eitaa logo
رضوان(محتوا مدارس)
1.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
510 ویدیو
278 فایل
ارتباط با ما @AmirHatami
مشاهده در ایتا
دانلود
صبحِ روزِ اولِ اعتکاف تا چشمانش را باز کرد گفت: «خانم چه ویوی قشنگی را برای استراحتمون انتخاب کردید... ممنونم که ما را اوردید اعتکاف...» بغلش کردم و گفتم: همه‌ی کسانی‌که اینجا هستند باید ممنون‌دار امام خمینی (ره)، رهبر عزیزمان سیدعلی، شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، شهدای مدافع حرم و حاج قاسم باشیم. که اگر اینها نبودند، اگر استقامت و از خودگذشتگی این‌ها نبود، هیچکدام از ما اینجا نبودیم. حالا نوبت شماهاست که با خودسازی تو این سه روز، گامی در جهت تشکیل حکومت جهانی مهدوی بردارید تا پرچم انقلاب به سلامت به دست صاحب اصلی‌اش آقا امام زمان عج برسد... @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
سلام و خدا قوت خدمت همه ی بانوان عرصه ی تبلیغ 😉 امروز تو مدرسه توی سالن بودم بعضی بچه‌ها که از امتحان میومدن بیرون میومدن پیشم. احوالپرسی میکردن و حرف میزدن یه هویی خیلی دورم شلوغ شد. شنیدم یکی گفت سلام عشقم!؟ 😲 کجا بودید این چند وقت؟!وقتی برگشتم دیدم لیدر یکی از کلاس ها ست که قبلا چند باری که رفته بودم سر کلاسشون، خیلی اذیت کرده بود و حتی دوسه بار هم از کلاس رفته بود بیرون. اولش فکر کردم با دوستشه. دید متوجه نشدم، گفت :خانم کجا بودی؟ خیلی دلم براتون تنگ شده بود. منم تحویلش گرفتم و با لبخند گفتم منم مثل شما امتحان داشتم. گفت واقعا؟! حالا امتحان چی. گفتم ارشد میخونم. یه کم پیشم موند وقتی خواست بره گفت خانم عاشقتم. گفتم شما لطف داری. و رفت. ساعت تفریح اومد پیشم. برعکس برخوردهای قبلی که همه اش جبهه میگرفت در برابرم. با لبخند باهام حرف می‌زد. می‌گفت خانم اگر هرکی جای شما بود وقتی من باهاش اون کارها رو میکردم باهام بدرفتاری می‌کرد ولی شما اصلا به روم نیاوردی. حتی هر جا کمک لازم داشتم کمکم کردی ٱخه چند باری که درسش رو متوجه نشده بود براش مثل مباحثه ی خودمون درسو توضیح دادم و متوجه شد و تونسته بود درسشو خوب جواب بده. میگفت خانم شما تنها کسی هستید تو مدرسه که به مااحترام میذارید. بقیه فقط دوست دارن بزنن تو سرمون ما هم از لج اونا بیشتر اذیت می کنیم. وقتی نبودید دلم براتون تنگ شده بود. خیلی خوشحالم که تو مدرسه ی ما هستید. با خودم گفتم خدایا شکرت. چه لطف بزرگی در حق ما کردی که مربی طرح امین شدیم. حداقل اینطوری میتونیم یه ذره گره از کار بنده هات باز کنیم و... خدایا شکرت @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
سلام وعرض ادب خدمت همه پیشتازان عرصه تربیت دینی دانش اموزم فاطمه خانم گل یکی از لیدرهای کلاس نهم که مدام در حال جنجال ودرگیری در کلاس بود تا اینکه اعلام کردم هر کس دوست داره برای اعتکاف ثبت نام کنه چند بار با شک گفت بیام یا نه بالاخره تصمیم گرفت که بیاد اعتکاف ومن هم راستشو بخواهید می ترسیدم که همه رو به هم بریزه اخه چون بچه طلاق هست یه کمی هم عصبی بود خوب اومد اعتکاف واونجا هم مدام دوست داشت با بچها یکه بدو کنه وبه قول معروف دنبال شر می گشت اما بعد از اینکه روز دوم با چند نفر بحث کرد وخیلی باهاش صحبت کردم نمیدونم چی شد که از اون روز به بعد خیلی تو مدرسه ساکت وآروم شده ❤️ در حدی که مدیر بهم گفت واقعا اثر اعتکاف رو در فاطمه حس کردم چقدر این دختر اروم شده واون که همیشه صداش همه مدرسه رو برمیداشت واقعا با متانت حرف میزنه به امید اینکه همچنان دختر با ادب وحیا بماند 🌺ان شاءالله @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
توی اتاق کارم نشسته بودم و سخت مشغول بودم تازه چند دقیقه ای زنگ کلاس خورده بود ، توی فاصله ۴۵ دقیقه ای باید سریع کارهام را جمع و جور میکردم تا زنگ تفریح بتونم پیش بچه ها باشم ، یه دفعه صدای داد و فریاد یکی از معلم ها بلند شد " سانیا سریع از کلاس برو بیرون و برو پیش مدیر " از اتاقم آمدم بیرون گفتم چی شده ؟؟ معلمشون گفت سرما خورده شدید سرفه میکنه، مدیر و معاون هم به جمع ما آمدن ، سانیا گریه کنان گفت خانم به خدا من سه هفتس سرما خوردم فقط سرفه میکنم ، معاون روبه من کرد و گفت فلانی ولش کن این دختر اصلا بود و نبودش فرقی نمیکنه ، درس که نمیخونه ، هر وقتم بخاد میاد مدرسه ، چند بارم مامانشو خواستیم فایده نداشته ، بازم من اجازه گرفتم و سانیا را به اتاق خودم بردم ، نشست روی صندلی کنارم ، بغلش کردم و گفتم آروم باش دختر قشنگم گریه نکن ، وقتی آروم شد سر صحبت را بهاش باز کردم ، از صحبتهاش فهمیدم فوق العاده احساس تنهایی میکنه و تو خونه چون پدر و مادرش شاغلن بیشتر وقتش به تماشای تلوزیون میگذره ، خیلی دختر گوشه گیر و آرومی بود و با هم کلاسیهاشم صحبت نمیکرد 😔😔 خیلی بهاش حرف زدم و ازش قول گرفتم بیشتر روی درسهاش تمرکز کنه ، بهم قول انگشتی داد☺️☺️ از فردای اون روز تمام زنگهای میرفتم دم کلاسشون و صداش میکردم اونم با یه احساس غرور همپای من و دست تو دستم هر جا میخاستم برم بهام میومد ☺️☺️ چند روزی به این منوال گذشت ، یه روز رفتم سر کلاسشون ولی نبود از بچه ها سراغش را گرفتم، گفتن رفته توی حیاط ، پا که توی حیاط گذاشتم با صحنه عجیبی برخورد کردم ، سانیا با چند تا از همکلاسیهاش توی حیاط دنبال هم کرده بودن و صدای خنده شون توی حیاط پیچیده بود😳😳 وقتی منو دیدن همشون دویدن طرفم که خانم بیا بازی منم از خدا خواسته قبول کردم ، باور نکردنی بود برام ، همون روز از بغل دستی سارینا که دختر درس خونی بود خواهش کردم توی درسها بهش کمک کنه اونم با کمال میل پذیرفت ، هر روز هم خودمو موظف کردم که حتما سری بهش بزنم و جویای حال و درسش باشم ، الحمدلله از نظر ارتباطی خیلی بهتر شده بود 😍😍 بعد از یک ماه از معلمشون از درس سارینا پرسیدم برق توی چشماش نشونه خوبی میداد ، با لبخند گفت دیروز سارینا ریاضی اش را خیلی خوب آورده ، و برای درس جواب دادن داوطلب میشه ، از نظر اخلاقی و ارتباطی خیلی خوب شده ، کمتر خبری بود که میتونست این چنین خوشحالم کنه. @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امروز مصادف با اول ماه شعبان تو صبحگاه از فضیلت این ماه وماجرای در اویختگان به درخت طوبی وزقوم را برای بچه ها گفتم واین که یه کار خوب کنند که به این شاخه های درخت طوبی وصل بشید ،جلسه اموزش خانواده داشتیم و یسری صندلی تازه برای مدرسه خریداری شده بود بچه های پایه هشتم معلم نداشتند کل سالن اجتماعات را جارو زدند وصندلی ها را چیدند وهمه چیز را مرتب کردند،تا زمان تعطیل شدن مدام به دوستاشون میگفتند این کارا کنیم شاخه های درخت طوبی ،اون کار را نکنیم درخت زقوم تو نماز جماعت هم بیشتر شرکت کردندوسوال میکردندخانم دیگه چکار خوبی کنیم ☺️ @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
سلام وخداقوت امروز برای اماده شدن واسه نماز رفتم کنار بچه ها وضو بگیرم.یکی از دانش اموزان گفت خانم مگه شما مثل معلما نیستید پس چرا میاین جایی که بچه ها وضو میگیرن.گفتم دوست دارم همیشه کنار بچه هام باشم.بعد همون دانش اموز شروع کرد وضو گرفتن دیدم مسح سر اشتباه انجام داد.چندتایی دانش اموزان هم کنارمون بودند.گفتم بچه ها من وضو میگیرم ببینید هرجای وضوم اشتباه بود بهم بگید.وضوی من که تموم شد همون دانش اموز گفت خانم من مسح سر اشتباه انجام دادم گفتم مگه چطوری مسح کشیدی برام انجام داد گفتم ماشالا به دقت شما افرین دخترم حالا جای مسح سرتو خشک ویه وضوی باحال تر دیگه بگیر.حس خوبی هست وقتی کنار بچه ها وضو میگیرم واشتباهاتشون برطرف میشه وبا موجی از سوالاتشون هنگام وضو مواجه میشم. @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
امروز جشن داشتیم کلی بچه ها ک بخاطر جو مدارس غیبت کرده بودن اون نصفشونم ک اومده بودن گاها بعضیاشون غر میزدن ک ما امامی قبول نداریم ک اصلا بخوایم بیایم جشنش فضای بدی بود ولی من و مربی پرورشی کلی روی جشن حساب باز کرده بودیم ک مولودی بخونیم با همکاری بچه ها موعود در ادیانو بررسی کنیم... ولی اوضاع زیادی خیط بود و پذیرش بچه ها برا جشن صفر صفر بطوریکه فقط سوت میزدن و شعرای اون ور ابی میخوندن و نمیگذاشتن ک ما برنامه اجرا کنیم... یهو دبیر دینی اومد درگوشم گفت من چندسال پرورشی کار کردم ب نظرم برا کنترلشون از مسابقه شروع کن ماهم بعد قران ی راست رفتیم سراغ مسابقه 3تا مسابقه بچه ها اروم شدن و محو مسابقه دبیر دینی هم اومد کمک و گفت بریم برا صندلی داغ معلما بچه ها هورا کشیدن و دیگه کسی غر نمیزد یکی از سوالای صندلی داغ معلما این بود ک سوتی ک سرکلاس درس دادین؛ بگین دبیرا هر کدوم یه چی گفتن نوبت ب من ک رسید میتونستم مثل بقیه یه چی بگم فقط محض خنده ولی از فرصت توجه و ساکت شدن بچه ها استفاده کردمو گفتم منو ک میشناسید سرکلاساتون از دین حرف میزنم سوتی ک دادم این بودش ک یه بار بچه های کلاس گفتن خانوم اجازه!ماها چون اعتقاد ب معاد نداریم نماز نمیخونیم و احکام را قبول نمیکنیم پس خودتو برا ارشاد ما اینقده خسته نکن همه شون گفتن: خانوم کلاس ما نبوده؟؟؟ حرفمو ادامه دادمو گفتم: میدونید چی جواب دادم؟ بهشون گفتم از شما چه پنهون منم یه درددل شبیه شماها دارم ولی همش میترسم ک حقیقت باورخودمو ب کسی بگم ولی چون شما با من روراستید منم یه حس صمیمت با شماها دارم راستش شماها ب معاد اعتقادندارید من اصلا ب خدا اعتقاد ندارم _نه بابا!!! _خب مگه چیه؟منم ادمم و مثل شماها دوست دارم ازاد انتخاب کنم؛ نه اینکه یکی دیگه بهم بگه چیو قبول کن؛چیو نه _خانوم بخدا ایول داری اصلا لایک داری _من ب خدایی ک جسم منو آفریده و برای مایحتاج جسمم اب و غذا و خواب.... افریده ولی نسبت ب روحم بی تفاوته؛ بهش کافرم کافر و ذره ای نه میپرستمش و نه قبولش دارم ولی دستم رو شد و یکی از تیز و زرنگای کلاس ک فهمید میخوام چی بگم زودی جو کلاسو بهم ریخت و گفتش _ زکی؛ قرار نشد زرنگ بازی دربیاریا؛ قرار نشد گرگ باشی توی گله ی گوسفنداها بقیه ک دوزاریشون تازه افتاده بود کلاسو شلوغ کردن ک شمام مثل بقیه اخوندایید فقط بلدید با زبون ریختن سر مردمو شیره بمالید مردم ساده مردم بیسواد مردم... _اره؛ بهتون حق میدم و برا ازادی عقیده تون ارزش قائلم و برا همین برا حرفام جواب تایید از شما نمیخوام ولی حرفم اخرم اینه ک فقط و فقط ب وجدان خودت جواب بده و فقط و فقط جوابو از فطرت و عقل خودت بگیر و نگذار بغل دستیت ازادی فکر کردن و انتخاب تو را بگیره ب خودت بگو اون موقعی ک روح من در اثر ظلم یه نفر دیگه مچاله میشه و شخصیتم خرد میشه و من قدرت انتقام نه تنها حالا بلکه هیچگاه نخواهم یافت ان خدایی ک برای جسم من امکانات افریده پس چرا برای روحم تسکینی نیافریده برای ظلمی ک قدرتی در برابرش ندارم چرا فکری نکرده... اصلا چرا ظالم را قوی و مستضعف را ضعیف افرید... _خب خانوم خاصیت جهان ماده همینه ک یکی ظالم و یکی ضعیف باشه _ولی ایا خاصیت خدای من هم همینه؟ خدا گفته ک فقط با یاد من ارام میگیری و ب عینه در خودم میبینم ک با یادش ارام میگیرم و باز گفته معاد ک شد حق مظلوم را از حلقوم ظالم بیرون خواهم کشید و همین ب من امید زندگی میدهد حتی زودتر از قیامت این وعده ی پیروزی حق را در من زنده نگه داشته و اون در امدن موعوده اصلا وقتی ک نزدیک ب شش میلیارد ادم ب موعود عقیده دارند اصلا وقتی در طول زمان؛ در زندگی ادمها؛ موعود همیشه نقش داشته مگه میشه ک اینهمه ادم باهم در همه ادوار اشتباه کنند؟؟ ب نظر من چون موعود یک نیازه هرکجا ک انسانی باشه موعودی هم هست و نیازهای فطری دروغ نیستند _خانوم اجازه همون همه ادما در همه زمانها بخاطر وجود گفته های پیامبرانی هست ک ماها قبولشون نداریم... از ادم تا خاتمشونو... _ شماها کلا انسانو قبول ندارید یا انسانی ک پیامبره _ انسانی ک میگه پیامبره _ اونوقت اون بودایی ها؛ اون هندیها هم پیامبری نداشتن ولی ب موعود عقیده دارن؛ اونا چی؟ ایا فکر نمیکنید چون موعود یه نیازه؛ چه پیامبر چه غیر پیامبر بهش اشاره میکنه؟ بچه ها اون بوداییه اصلا خدای یکتا را قبول نداره...بت پرسته ولی موعود را قبول داره...یعنی همونطور ک نیازش ب پرستش را با بت برطرف میکنه...امیدش را هم با موعود زنده نگه میداره...پس معلومه این حرفا از عمق وجود انسان سرچشمه میگیره نه از نوک زبون اخوندا... نمیدونم حرفایی ک زدم چقدر تاثیر داشت ولی خداراشکر همینکه تونستم حداقل ب اندازه یه خاطره از موعود بگم، برام ارزشمند بود چون واقعا حیفم میومد ک توی جشن مولا همه چی اجرا بشه ب غیر حرفی از اقا... @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷
سلام همین چهار ماه پیش بود که یکی از والدین در مورد حجاب دخترش با من صحبت کردند ودوست داشتندکه چادر بپوشند.چندجلسه ای با دانش اموز صحبت کردم ونتیجه نهایی رو گذاشتم برعهده خودش.به مادرش گفتم بهش فرصت انتخاب بده اگر به اجبار شما چادر بپوشد پوشیدنش خیلی دوام ندارد.ولی وقتی خودش انتخاب کنه همیشه براش دوست داشتنی هست.بعد ازگذشت چندماه امروز همان دانش اموز اومدند وگفتند خانم من دوهفته ای هست که هرجایی که میرم چادر میزنم پرسبدم چجور شد به این نتیجه رسیدید گفت یهویی یه حسی بهم دست داد که پوشیدن چادر خوبه.با لبخند بهش گفتم یکی از بهترین خبرهایی که شنیدم همین بود آرزو میکنم که این انتخابت همیشگی بمونه. @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
باسلام خدمت همه ی بزرگواران تجربه ی من مثل همه ی دوستان هست و از اول ورود به مدرسه یکم تنش با مدیر و بقیه کادر داشتیم اونم چون میترسیدن ما بخواییم حساسیت به خرج بدیم و ایراد بگیرم از نوع پوشش بچه ها و... گذشت یک ماهی و شد ماه آبان و تولد معاون آموزشی که یکم رو به روشدن باهاش ترسناک بود😡😡😡 ولی با مدیر بقیه معاونین باهم شدیم یه تولد خیلی خوب گرفتیم و چقدر ذوق کردن ماه بعد تولد مدیر و غافلگیری ایشون 😍 ولی با این حال هنوز تنش ها وجود داشت من هر روز محکم تر و قوی تر و خوش رو تر میرفتم 💪 در این بین بچه ها هم هنوز ارتباط گیری خوبی نداشتن و دائم از جلوی من که رد میشدن مقنعه بر می داشتن و شعار میدادن منم شعار زن زندگی آزادی رو میگفتم زن زندگی شهادت😉😉 واکنش شد عههه خانم شما هم و کار هر روز سلام و صبح بخیر و دست دادن و گاهی بغل اینقدر دوست شدیم که شد وقت اعتکاف از یک ماه قبل بچه هایی که دائم میگفتن خانوم حال روحی مون بده کاش میشد یکم دور بشیم از فضای خونه شناسائی شروع شد🥰🥰 خوب الان وقت این بود که حال بدتر هارو ببریم چون ریسک اول بود و کمی استرس داشتم تصمیم گرفتم بیشترین باشن بچه مثبت های خوب و حدود سه تا چهار نفر شیطون ها خوب نفر اول شد یک دختری که هوادار بی تی اس دختردوم شد یک دختری که حتی حاضر نبود ماسک بر داره دختر سوم دختری که تنش و دگیری زیادی داره . و دختر چهارم هم درگیر دوست پسر و دوازده نفر بقیه بچه های خوب خوب بسم الله رو شروع کردیم و شروع به ترقیب و تشویق و تک تک زنگ زدن به خانواده ها که با کلی سختی همون چهار نفر راضی شدن بیان. @Amin_madares ادامه 👇
حالا اصل مطلب از شب اول اعتکاف شروع شد که بچه ها نمی خوابیدن و من یکی یکی بالا سرشون و خواهش که بخوابید سحر پا نمیشید ... خوب گذشت تا سحر شد و بچه ها تازه خوابیده بودن و ما تک تک با قربون صدقه بیدارشون کردیم سحری رو خوردن الان وقت نماز بود خدایا با توکل بر خودت چهار نفر رو شروع به اینکه پاشید بچه ها بریم وضو (هر چهار نفر وضو و نماز بلد نبودن) هیچ کدوم از نماز های سه روز رو نتونستم به جماعت بخونم چون باید وایمیستادم و آموزش وضو میدادم دختر مورد اول (طرفدار بی تی اس) هیچ لفظی از نماز رو بلد نبود و من باید کنارش بلند بلند نماز میخوندم تا پشت سر من تکرار کنه ولی الحمدلله با صبوری گذشت ... وقت نماز شروع به بهانه گیری هر چهار نفر باید قبل نماز آروم آروم حرف میزدم تا بیان وایسید و چه و چه تا آماده بشن کل نماز تموم میشد وقت ظهر که میشد فقط بهانه میگرفتن من شده بودم همراه ( در این بین برای بقیه بچه ها حرف میزدیم بازی میکردیم) خوب اعتکاف به همه سختی و لذت گذشت حدود دو هفته از اعتکاف گذشته بود که متوجه شدم یکی از همون چهار نفر جز حلقه های عرفانی بوده نمیدونم چرا یه جوری شدم انگار باورم نمیشد ولی اخرش آوردمش و ازش پرسیدم 🥺 بعد از کلی خجالت گفت اره خانوم 😔 اما یه چیزی گفت که هر روز خدا را شاکرم گفت خانوم من هم ارتباط گیری رو تجربه کردم و هم عبادت رو هر لحظه ی اعتکاف و هر روزش آرامشی داشتم که هیچ وقت توی عرفان حلقه ها تجربه نکردم لذتش اونجایی بود که داشت خودش مقایسه میکرد با هر مقایسه کلی گریه میکرد و میگف کاش خونواده ام هم تجربه کنن این لحظات رو تا بتونن از این حلقه رهایی پیدا کنن😍 قرار گذاشتیم این دختر از این به بعد جوری رفتار کنه و تغییر کنه تا اون حال خوبه و تغییره روی خانواده تاثیر بگذاره .... و دختر بی تی اسی ما شده دوستی که هر جا و هر لحظه چسبیده به من و میگه خانوم کی بریم باز اعتکاف 😉 هر چهار نفر هر روز تعریف میکنن هر روز میگن خانوم یادته ( صبوری و خاطره ساختن) شاید تاثیرش امسال و شاید تا چندین سال نباشه ولی بلاخره یک روز بهترین راه رو خودشون انتخاب میکنن 🌹🌹 الحمدالله به یاری اقا ما نا خواسته یک دانش آموز عرفانی رو دعوت کرده بودیم اعتکاف. دوستان یه لبخند شما خودش تاثیر داره همین که دانش آموز میاد میگه خانوم امروز بهمون دست ندادی چیزی شده... خانوم امروز ندیدمتون کجایی ... خانوم میشه بغلت کنم .. خانوم عطرتون رو از کجا خریدین چقدر همیشه بوی خوب میدین.. خانوم میشه بیایی با ما بشینی ... تازه بیان مقایسه کنن با مشاوره بگن خانوم ممنون که به حرف هامون گوش میدی و بدون تمسخر و قضاوت همراهمون هستید... تازه از همه بهتر مدیر ازت بخواد سال دیگه پیش بچه ها باشی و بگه هیچ کار نکن فقط باش پیش بچه ها و الحمدلله رابطه ما با کادر رسمی نیست ما همه باهم شدیم خواهر، خواهری که وقتی میگن کمک همه میان جلو وقتی یه نفر حالش بده همه از هم میپرسیم چی شده بریم کمک وقتی اتفاق خوب پیش میاد همه تبریک و کادو و کلی ذوق و... اینا از برای من نیست برای خود کسی هست که مارو در این مسیر گذاشته ان شاء الله همیشه ثابت قدم باشیم و لحظه ای سست نشیم ..🙏 @Amin_madares
سلام ! رفتم سر صبحگاه بعد از سلام و احوال پرسی مثل هر روز سوره ی قدر و هم خوانی کنیم بچه ها امروز چه روزیه 🤔 هر کسی یه پاسخی میداد ... بعضیا خانم خب سه شنبه اس😂 خانم .... خانم ..... بچه ها تولد داریم چه تولدی 😇🎂 تولدکیه 😳 من راهنمایی می کنم ببینم متوجه میشین همون که همه‌ی ما دوسش داریم ❤️😍 ریئس خانم مدیر مدرسه 👩‍✈️ نه خانم مدیر هم دوسش داریم ولی تولد کسی که خیلی بیشتر دوسش داریم 💗 فدایی زیاد داره 😇 همون که لب تر کنه عاشقاش براش جون میدن همون که هیچوقت کم نمیاره مث مرد وایساده پای حرفش هر قولی بده عمل میکنه 🙃 شما بچه ها را خیلی دوس داره دخترا را که خیلی بیشتر چون همه ی ما دختراشیم 🧕 تعدادی از شما هم ازایشون تقلید می کنید 📕 نفر اول ایران ما بهش میگیم آقا اقاااااااااست 💞💞💞 داشتم توصیف میکردم رهبر عزیزمونا که عکسشون روی میز بود عکسشون برداشتم و گفتم تولد کیه 🖼♥️ خانم رهبرررررررررررر ☺️ حالا همه باهم تولدشوناتبریک بگیم 👏👏 الهی صدساله شی نه صدو بیس ساله شی نه صدوبیس سال کم همیشه زنده باشی🎂👏👏 خدایا طول عمر به رهبر عزیزمون بده 🤲 بچه ها با چه اشتیاقی الهی آمین🤲 در پناه امام زمان محفوظشان بدار🤲❤️ روز ارتش را هم به دانش آموزانی که پدرشون ارتشی بود تبریک گفتیم 🙂 @Amin_madares 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
بیشتر بچه ها از روز اول سال تا حالا میپرسن خانوم مدل چادرتون چیه خیلی قشنگه 🤗 براشون میگفتم با نحوه دوختشو😅 حتی یه معلمای ششم هم که اصلا چادری نیستن یبار میگفتن چقدر مدل چادر سرکردنتون قشنگه مدل چادرتون چیه؟ کجا بریم بخریم 🤗😅 منم باز با آب و تاب میگفتم براشون ولی جالبتر از این سوال و پرسشا دیدم که یه بچه ها رفته چادرشون رو مثل من کرده 😍 و با یه حالت خوش ذوقی هم اومد گفت خانوم به مادرم گفتم چادرم و مثل شما کرده، منم کلی ذوقش و کردم 😍🤗 حالام دوستاشم حتی اونا که کلا مخالف حجابن چادر این دختر و میگیرن و سرشون میکنن و میان بهم میگن خانوم مام مثل شما شدیم ما هم دوستداریم چادری بشیمو و مثل چادر شما رو داشته باشیم ☺️ منم گفتم به مادراتون بگین براتون درست کنن😉 حالا مدل چادرم چیه که اینا عاشقش شدن که از اول سال تا حالا درگیرشن و آخرش رفتن دوختن که مثل من بشن 🤗😍 مدل چادرم ساده س ،وسطشو خودم بهم دوختم منتها یه دستمو میارم بیرون و خط وسط می افته زیر بغل چادرم ودوست دارم که همه رو عاشق خودش میکنه😍🥰 @Amin_madares 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