روضه خانگی - امام حسین(ع) - 248.mp3
7.96M
🎙امشبی را شه دین در حرمش مهمان است...
🔻#روضه #امام_حسین (علیه السلام)
👤 استاد #میرزامحمدی
#شب_عاشورا
🌐 @Mabaheeth
مباحث
🏴 #روایت_کربلا | آمادگی قاسمبنالحسن برای شهادت در راه خدا ◽️ #رهبر_انقلاب: در شب #عاشورا، وقتی که
حاج شیخ جعفر #ناصری دامعزه:
🔻 #شب_عاشورا وقتی كه حضرت با اصحاب در خيمه نشسته بودند و فرمودند فردا همه ما را میكشند، #حضرت_قاسم سیزده سال داشتند و خيلی مورد لطف و محبت #حضرت_اباعبداللّه عليه السلام بودند و در صحبت آزاد بودند و آزادانه سؤال می كردند.
🔸 چند #سؤال كردند كه فردا عاقبت فلان شخص چه می شود و... بعد پرسيد علي بن الحسين (#حضرت_زين_العابدين) هم كشته مي شوند؟
حضرت فرمودند: نه؛ او براي بقاء نسل رسول خدا زنده می مانند.
🔹 بعد حضرت قاسم علیه السلام عرض كردند: من هم كشته میشوم؟
فرمودند: #مرگ در نظرت چگونه است؟
#جواب دادند: «اَحلَي مِنَ العَسَل»
بعد حضرت فرمودند: بله!
ولي بعد از يك ابتلاء حسن كه همان تازاندن اسب ها روی بدن حضرت قاسم بود.
📖 راجع به حضرت دارد که «لَم يَبلُغُ الحُلُم» یعنی هنوز به بلوغ نرسیده بودند، سيزده سال داشتند.
وقتی كه می خواست خداحافظی كند، حضرت فرمودند: نزدیک بيا «حَتَّي اُوَدِّعُكَ وَ تُودِّعُني وَ اَشُمُّكَ وَ تَشُمُّني»
یعنی بیا تا من با تو وداع کنم و تو هم با من وداع کنی و من تو را ببویم و تو هم من را ببویی.
🔹 به هر حال ایشان نوه #حضرت_زهرا عليها السلام هستند و حاصل حضرت #امام_مجتبی عليه السلام.
🥀 بقيه فرزندان امام مجتبی عليه السلام در #كربلا كشته شدند ولي گويا حضرت قاسم ممتاز بودند.
🔻حضرت قاسم عليه السلام؛
اولاً جنگشان جنگ با ابطال و شجاعان بود. در ميان جنگ بند كفش پای چپشان پاره شد و حضرت همهی دشمن را رها كردند و مشغول شدند كه بند كفششان را گره بزنند تا به آنان بفهمانند كه هيچ توجهی به آن ها ندارند.
🔸اشعاری هم كه حضرت به عنوان #رجز خواندند خیلی جالب بود:
«اِن تَنكُرُونِي فَاَنَا بنُ الحَسَنِ
سِبطُ النَّبي المُصطَفَيالمُؤتَمَن
هَذا حُسينٌ كَالأَسيرِ المُرتَهَن.»
اين اشعار، حساب شده بود است.
می خواستند بفرمایند شما كه مدعی مسلمانی هستيد اين پسر رسول خداست كه در دست شما اسير شده است.
🔹#روز_عاشورا هر كسی از اصحاب كه كشته می شد در تاریخ نقل نشده که حضرت اباعبداللّه عليه السلام قاتل او را كشته باشند حتی قاتلان #حضرت_اباالفضل عليه السلام و #حضرت_علیاكبر عليه السلام را نكشتند ولی فقط #قاسم بن الحسن را دارد که حضرت وقتی به میدان آمدند اول رفتند سراغ قاتلش و او را كشتند و بعد آمدند بالای سر #حضرت_قاسم.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
💬 @Nasery_ir
🌐 @Mabaheeth
مباحث
🏴 #روایت_کربلا | علیاکبر، اسماعیلِ امام حسین(علیهالسلام) بود که به کام مرگ فرستاد. ▪️#رهبر_انقلاب
🏴 #روایت_کربلا | اباالفضل العباس اولین کسی بود که آمادگی شهادتش را اعلام کرد.
