#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠حکایت حال و هوای عجیب شهید بعداز زیارت کربلای معلی و نجف اشرف
🔰یک روز با من تماس ☎️گرفت گفت مادر حلالم کنید به همین زودی میخواهم بروم کربلا 🕌همه کارهایش این طورغافل گیر کننده بود خوشحال😍 شدم.
🔰کمتر از سه روز 🗓پاسپورتش را آماده کرد و به زیارت رفت. وقتی برگشت🔙 واقعا تحول عجیبی ♻️در او احساس میکردم بیشتر از غریبی امام حسین و یارانش میگفت.😔
🔰 مدت کمی نگذشته بود که گفت:‼️ مادر به ماموریت مهم دیگری خواهم رفت گفتم دلم❤️ گواهی بد میداد😰 گفت: نگران نباش به یک دوره آموزش موتور سواری 🏍میرویم. زنگ زدم 📞به برادرش او هم گفتهاش را تایید کرد.💯
#شهید_هاشم_دهقانینیا
#راوی_مادر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_پنجاه_هشتم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ کم کم همه قصد رفتن کردند،در عرض ربع ساعت خانه
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_پنجاه_نهم
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
نیم ساعت از تماسش با کمیل می گذشت ولی هنوز عصبی به گوشی که در دستش بود خیره بود،و با پایش بر زمین ضربه می زدو آرام زیر لب غر میزد:
ــ نرنم بیرون از خونه،نتونسته چند نفرو بگیره من باید تو خونه زندونی بشم،من احمق نباید زنگ میزدم
با صدای آیفون خودش را برای بحث مجددی اینبار با پدرش آماده کرد،اما در باز شد و صغری با جیغ و داد وارد اتاق شد و سمانه را محکم در آغوش گرفت.
ــ سلام عشقم
ــ تو اینجا چیکار میکنی؟
ــ اومدم بدزدمت بریم دور دور
سمانه مشتی به بازویش زد و از او جدا شد.
ــ خاله هم اومده؟
ــ نه
ــ چرا؟
ــ دارم بهت میگم میخوایم بریم دور دور مامانم کجا بیاد
ــ چی میگی تو
ــ بابا کمیل زنگ زد گفت سریع آماده بشم بیایم دنبالت بریم دور دور
روی تخت نشست و ادامه داد:
ــ آخه میدونی داداشم فک کرده تو وزارت کلی آدم وحشتناک هست که کلی با کمربند و شلاق شکنجت دادن
و بلند زد زیر خنده،سمانه هم با مقایسه واقعیت آنجا با چیزهایی مه کمیل برای استتار گفته بود خنده اش گرفت.
ــ بی مزه
ــ تو که اماده ای،چادرتو فقط سرت کن
ــ وایسا ببینم شوخی نمی کردی تو؟؟
ــ نه بخدا،کمیل الان بیرون منتظره
سمانه در جایش خشک شده بود ،باورش نمی شد که کمیل به دنبال او آمده،او فکر می کرد که کمیل بیخیال او شده و پیگیر کار و حالش نیست ولی اینطور نبود...
می خواست کمی ناز کند و بگوید که نمی آید اما می ترسید کمیل و صغری بیخیال شوند و برودند،سریع به طرف چادرش رفت،اما یا یادآوری مادرش با حالت زاری نگاهی صغری انداخت:
ــ وای صغری مامان نمیزاره برم بیرون
صغری شروع کرد به خندیدن:
ــ وای سمانه اینهو دخترا پونزده ساله گفتی،نگران نباش بسپارش به داداشم.
صغری بلند شد و به طرف در رفت:
ــ من به جا داداشم بودم و تو به درخواست خووستگاریم جواب منفی می دادی دیگه بهت سلام هم نمی کردم،بدبخت داداشم،من بیرونم تا آماده بشی
صغری از اتاق خارج شد،سمانه احساس کرد دیگرنایی برای ایستادن ندارد سریع روی صندلی نشست و چشمانش را روی هم گذاشت.
قضیه خواستگاری را فراموش کرده بود،حرف های آن شب کمیل در سرش می پیچید وسمانه چشمانش غرق اشک شدند، قلبش با یادآوری درخواست کمیل فشرده شد،احساس بدی نسبت به کمیل بر قلبش رخنه انداخت.
دوست داشت بیخیال این بیرون رفتن شود اما با صدای مادرش که به او می گفت سریع اماده شود،متوجه شد برای پشیمانی دیر شده...
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
---------------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست 😉
هر شب از ڪانال☺️👇🏻
📚❤️| @masjed_gram
1_22898120.mp3
1.22M
#دعــاے_عهـــد
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج )هر روز صبح
[🍃\•⛅️] @masjed_gram
#روشنگری
🔺شرایط روستاهای اطراف کرخه و کارون سخت شده. برخی مزارع به زیر آب رفته و برخی دیگر در شرف زیر آب رفتن است.
🔹کشاورزان دل نگران خوشه های طلایی گندمشان هستند که تنها دو هفته تا برداشتشان باقی مانده. حالا خبر افزایش روز به روز دبی کارون و کرخه پریشانشان کرده. و این یعنی نابودی خوشه های طلایی گندم آماده ی برداشت؛ تمام دسترنج روستاییان...
🔸آقای روحانی امروز قرار است به اهواز بیاید. به گوش ایشان برسانید اگر در جلسه امروز ستاد مدیریت بحران در اهواز، بنا نیست پرداخت خسارت این کشاورزان بغض حسرت به گلو نشسته را تضمین کند، لطفا در همان تهران بماند و از آنجا بحران را مدیریت کند.
🔻کشاورزان خوزستانی هنوز یک ریال از خسارت سیل ۹۵ و ۹۷ را دریافت نکرده و مضطربانه در انتظار سیل ۹۸ هستند. آه دل این کشاورزان مظلوم را دریابید.
🌾
🍂🌾 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیارٺ حضرٺ ولی عصر (؏ـج) در روز #جمعہ
🔻چند دقیقہ وقتتون رو نمیگیره ...
⚠️برای امام زمان وقت بذاریم ...😔
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
[🌼] @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
در روزهایی خاصی مثل ۲۲ بهمن ۱۳ آبان روز قدس لباس های #بسیجی می پوشید به قول دوستان تیپ می زد☺️
موقعی که موتور🏍 داشت با موتور و این اواخر با ماشینش بچه های پایگاه و موسسه رو که از شب قبل #هماهنگ کرده بود جمع می کرد و قرار مون تو راهپیمایی ها👥 جلوی موسسه قرآن و عترت علیهم السلام نور بود.👌
تو ماشین🚙 سرودهای حماسی باز می کرد و یکی یکی بچه ها را از مسجد یا حتی جلوی منزلشون برمی داشت و می آورد سرقرار. بنر و پرچمی🇮🇷 که قبلاً فراهم کرده بود پشت ماشین ش بود و از میدان شهاب کوچه باغ به خیل عظیم #راهپیمایان ملحق می شد.🌺
#شهید_وحید_فرهنگی_والا
🕊|🌹 @masjed_gram
زیارت ال یاسین.mp3
2.51M
زیارت #آلیاسین
🎤با صدای محسن فرهمند
نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند
چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلـــــوات
☄اللہم عجل لولیک الفرج☄
•🎙• @masjed_gram