eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
#احکام 💠مسح سر با وجود تافت مو... ✍نظر آیت الله خامنه ای ✨ ✨✨ @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
هروقت می گفت دعا کن شهید بشم به به شوخی می گفتم تو جوونی اجازه بده اول من شهید بشم. [😄☝️] می گفت نه دیگه کاری تو این دنیا ندارم کمی نگران علی فرزند یک و نیم ساله خود هستم که آن هم فدای سر اهل بیت و حضرت آقا ... |😍| می گفت همه عشقم اینکه آقا شاد باشه {💗} رفت 😭 و وقتی وصیت نامه اش📜 باز شد دیدیم در آن نوشته همه دنیا را با یک لبخند سید علی خامنه ای عوض نمیکنم✍ 🕊|🌹 @masjed_gram
از عشق تو رهـــــــــبرا، نمردن ظلم است در گوشهٔ خانه جان سپردن، ظلم است من مُقـــلِد فاطـــــــــمهٔ زهـــــــــــرايم در راه تو يڪ سيلی نخوردن، ظلم است #مهربان‌_ترین_پدر_تولدت_مبارک☺️ 🌺 ✨🌺 @masjed_gram
⚠️👇 خطرات هوای نفس را جدی بگیریم با هم ببینیم : 🌺🌸🌺🌸🌺🌸 🌴 سوره یوسف آیه ۵۳ 🌴 🕋 وَمَآ أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبّى إِنَّ رَبِّى غَفُورٌ رَّحِیمٌ ⚠️⚠️ و من نفس خود را تبرئه نمی کنم، چرا که نفس آدمى بدون شک همواره به بدى امر مى کند، 👌مگر آن که پروردگارم رحم کند 😇 که همانا پروردگار من آمرزنده ى مهربان است. 🌐💠⚜⚜💠🌐 📛📛 دوستان خطر هواى نفس جدّى است، آن را ساده ننگرید. و هرگز خود را به پاکى تبرئه نکنیم.  👌👌 شرط کمال آن است که حتّى اگر همه مردم او را کامل بدانند، او خود را کامل نداند. کلا شهوات نفس:👇 ❌❌ اولا را زایل میکند ، یعنی پایبند را از پای انسانیت باز میکند، مثل اسبی که طنابِ از پایش رها شود، و طغیان کند، ❌❌ دوما را کور ،که نه راه را ببیند، نه نشانه های راه را، و نه هدف را، ❌❌ و سوما را هم کَر میکند ، که صدای الهام و حکمت را نشنود، 👈 مگر خدا رحم کند 👉 ⚠️⚠️ پس مواظب خطرات هوای نفس باشیم تا عقل مان زایل و چشم مان کور و گوش مان کر نشود، که میشویم... 🔔🔔 امروز بیاییم، و در دریای غفران پروردگار متلاطم ، یک استغفار کنیم ،شاید پروردگار رحم فرماید... خدایا ما را ببخش و هدایت بفرما، قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_هشتاد_پنج ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ ــ این عالیه سمانه بیا تنت کن ــ بابا بیاید بر
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ تاثیر صحبت کمیل انقدر زیاد بود که دیگر سمانه لب به اعتراض باز نکرد. با صدای گوشی کمیل نگاهش از سمانه گرفت و جواب داد ــ الو زنداداش ــ..... ــ خب صبر کنید بیام برسونمتون ــ ... ــ مطمئنید محسن میاد؟ ــ ... ــ دستتون درد نکنه،علی یارتون تماس را قطع کرد و گوشی را در جیب اور کتش گذاشت. ــ چیزی شده؟ ــ نه زنداداش بود،گفت خریداشون تموم شده،ثریا خانم زنگ زده به محسن بیاد دنبالشون سمانه دستانش را مشت کرد و در دل کلی غر به جان آن سه نفر زدکه می دانستند از تنها ماندن با کمیل شرم می کرد اما او را تنها گذاشتند. ــ سمانه خانم ــ بله ــ بریم خرید لباس؟نه من نه شما لباس نخریدیم ــ نه ممنون من فردا با دخترا میام کمیل اخمی کرد و گفت: ــ چرا دوست ندارید با من خرید کنید؟ ــ من همچین حرفی نزدم،فقط اینکه شما نمیزارید خریدامو حساب کنم اینجوری راحت نیستم کمیل خندید و گفت: ــ باشه هر کی خودش خیرداشو حساب میکنه.خوبه؟ ــ خوبه در پاساژ قدم می زدند و به لباس ها نگاهی می انداختند،کمیل بیشتر از اینکه حواسش به لباس ها باشد،مواظب سمانه بود که در شلوغی پاساژ کسی با او برخورد نکند. سمانه به مانتویی اشاره کرد و گفت: ــ این چطوره؟ کمیل تا می خواست جواب بدهد،نگاهش به دو پسری که در مغازه بودند و به سمانه خیره شده بودند ،افتاد. اخمی کرد و گفت: ــ مناسب مراسم نیست سمانه که متوجه نگاه های خشمگین کمیل با آن دو پسر شد حرفی نزد، و به بقیه ویترین ها نگاهی انداخت. سمانه نگاهی به مغازه ی نسبتا بزرگی انداخت ،نگاهی به مغازه انداخت همه چیز سفید بود،حدس می زد که مغازه مخصوص لباس های مراسم عروسی و عقد باشد. ــ بریم اینجا؟ کمیل نگاهی به مغازه انداخت اسمش را زمزمه کرد: ــ ساقدوش،بریم وارد مغازه شدند،سمانه سلامی کرد،دختری که موهایش در صورتش پخش شده بودند،سرش را بالا آورد و سلامی کرد،اما با دیدن سمانه حیرت زده گفت: ــ سمانه تویی؟ ــ وای یاسمن تو اینجا چیکار میکنی در عرض چند ثانیه در آغوش هم فرو رفتند. ــ وای دختر دلم برات تنگ شده ــ منم همینطور،تو اینجا چیکار میکنی؟مگه نرفتی اصفهان یاسمن اهی کشید و گفت: ــ طلاق گرفتم ــ وای چی میگی تو؟ ــ بیخیال دختر تو اینجا چیکار میکنی،این آقا کیه؟ سمانه که حضور کمیل را فراموش کرده بود ،لبخندی زد و گفت : ــ یاسمن دوستم،کمیل نامزدم کمیل خوشبختمی گفت،یاسمن جوابش را داد و دوباره سمانه را در آغوش گرفت. ــ عزیز دلم ،مبارکت باشه، ــ ممنون فدات شم،اومدم برا خرید لباس عقد ــ آخ جون بیا خودم آمادت میکنم دست سمانه را کشید و به طرف رگال های لباس برد،و همچنان با ذوق تعریف می کرد: ــ یادته میگفتیم تورو هچکس نمیگیره میمونی رو دستمون بلند خندید و موهایش را که پریشان بیرون ریخته بودند را مرتب کرد. سمانه را به داخل پرو برد و چند دست لباس به او داد. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
❤️ ❤️ ❤ ❤ 🍃🌹گر مرا هیچ نباشد نه به دُنیا نه به عُقبی؛ 🌹🍃چون تو دارم، همه دارم دگرم هیچ نباید 💚تعجیل درفرج 💚 🌼 ••🌥 @masjed_gram
1_22898120.mp3
1.22M
🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در (عج )هر روز صبح [🍃\•⛅️] @masjed_gram
🌹امیرالمؤمنین عليه السلام: نشانه خردمندى، مدارا كردن با مردم است عُنوانُ العَقلِ مُداراةُ النّاسِ 📚غررالحكم حدیث 6321 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
👌 مهــــ📝ــــدویت.! ✍,,,,,ویژگیها و جهاتی که در امام زمان عجل اللَّه فرجه هست و مایه لزوم دعا برای آن جناب است. 🔹 عبادت آن حضرت عجّل اللَّه فرجه در روایتی از حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در وصف آن حضرت آمده که: بر رنگ گندم گونش از بیداری شبها زردی نیز عارض می‌شود. می گویم: و این است معنی فرمایش پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که در وصفش فرمود: « وجهه کالدینار »(۱)؛ یعنی چهره اش مانند طلا است. 🌟و فاضل محدث نوری گفته: یعنی مانند دینار طلا در صفا و درخشندگی وَ اللَّهُ الْعالِم. مصنف گوید: حدیث اول در کتابهای فلاح السائل و بحار (۲) از امام کاظم علیه السلام روایت شده و در دنباله آن چنین آمده: پدرم فدای آنکه شبش را با مراقبت ستارگان و در حال رکوع و سجود می‌گذراند. ✍...پی نوشتها: (۱) بحار الانوار، ۵۱ / ۷۷ (۲) فلاح السائل، ۲۰۰ و بحار الانوار، ۸۶ / ۸۱ 📚مکیال المکارم فی فوائد الدّعاء للقائم(ع)،ج۱،ص۱۹۳ 🌼 🌸🌼 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیارٺ حضرٺ ولی عصر (؏ـج) در روز 🔻چند دقیقہ وقتتون رو نمیگیره ... ⚠️برای امام زمان وقت بذاریم ...😔 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 [🌼] @masjed_gram
💠سفر راهیان نور 🔰داخل اتوبوس🚎 نشستیم اتوبوس حرکت کرد دوربین📷 را روشن کرد و گفت: خانم این را نگاه کن. گفت: ببین این شهید🌷 چقدر شبیه من👥 هست. 🔰دوربین گرفتم و به عکس نگاه کردم. به آقا ابوالفضل گفتم: واقعا شبیه هم هستید👌 به من گفت: این عکس را به کسی نشان نده❌ و این ماجرا را برای کسی . گفتم: چشم... 🔰گذشت تا چند روز بعد آقا ابوالفضل که خانه پدر🏡 آقا ابوالفضل با بقیه خواهر ها و برادرانش جمع بودیم و مشغول نگاه کردن و کلیپ های🎞 آقا ابوالفضل بودیم. یاد عکس و آن شهید و آقا ابوالفضل به اون شهید افتادم. 🔰عکس📷 را پیدا کردم و به آقا ابوالفضل نشان دادم و گفتم: میدانی این کیه⁉️گفت: معلومه ابوالفضله دیگه. گفتم: نه آقا نیست🚫 و داستان را برایش تعریف کردم. 🔰آقا ابوالفضل 11 اسفند ماه📆 به رفت و تحویل سال با من تماس گرفت☎️ در ایام عید که به من زنگ می زد از او پرسیدم: شما هم آنجا رفتید که گفت: بله کلی هم از ها پذیرایی کردیم😄 🔰سه روز قبل از نیز با من تماس گرفت و به او گفتم: دلمـ💔 برایت تنگ شده و آقا ابوالفضل با پاسخ داد که خانم تو در قدم هایی که من برمی دارم هستی💞 من جواب دادم که نمی توانی این بار به جای 45 روز 40 روز بمانی و زود برگردی که گفت: امکانش نیست⛔️ اینجا کار زیاد است. ماه 1395 بر اثر ترکش خمپاره💥 در جنوب غرب حلب به فیض شهادت🌷 نائل آمد. 🕊|🌹 @masjed_gram