eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴نکات مهم جزء سوم 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ @markazfarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌸``╯ ┗``╯ \╲‌
🇮🇷🌸 🍀 💠 💢 موضوع: به انتخابات نزدیک میشوید 🍃🌻🍃 💯 آینده کشور خود را انتخاب کنید 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ @markazfarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌸``╯ ┗``╯ \╲‌
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انتشار نخستین‌بار | از شعرخوانی اتل متل توتوله تا درخواست پفک از رهبرانقلاب در دیدار جذاب و دیدنی فرزندان مدافع حرم با آیت الله خامنه‌ای •┈┈••✾••┈┈• 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ @markazfarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌸``╯ ┗``╯ \╲‌
🔔🔔🔔با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات مخاطبین عزیز از سال جدید با کلیپ های مهارتهای زندگی و تربیتی در خدمت عزیزان خواهیم بود لطفا باز نشر بفرمایید حتما با ذکر لینک مرکز فرهنگی خانواده با تشکر از همراهیتان🌺🌺
20.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊کانال مرکز فرهنگی خانواده کانالی ویژه برای خانواده ها لطفا کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید🙏🌼🌼 منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم ادمین1 @Faalaghdam ادمین2 @markazefarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ @markazfarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
🔹تجلیل از زوج جوان سرکار خانم تبوه از خانواده های محترم پاسداران و همسر محترمشان، توسط جناب سرهنگ گلمحمدزاده معاون محترم هماهنگ کننده ی سپاه عاشورا و مسؤول محترم مرکز فرهنگی خانواده جناب آقای غفوری، در جلسه هم اندیشی همسران پاسدار که علاوه بر فعالیت‌های جهادی در ایام کرونا... هزینه مراسم عروسیشان را به خانواده های نیازمند اهداء کردند🎁🎁🎁 🌺اگر خواستید از غیرت جوان ایرانی بگویید، از غیرت این زوج جوان یاد کنید👌👌👌👌👌 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ @markazfarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌸``╯ ┗``╯ \╲‌
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 خوابی که مسیر زندگی استاد شجاعی را عوض کرد... ♻️ 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ @markazfarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌸``╯ ┗``╯ \╲‌
🔊ویژه برنامه های قرآنی ماه مبارک رمضان مرکز فرهنگی خانواده سپاه عاشورا و بازنشستگان و قرارگاه قرآنی نور سپاه عاشورا ♨️ویژه ی همسران و فرزندان شامل:حفظ، قرائت، حفظ موضوعی 🔔🔔توضیحات بیشتر در عکس موجود میباشد🔔🔔 💝انشاالله به شرکت کنندگان هدایایی تقدیم خواهد شد🎁🎁🎁🎁🎁🎁 🔔لطفا تعداد ختمهای قرآن، صلوات و دیگر ختمهای خود را به ادمین های کانال ارسال فرمائید تا ضمن مشخص شدن آمار و مشارکت خانواده های محترم ،در قرعه کشی مربوطه شرکت نمایید. 📢 🦋🦋🦋منتظر حضور پرشور و گرم عزیزان هستیم 🙏🙏🙏🙏🙏🙏 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ @markazfarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ آدرس کانال خانه های نور سپاه عاشورا 👇 @khaneh_noor ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌸``╯ ┗``╯ \╲‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
خلاصه داستان دلتنگ نباش💞 قسمت ۱۲ 🌼بعد از صحبت درباره مهریه،خاله به روح الله گفت:" درسته که زینب دخ
خلاصه داستان دلتنگ نباش💞 قسمت۱۳ 🌺روح الله وخانواده اش آن شب مهمان آقای فروتن بودند. مهمانان که رفتند آنها هم آماده شدند تا به رستورانی که آقای فروتن رزرو کرده بود بروند. 🕋وقتی رسیدن صدای اذان بلند شد. هنوز ننشسته بودند که روح‌الله به زینب گفت ::بریم نماز؟" زینب با لبخند جواب داد :"بریم." روح‌الله به یکی از درختان اشاره کرد و گفت نماز که تمام شد بیایند کنار درخت. 🌼نماز که تمام شد  زینب بی اختیار اشک هایش جاری شد این اولین نمازی بود که بعد از ازدواجش میخواند، از خدا خواست که کمکش کند و زندگی خوبی با روح الله داشته باشد. 🍀یک ربع شد که نماز تمام شده بود. _ببخشید خیلی منتظر شدید؟ روح‌الله لحن شوخی به خود گرفت:: تقریباً آره دیگه کم کم علف های زیر پام داشت سبز می شد." 🍂قدم زنان راه افتادندروح الله نگاهی به زینب انداخت و گفت می خواهم بازم به موضوع تاکید کنم: " درباره کارم،ممکنه شما روزهای تنهایی زیادی داشته باشید خواهش می کنم بیشتر فکر کنید." چیزی که میخواست بگوید برایش سخت بود  صدایش را صاف کرد و گفت:"هنوز فرصت هست و عقدنکردیم." 🌾زینب نذاشت حرفش تمام شود:" تمام شد آقا روح‌الله، دیگه چه فکری بکنم.من به تمام چیزهایی که شما می گید فکر کردم، از خدا خواستم که کمکم کنه تحمل کنم . من شما را به تمام این سخته که گفتید انتخاب کردم." 🌹 انگار دنیا رو به روح الله دادن.جوابش آنقدر محکم بود که جای هیچ حرفی باقی نمی گذاشت.امام روح‌الله دوست داشت با او اتمام حجت کند. 🌿" راستش مامانم خیلی به خاطر شغل بابام سختی کشید بابام یک سال پاکستان بود.دو سال افغانستان. هیچ خبری ازش نداشتیم. من می دیدم مامانم چقدر سختی میکشه و همپای بابام بود.دوست دارم شما هم اینجوری باشید کمک حالم باشد و همراهم." 🌸از جدیت لحن زینب چیزی کم نشده بود:" شما هرچه ماموریت  که میخوای بری برو از نظر من مشکلی نداره، اما به من قول بده که هر جا می تونید منم باخودتون ببرید." _سعی می کنم. 🔥یک دفعه روح‌الله بی مقدمه گفت:" زینب خانم من و شما تو این دنیا خیلی باهم زندگی نمی‌کنیم اما به امید خدا اون دنیا همیشه باهمیم." ❄ زینب با  تعجب برگشتم و نگاهش کرد فکر شاید شوخی می کند، اما اثری از شوخی در صورتش ندید. با تعجب پرسید ::منظورتون چیه؟" 🍃روح الله نگاه نمی کرد. همانطور که با سبزها بازی می‌کرد با لبخند گفت بعد می فهمید. اما این جوابی نبود که می‌خواست . همچنان با تعجب نگاهش می کرد. 🌺روح‌الله سعی کرد بحث را عوض کند.دستش را گرفت تا برای شام پیش خانواده ها بروند.تا ساعت ۱۱ شب که باهم بودن روح‌الله انقدر حرف توی حرف آورد تا زینب پی حرفش رو نگیرد... 📌ادامه دارد... 🌷اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ 🌷 ┄┅─✵💝✵─┅┄ 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ @markazfarhangekhanevade 🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``🌸``╯ ┗``╯ \╲‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا