مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔸 عملیات محرم بود . توی نفربر بـےسیم نشستہ بودیم ؛ آقا مهدی * دو سہ شب بود نخوابیده بود . داشتیم حرف مےزدیم ، یڪ مرتبہ دیدم جواب نمےدهد . همانطور نشستہ ، خوابش برده بود . چیزی نگفتم .
🔸 پنج شش دقیقہ بعد ، از خواب پرید . ڪلافہ شده بود ، بد جوری . جعفری پرسید : «چی شده؟» جواب نداد . سرش را برگردانده بود طرف پنجره و بیرون را نگاه مےڪرد . زیر لب گفت : «اون بیرون بسیجیها دارن مےجنگن ، زخمی مےشن ، شهید مےشن ، من گرفتم خوابیدم!» یڪ ساعتی ، با ڪسی حرف نزد .
#شهید_مهدی_زینالدین
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
یکی از کارهایی که خیلی دوست داشتم نماز خواندن پشت سر آقا مهدی بود☺️، ما حتی نماز صبح را هم جماعت می خواندیم😍 ، اگر یک روز بدون من نماز می خواند ناراحت میشدم😔 و گله میکردم😒. وقتی مهدی را نمیدیدم مریض میشدم، قلبم درد می گرفت ، سردرد می گرفتم ، ولی وقتی میدیدمش خوب میشدم☺️، این جور موقع ها می گفت : "فکر کنم مریضی هایت احساسی هست"😁
زمانی که محمد هادی فرزندم بدنیا آمد ، مهدی #غسل_شهادت انجام داد ، می گفت دوست دارم بچه ام را با غسل شهادت بغل بگیرم👌، لحظه ای که صدای محمد هادی را موقع بدنیا آمدنش شنیدم تنها دعایی که بعد از ظهور امام عصر (عج) کردم، دعا برای شهادت آقا مهدی بود، نمی دانم چرا آن دعا را کردم، مهدی خیلی در کارهای مربوط به محمدهادی کمکم می کرد ، مثل پروانه دورم می چرخید.💐
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_نوروزی
🕊|🌹 @masjed_gram