▪️#رهبر_انقلاب: #شب_عاشورا، #امام_حسین علیه السلام میفرمایند: فردا ما جنگ نهاییمان که #شهادت همه ما در آن است، انجام خواهد گرفت. بعد میفرماید: من به همه شما اجازه دادم، حتی یک نفر شما هم نماند، اشکالی ندارد؛ هیچ عهدی از من به گردن شما نیست، بروید. شب را شتر راهوار خودتان قرار بدهید و راه بیفتید بروید.
اول کسی که در مقابل این حرفها #پاسخ داد، #اباالفضل العباس بود؛ عباس بن علی علیهالسلام بلند شد ایستاد، گفت: برادر! ما چرا این کار را انجام بدهیم؟ برای اینکه چند روزی بعد از تو بیشتر زنده بمانیم! خدا به ما آن روز را نشان ندهد که ما بعد از تو زنده بمانیم، تو کشته بشوی و ما زنده باشیم.
🗓️ ۱۳۶۴/۷/۲۴
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
💻 @Khamenei_ir
🌐 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ببينيد| روايت #رهبر_انقلاب از شعری که #امام_حسین علیهالسلام در #شب_عاشورا خواندند...
🏴 #ملت_حسین_به_رهبری_حسین
📥 دریافت نسخه با کیفیت
💻 @Khamenei_ir
🌐 @Mabaheeth
مباحث
🏴 #روایت_کربلا | اباالفضل العباس اولین کسی بود که آمادگی شهادتش را اعلام کرد. ▪️#رهبر_انقلاب: #شب_ع
🏴 #روایت_کربلا | امام حسین علیهالسلام از مرگ در راه هدف اسلامی نمیهراسید
▪️#رهبر_انقلاب: #امام_حسین (علیهالسلام) در #شب_عاشورا به خواهرش میگفت: پدرم از من بهتر بود، شربت #مرگ نوشید، جدم از من شریفتر بود، شربت مرگ نوشید، مادرم همینطور، برادرم همینطور. مرگ که اجتنابناپذیر است برای همه، اما [چه چیزی بهتر از] مرگِ شرافتمندانه، مرگ برای خدا، مرگِ در راه هدف، آن هم هدف عالی اسلامی، که اسمش در قاموس اسلام #شهادت است، شهادت. #شهید یعنی آنکه میمیرد برای اینکه انسانیت زنده بماند.
🗓️ ۱۳۵۲/۱۱/۱۴
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین علیه السلام
💻 @Khamenei_ir
🌐 @Mabaheeth
202030_916459412.mp3
7.46M
🏴 #روضه #شب_عاشورا
🎤 با نوای #استادمیرزامحمدی
◾️ روضه سوزناک و سنگین گودال قتلگاه ...
😭 یا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
🏴 @Mabaheeth
مباحث
#حاج_قاسم، نامه رئیس سیا را باز نکرد. مردان واقعی از #عاشورا درس #غیرت میگیرند، نه درس مذاکره! 🌐 @
📜 امان نامه...
🎨 تصویرگری زیبا حسن روحالامین از واقعه پاره کردن امان نامه شمر توسط #سقای_کربلا در #شب_عاشورا
🌐 @Mabaheeth
#حاج_عبدالزهرا_گرعاوی
#علامه_طهرانی
#آیت_الله_انصاری_همدانی
🔻 مرحوم حاج عبدالزهرا مرد بصیری بوده که در این اواخر در یک مغازهی کوچک در پشت صحن #امیرالمؤمنین علیهالسلام در بازار مینشست و انگشتر میفروخت.
🔸 من به یاد دارم که با ابوی به مغازهی ایشان در بغداد رفتیم. حاج عبدالزهرا، اول تاجر وارد کنندهی لوازم خانگی بود؛ منتها عشق حسینی به سر او زد و همه را دور ریخت و کار او فقط گریه و گریه شد. ایشان از شاگردهای مرحوم آقای حداد بود.
🔹 مرحوم جعفرآقا مجتهدی ـ رحمت الله علیه ـ با لهجهی ترکی میگفت: «آقا جان! همه خوب بودند، اما عبدالزهرا یک چیز دیگری بود.» مجلسی که علما و بزرگان در آن نشسته بودند را با روضهی خود آتش میزد.
🔸 علامهی آسید محمدحسین طهرانی، در کتاب معادشناسی، در مورد ایشان نقل میکند که من با یکی از بچههای خود، در کربلا یا نجف به خدمت ایشان میرفتیم. خیار یا یک میوه دیگری تازه آمده بود و بچه در راه بهانه گرفت که این میوه را میخواهد. من هم روی دست او زدم و او را آرام کردم.
🔹 وقتی خدمت حاج عبدالزهرا رسیدیم، با ما طوری صحبت کرد که متوجه شدم لحظه به لحظه ما را زیر نظر داشته است و از تأدیب من نسبت به بچه، اطلاع دارد و کانّه در راه با ما بوده است.
🔻مرحوم حاج عبد الزهراء یک ماشین آریا قدیمی داشت که میگفتند که با آن ماشین و آن جاده خراب، در مسیر نجف تا کربلا یکی از مناجات خمسة عشر را می خواند، پای خود را روی گاز میگذاشت و میرفت. چند بار هم ماشین او تصادف کرده است.
🔸 یک بار ماشین او چپ میکند و گردن او میشکند. او را به بیمارستان میبرند. موقع عمل جراحی گفته بود: من یکی از مناجاتهای خمسة عشر را میخوانم، شما جا بیندازید. بعد عمل هم گفته بود: من اصلاً لذت میبردم.
🔹 در شرححال مرحوم آیت الله انصاری همدانی میگویند: سالی که ایشان به عراق میروند، قسمتی از خانهی ایشان خراب میشود. حاج عبدالزهرا که آن وقت جوان و تعمیر کار بوده است را برای تعمیر میآورند و ایشان شروع به کار کرده بود. مرحوم آقای انصاری که از پشت شیشهها او را نگاه میکردند، به یکی از رفقا میگویند: این جوان هم از ما است.
🔸 آن شخص میگوید که آقا اجازه بدهید به او بگویم. آقای انصاری میگویند: حالا نه، چهارده سال دیگر طول میکشد تا ایشان ملحق به این جمع بشود.
🔻حضرت ابوی ما [آیت الله ناصری] و آیت الله حاج شیخ حسن صافی اصفهانی بیشتر مرید ایشان (حاج عبدالزهرا گرعاوی) بودند.
🔸 مدتی قبل هم که ابوی در مشهد خدمت آیت الله خامنهای رفتند، ایشان از حاج آقای ما در مورد حاج عبدالزهرا پرسید. ایشان [آیت الله خامنهای] خیلی مطلع بود و کاملاً میشناخت. از ریز قضایای آن زمان اطلاع داشت و پیگیری کرده بود و اصلاً سِیر و حرکت و نحوهی #سلوک ایشان و ارتباط او با آقای حداد را میدانست.
🔹 مرحوم حاج عبد الزهراء در نجف با #آیت_الله_کشمیری همسایه بودند. یک سفر هم حاج عبدالزهرا به آیت الله کشمیری میگوید که بیا میخواهیم به مشهد برویم. با همان ماشین آریا، خانوادگی به مشهد میروند. آیت الله کشمیری هم با ایشان آشنا بود.
🔸 حاج عبدالزهرا، مخصوصاً اواخر عمر خود را به سکوت و جذبه گذرانده است. ایشان، حسینی بوده است. به او گفته بودند که چه شد یک دفعه این آتش در درون تو افتاد؟ گفته بود که #شب_عاشورا یا #تاسوعا به #کربلا آمدیم. رفقا گفتند یک حاجتی خدمت #امام_حسین علیه السلام عرضه کن. روی پشت بام رفتم و با حال بسیار منقلب گفتم: «یا ابا عبدالله! من امشب شما را وکیل کردم که برای من یک دعا بکنید؛ هر چه خود شما میخواهید. از آن وقت تغییر را حس کردم.»
🔻 نقل میکنند گاهی که ده بیست نفر از خواص و آقایان، خدمت آقای حداد جمع بودند، آقای حاج عبدالزهرا، یک دفعه با صحبتی و اشاره ای جمع را منقلب و مشغول میکرد و به یک معنایی منتقل مینمود؛
🔸 مثلا در جلسه ای کنار آقای حداد نشسته بود و از فرد کناریِ آقای حداد پرسید که سیّد! این چیست؟ گفته بود: شکر است. (عربها چای خود را با شکر میخورند و در نجف شکر را در قندان میریزند و یک قاشق هم میگذارند.)
