#دلنوشته
امشب شب جمعه است
نمیدانم کمیل را کجا میخوانی!
نجف،کربلا،شاید هم در تاریکی بقیع.
🌹آقای من...
🔘امشب کمیل را هر کجا خواندی به این فراز از دعا که رسیدی یاد من هم کن:
اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعاء...
🌹آری آقای خوبم...
⚡️کاش گناهانم می گذاشت دعاهایم از سقف دهانم بالاتر روند تا آسمانها .....
و به اجابت برسند که زیاد دعا کرده ام...
🌹آری آقای خوبم..
⛔️زندانی شده ام. زندانی نفس، زندانی گناهانم ،زندانی دنیا......
و من را بگو که می خواهم یارت باشم...
🌹آقای خوبم...
✨کمیل خواندی یادمان کن امشب..
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
📝 @masjed_gram
1_22898120.mp3
1.22M
#دعــاے_عهـــد»
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج، هدیه به ارباب کنم
[🍃•\🌥] @masjed_gram
#ڪیست_مرا_یارے_ڪند ۱۴
امام زمان:
من باشتاب ظهور خواهم کرداگرشما به دو صفت همدلی و وفاداری متّصف بشین.
شماکه مدعی عزاداری حسینیدکجایید که هزار ساله نتونستین این دوصفتُ بدست بیارید؟
🏴 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
#معنای_واقعی_شجاعت ✌️
از هر طرف گلوله و خمپاره می
اومد 💣
دشمن اومده بود جلو و هر طور
بود می خواست دژ رو بگیره♨️
بچه های گردان سه چهار روز بود
جلوی دشمن ایستاده بودند🔥
بعد از سه روز مقاومت💪
فرمانده دستور دادند که
برگردیم🚶
ولی علی چند ساعت گوشه دژ
رو زیر نظر داشت👀
و آرپی چی می زد 💥
من و حیدر اسدی هم دست تنها
کمک حالش بودیم⛓
من می ترسیدم که یک سنگ بهم
بخوره😐ولی علی بالای دژ
وایساده بود و آرپی جی می زد
اونقدر آرپی جی زده بود که از
هر دو گوشش خون میومد😦
من گلوله های آرپی جی رو با
گونی می آوردم پایین دژ
یکی یکی برای پرتاب آماده می
کردم و می دادم به علی✌️
می ترسیدم سرم رو بالا بیارم🙇
یکلحظه ناخود آگاه رفتم بالای دژ
یک تانک😱 روبروی علی بود
شاید فقط سی متر باهاش فاصله
داشت
با سرعت داشت سمت ما میومد و
تیر اندازی می کرد 🔥💥
به چشم خودم می دیدم، تیر های
تانک از بین پاهای علی رد می
شدند و از کنار دژ می گذشتند،
ولی علی یکلحظه هم به خودش
تردید نمی داد که این تیر ها
بخورند بهش 😰
ایستاده بود و آرپی جی می زد
اون روز علی تک و تنها دژ رو
روی پا نگه داشت در صورتی که
یه همچین عملیات هایی نیاز به
چند نفر نیرو کارکشته داره ✊
#شهید_علی_بلورچی
#راوی_همرزم_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram