#تلنگر
#اندکیتأمل
💠⇦آثاري كه متوجه اعمال انسان مي شود در حقيقت بازتاب و عكس العمل كردار ناشايسته فعلي است كه از او صادر شده كه تكويناً و يا بر اساس قانون علّيت دامن خود فرد و افراد وابسته به او و حتي كل جامعه را فرا مي گيرد.
✴️⇦پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين حقيقت را در مثل زيبايي اين گونه بيان مي فرمايد:
👈 «مثل شخص گنه كار، شبيه آدم سفيهي است كه در كشتي نشسته و در وسط دريا، جاي نشستن خود را سوراخ مي كند. اگر سرنشينان جلوي او را بگيرند نجات پيدا مي كنند و الا سفينه غرق مي شود و تمامي سرنشينان نابود مي شوند».
✳️⇦با توجه به اين مثل زيبا، غرق شدن، اثر تكويني سوراخ شدن كشتي است كه هم دامن خود فرد و هم ديگر افراد را فرا مي گيرد
🔹بدين جهت است كه خداوند در آيه 25 انفال مي فرمايد:
💟⇦وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكمْ خَآصَّةً،
👈 (بترسيد از بلايي كه تنها دامنگير ستمگران شما نمي شود).
🔹اثر گناه در كل نظام هستي، تأثير مي گذارد.
💟⇦ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ.
(سوره روم آیه 41)
👈(به سبب آنچه كه مردم با دستان خويش انجام دادهاند فساد و خرابي در خشكي و دريا آشكار شد).
#التماس_دعا☺️
❤️کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است❤️
--------------------
@masjed_gram
#خاطرات_شهدا
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
❣ قبل از انقلاب اگه کسی رساله ی امام داشت دستگیرش می کردند. اما حاجی رساله ی امام رو در منزل نگه داری می کرد.
حاجی سرباز امام بود و براش مهم نبود کجا باشه ... خادم بچه ها در شهر سوسنگرد و در خط مقدم بود
یه روز سنگر می ساخت و یه روز در منبر بچه ها رو نصیحت میکرد.
در شروع جنگ به بچه های ستاد سوخت کمک می کرد و نفت رو به در خونه ها می برد !
حاجی اون موقع دوبرابر سن ما رو داشت ولی میومد و زیر نظر ما کار می کرد و اصلا ابایی از کار کردن نداشت.
❣ وقتی قرار بود در شب های انقلاب از جان و اموال مردم حفاظت کنه نگهبانی می داد
خوب یادمه در روز های اول انقلاب هم به کمک خیرین برای مردم مستضعف خونه می ساخت و درقبالش هم پولی دریافت نمی کردند.
#شهید_حبیب_الله_ترابی_دامغانی
#راوی_هم_رزم_شهید
--------------------
@masjed_gram
1.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ریحانه
#کلیپ 📽
#نماز میخونم
#حجاب هم دارم
ولی آرایش میکنم
● حکمش چیه⁉️
--------------------
@masjed_gram
#داستانک
◀️دوستي خاله خرسه▶️
🐻يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود . پيرمردي در دهي دور در باغ بزرگي زندگي مي كرد . اين پيرمرد از مال دنيا همه چيز داشت ولي خيلي تنها بود ، چون در كودكي پدر و مادرش از دنيا رفته بود و خواهر و برادري نداشت . او به يك شهر دور سفر كرد تا در آنجا كار كند . اوايل ، چون فقير بود كسي با او دوست نشد و هنگاميكه او وضع خوبي پيدا كرد حاضر نشد با آنها دوست شود ، چون مي دانست كه دوستي آنها براي پولش است
🐻يك روز كه دل پيرمرد از تنهائي گرفته بود به سمت كوه رفت . در ميان راه يك خرس را ديد كه ناراحت است . از او علت ناراحتيش را پرسيد . خرس جواب داد : ” ديگر پير شده ام ، بچه هايم بزرگ شده اند و مرا ترك كرده اند و حالا خيلي تنها هستم . “
🐻وقتي پيرمرد داستان زندگيش را براي خرس گفت ، آنها تصميم گرفتند كه با هم دوست شوند .
🐻مدتها گذشت و بخاطر محبتهاي پيرمرد ، خرس او را خيلي دوست داشت . وقتي پيرمرد مي خوابيد خرس با يك دستمال مگسهاي او را مي پراند . يك روز كه پيرمرد خوابيده بود ، چند مگس سمج از روي صورت پيرمرد دور نمي شدند و موجب آزار پيرمرد شدند .
🐻عاقبت خرس با وفا خشمگين شد وبا خود گفت : ” الان بلائي سرتان بياورم كه ديگر دوست عزيز مرا اذيت نكنيد . “
🐻و بعد يك سنگ بزرگ را برداشت و مگسها را كه روي صورت پيرمرد نشسته بودند بشانه گرفت و سنگ را محكم پرت كرد
🐻و بدين ترتيب پيرمرد جان خود را در راه دوستي با خرس از دست داد .
🐻و از اون موقع در مورد دوستي با فرد ناداني كه از روي محبت موجب آزار دوست خود مي شود اين مثل معروف شده كه مي گويند ”دوستي فلاني مثل دوستي خاله خرسه است . “
--------------------
@masjed_gram