🔹 از تک تک افراد پرسید که این چیزی که این وسط است چیست؟ همه گفتند شکر است. نوبت به خود او که رسید همه نگاه کردند و گفتند حالا تو بگو این چیست؟ ظرف شکر را برداشت داخل دهان خود ریخت و گفت: [چرا] مدام شکر شکر میکنید. یعنی بردار و مصرف کن تا کی به الفاظ میپردازید؟!
🔸 یک نفر بتواند در این جمع که علامه طهرانی یکی از آنها بود، کاری بدیع انجام دهد و یا حرفی بزند، عجیب است.
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
46 - معجزه علوی (علیه السلام)
در اوقات مجاورت حقیر در نجف اشرف در ماه محرم، سنه 1358 از طرف حکومت عراق اکیداً از قمه زدن و سینه زدن و بیرون آمدن دستجات منع شده بود. #شب_عاشورا برای اینکه در حرم مطهر و صحن شریف سینه زنی نشود از طرف حکومت، اولِ شب، درهای حرم و رواق را قفل کردند و همچنین درهای صحن را و آخرین دری که مشغول بستن آن شدند در قبله بود و یک لنگه آن را بسته بودند که ناگاه جمعیت دسته سینه زن هجوم آورده وارد صحن شده و رو به حرم مطهر آوردند درها را بسته دیدند، در همان ایوان مشغول عزاداری و سینه زنی شدند. ناگاه عده ای شُرطی با رئیس آنها آمده و آن رئیس با چکمه ای که بپا داشت در ایوان آمده و بعضی را می زد و امر کرد آنها را بگیرند. سینه زنها بر او هجوم آوردند و او را بلند کرده و در صحن انداختند و سخت او را مجروح و ناتوان ساختند و چون دیدند ممکن است قوای دولتی تلافی کنند و بالأخره مزاحمشان شود، با کمال التجا و شکستگی خاطر، همه متوجه در بسته حرم شده و به سینه می زدند و می گفتند ( یا عَلی فُکّ الْبابَ ) ما عزادار فرزندت هستیم .
پس در یک لحظه، تمام درهای حرم و رواق و صحن گشوده گردید و بعضی موثقین که مشاهده کرده بودند برای حقیر نقل کردند که میلهای آهنین که بین درها و دیوار بود وسط آنها بریده شده بود .
و بالجمله سینه زنان وارد حرم مطهر می شوند. سایر نجفی ها که با خبر می شوند همه در صحن و حرم جمع می شوند و شُرطی ها پنهان می گردند .
موضوع را به بغداد گزارش می دهند دستور داده می شود که مزاحم آنها نشوید. در آن سال در #نجف و #کربلا بیش از سالهای گذشته اقامه عزا شد و این معجزه باهره را شعرا در اشعار خود نقل نموده و منتشر ساختند.
از آن جمله یکی از فضلای عرب اشعار یکی از ایشان را بر لوحی نوشته و به دیوار حرم مطهر چسبانده بود و بنده هم چند شعر آن را همانوقت یادداشت کردم بدین قرار :
مَنْ لَمْ یُقِرَّ بِمُعْجِزاتِ الْمُرْتَضی (علیه السلام) * صِنْوِ النَّبِیِّ ( صلی الله علیه وآله ) فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ
فَتَحَتْ لَنَا اْلاَبْوابَ راحَةُ کَفِّهِ * اَکْرِمْ بِتِلْکَ الرّاحَتَیْنِ و َاَنْعُمِ
اِذْ قَدْ اَردُوا مَنْعَ اَرْبابِ الْعَزاءِ * بِوُقوُع ما یَجْرِی الدَّمُ بِمُحَرَّمٍ
فاذا الْوَصِیُّ بِراحَتَیْهِ ارْخُوا * اَوْ ماء فَفُکَّ الْبابُ حِفْظا لِلدَّمِ
و چنانچه در شعر آخر اشاره شده ، راستی اگر این عنایت از طرف آن حضرت نشده بود ، #فتنه عظیمی برپا می شد و خونها ریخته می گردید ، صَلَواتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْهِ .