💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
#ارزش_ذاتی_حق و #حقیقت_طلبی در زبان #علامه_سیدمحمدحسین_طباطبایی:
أن الحق حق أينما كان و كيفما أصيب و عن أي محل أخذ، و لا يؤثر فيه إيمان حامله و كفره، و لا تقواه و فسقه،
و الإعراض عن الحق بغضا لحامله ليس إلا تعلقا بعصبية الجا هلية التي ذمها الله سبحانه و ذم أهلها في كتابه العزيز و بلسان رسله (ع).
حق، حق است هر جا باشد و هرگونه به دست آید و از هر جا گرفته شود، و ایمان یا کفر، و تقوا یا فسق دارندهاش در آن تاثیری ندارد،
و رویگردانی از حق به علت دشمنی با دارنده آن گرفتاری در چنگال عصبیت جاهلی است که خداوند سبحان آن را و اهل آن را در کتاب
خوش و به زبان پیامبرش نکوهش کرده است.
📚 المیزان فی تفسیر القرآن، ج5، ص285
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
M. A.:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
♨️ ائمه ی ما بخاطر مخالفت با دستگاه ظلم به شهادت رسیدند.
امام خمینی: ائمه ما- علیهم السلام- همه شان کشته شدند، برای اینکه همه اینها مخالف با دستگاه_ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانههایشان مینشستند و مردم را دعوت میکردند به بنی امیه و بنی عباس محترم بودند، روی سرشان میگذاشتند آنها ائمه ما را.
➖ لکن میدیدند هر یک از [ائمه] حالا که نمیتواند لشکرکشی کند، دارد زیرزمینی اینها را از بین میبرد. از این جهت آنها را حبس کردند، کشتند، تبعید کردند. حضرت_عسکری را در سامرا چندین سال نگه میدارد تحت فشار و محبوس. ۲۳مهر۱۳۵۷
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
هدایت شده از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
#قرآن_شناختی
✅ #کرسی علمی ترویجی
🔶 #بشری_انگاری قرآن بر اساس نگره افعال گفتاری (بررسی و نقد نگره قرآنشناختی مجتهدشبستری)
🎙با حضور:
#حمیدرضا_شاکرین
#علیرضا_قائمی_نیا
#مهدی_عبداللهی
#رمضان_علی_تبار
📅 سه شنبه 29 آبان ماه 97
🏬قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
🆔 @iictchannel
M. A.:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
♨️ #معرفت_دینی در دام #نص_گرایی 1⃣
هر کس اندک آشنایی با #فلسفه_اسلامی داشته باشد، بهروشنی دو ویژگی را در آن می یابد: یکی «خدامحوری» و دیگری قرابت با «معارف وحیانی» است. نگاهی تاریخی به سیر فلسفه اسلامی نشان دهنده آن است که تلاش فکری فیلسوفان الهی در طول عمر درازمدت فلسفه آن بوده است که در عین پایبندی به فلسفهورزی به آموزه های وحیانی قرآن و روایات معصومان نزدیک تر شوند. در واقع، برخلاف نگاه فلسفه ستیزان، آموزه های فلسفی فیلسوفان اسلامی که با تمسک به روش تفکر منطقی فراچنگ آمده اند، نهتنها به آموزههای وحیانی نزدیک شدهاند، بلکه حتی به فهم متون دینی نیز کمک رسانده اند. افزون بر این که تفاوت معرفت فلسفی به معارف دینی با معرفت غیرفلسفی دقیقاً مثل تفاوت فهم عوام از فقه با فهم یک مجتهد از احکام فقهی است؛ یعنی همان تمایز میان معرفت اجتهادی با تقلید.
بهرغم کامیابی فیلسوفان شیعه، دانش فلسفه به ویژه #خداشناسی_فلسفی، همواره از درون فرهنگ و سنت اسلامی و بیرون آن در معرض بدگمانی بوده است.
اندیشمندان فلسفهستیز شریعت محور، آموزه های فلسفی را به مخالفت با متون دینی متهم کرده، یا دست کم آنها را با وجود متون دینی غیرلازم دانسته اند،
عرفان مشربانی که دل در گرو شهود حضرت دوست داشته اند، پای استدلال ایشان را چوبین و بی تمکین خوانده اند،
تجربی مسلکان حس اندیش، به کلی تفکر فلسفی را زیر سؤال برده اند
و در نهایت، متفلسفانی که دل در گرو مکاتب فلسفی غرب داشته، با ذهنیت غرب گرای خویش فلسفه اسلامی را به جهت عنایت به الهیات به معنای خاص و تبیین آموزه های الهیاتی اسلام متهم به جزم اندیشی و کلامگرایی نموده اند.
🍀🍀🍀 قصد آن دارم اگر توفیق الهی یار شود، نکاتی درباره هر یک از جریانهای یادشده ارائه کنم تا عیار نقدهای هر یک بر فلسفه اسلامی روشن شود.
این بحث را با بررسی ادعاهای نص گرایان شروع خواهم کرد.
⭐️⭐️⭐️ نصگرایی رویکردی در معرفتشناسی دینی است که یگانه منبع دستیابی به معارف دینی را متون دینی (کتاب و سنت) میداند. این رویکرد به معرفت دینی طیف گستردهای از افراد و گروهها را دربرمیگیرد که ویژگی مشترک ایشان بیاعتنایی به عقل و ناکارآمد انگاشتن آن در دستیابی به معارف دینی از جمله خداشناسی است.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
M. A.:
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
متنی که در ادامه خواهد آمد، نقدی بر دیدگاههای یکی از اهل نظر معاصر است و نباید به عنوان ادامه متن بالا تلقی شود.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
⭐️ نقدی بر سخنان دکتر #محمدتقی_سبحانی در همایش «جایگاه #عقل در کلام و #فلسفه»
(قسمت اول)
جناب حجت الاسلام دکتر محمدتقی سبحانی عضو هیئت علمی پژوهشکدۀ فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در همایش «جایگاه عقل در کلام و فلسفه» به تاریخ 30 آبان 1397 طی سخنانی به «نقد عقل نظری در فلسفه اسلامی» پرداختهاند. خلاصه این سخنرانی در سایت پژوهشکده (http://yon.ir/o5wZQ) و کانال تلگرامی ایشان انتشار یافته است. نوشتار حاضر نقدی بر برخی مواضع این متن مکتوب است. ابتدا عین گفتههای سخنران محترم را نقل کرده، سپس آن را بررسی خواهیم کرد.
1⃣ «دستگاه معرفتشناسی در فلسفه اسلامی از اساس، یک دستگاه ارسطوئی است که بر خلاف سایر بخشهای دیگر فلسفه، از کمترین تحول و تکامل برخوردار بوده است.»
🔆 نقد: بر اهل فلسفه پوشیده نیست که ارسطو (ر.ک.به: متافیزیک) و هیچ یک از فیلسوفان یونان باستان و قرون وسطی در فلسفه خود بخشی با عنوان معرفتشناسی نداشتهاند. در این دو دوره از تاریخ فلسفه غرب تنها برخی از مسائل معرفتشناسی محل بحث بودهاند، اما معرفتشناسی به مثابه یکی از دانشهای فلسفی در دوره جدید با آثار لاک و دکارت پای به عرصه نهاد. اما در فلسفه اسلامی با توجّه به تزلزل¬ناپذيري موضع عقل در فلسفه اسلامي، ضرورتي براي بررسي تفصيلي مسائل شناخت به¬صورت منظّم و بهعنوان شاخه مستقلي از فلسفه پيش نيامده بود (محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج1، ص150) مباحث معرفتشناختی فلسفه اسلامی تا دوران اخیر در ضمن سایر مباحث فلسفه (در بحث وجود ذهنی و علم و عالم و معلوم) و منطق (در بحث تصور و تصدیق و مبادی برهان) طرح میشد، اما حضور و رواج اندیشههای غربی در دامان فرهنگ اسلامی در قرن معاصر سبب شد که فیلسوفان اسلامی به¬نحو خاص به این حوزه معرفتی عطف توجه کرده، آثار درخوری در این زمینه از خویش به¬جای نهادند. در این میان، باید علامه طباطبایی فیلسوف سترگ قرن حاضر را به¬حق طلیعه¬دار این قافله و بنیان¬گذار معرفت¬شناسی اسلامی دانست، چرا که با نگارش کتاب اصول فلسفه رئالیسم آغازگر طرح مستقل مسائل معرفت¬شناختی گردیده، سبب شد اندیشمندان متأخر، اهتمام بیشتری به این مسائل از خود نشان دهند.
نگاهی گذرا به آثار فیلسوفان نوصدرایی در حوزه معرفتشناسی به روشنی نشان میدهد که ادعای «کمترین تحول و تکامل» فلسفه در این قلمرو تا چه اندازه دور از حقیقت است.
2⃣ «هیچ دلیل روشنی برای وجود «صورت» به عنوان واسطه معرفت، در دست نیست و ادلهای که برای این موضوع آوردهاند، محل تامل و اشکال است.»
🔆 نقد: بنا بر معرفت شناسی اسلامی، معرفت همان مطلق علم و آگاهی است که در اولین و مهم¬ترین انقسام، به حضوری و حصولی تقسیم میشود. این تقسیم یک تقسیم عقلی و دایر بین نفی و اثبات است: هر شناختی از یک معلوم، یا به واسطه حاکی است یا بی واسطه حاکی. به بیان دیگر، گاه خود واقعیت معلوم نزد شخص عالم حاضر است، مانند احساس گرسنگی یا احساس شادی و درد که به آن شناخت حضوری می¬گویند. گاه نیز آگاهی ما از یک معلوم، با واسطه صورت ذهنی آن است و ما از طریق این صورت و به جهت حکایت-گری¬اش از آن معلوم، بدان شیء علم داریم که به آن شناخت حصولی می¬گویند. پس علم به هر معلومی یا باید حضوری باشد یا حصولی. در نتیجه اگر به چیزی علم حضوری نداشتیم و خود واقعیت آن نزد ما حاضر نبود، تنها راه علم به آن، معرفت با وساطت صورت ذهنی است. و دست بر قضا اغلب معرفتهای ما به ویژه معرفت به امور بیرون از خود فاعل معرفت از این نوع میباشند.
کجای این دلیل روشن نیست و چه اشکالی بر آن وارد است؟!
3⃣ «بر فرض که فی الجمله وجود صورت را در فرایند علم بپذیریم، اما کلیت و عمومیت آن، محل تردید است. برای مثال، شیخ اشراق در علم به محسوسات یا مشاهدات، به وجود صورت باور ندارد.»
🔆 نقد: پاسخ این اشکال از همان بیان پیشین روشن است. علم به هر معلومی یا حضوری است یا حصولی. شیخ اشراق برخلاف فلاسفه پیش از خود معتقد است علم به دیدنیها (نه همه محسوسات) از سنخ علم حضوری است، نه حصولی.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
⭐️ نقدی بر سخنان دکتر #محمدتقی_سبحانی در همایش «جایگاه #عقل در کلام و #فلسفه»
(قسمت دوم)
4⃣ «پذیرش صورت در فرایند معرفت، دشواری «مطابقت» میان صورت و مصداق(یا تطابق ذهن و عین) را به شدیدترین وجه آن پیش می آورد، این مشکل، نه تنها در معرفت شناسی فیلسوفان معضلاتی را به بار آورده که تاکنون ناگشوده باقی مانده است، بلکه دستگاه جهانشناسی و نفسشناسی فلسفه اسلامی را نیز به بحران دچار ساخته است.»
🔆 نقد: چنان که گفتیم در علم حصولی خود واقعیت معلوم نزد ما حاضر نیست، بلکه امری به نام صورت یا مفهوم ذهنی در نفس ما تحقق دارد که خاصیت آینگی دارد و محکی خود را نشان میدهد. بله در مرحله بعد مسئله دشوار مطابقت مطرح است. اما اگر کسی وجود صورت در معرفت بشری را انکار کند، باید اصل علم حصولی را که اکثریت قریب به اتفاق علوم ما به عالم خارج را تشکیل میدهد، نفی نماید! و در این صورت، یا باید همه معرفتها را حضوری بداند! شما که منکر جود صورت در فرآیند معرفت هستید، آیا به این نتیجه ملتزم هستید یا راه حل دیگری دارید؟
5⃣«گزارههای اولی که گفته می شود که تصور موضوع ومحمول برای تصدیق آنها کفایت می کند، غالبا یا قضایای همانگوی( tautological) و یا قضایای تحلیلی(analytic) هستند و این گزارهها هیچ گزارشی از جهان واقع نمیدهند.»
🔆 نقد: این اشکال بر قضایای بدیهی اولی به مثابه بنیادهای نخستینِ برهان فلسفی، مبتنی بر تفسیر کانتی از حقیقت قضایای تحلیلی است که بر اساس آن این قضایا هیچ گزارشی از واقع نمیدهند، اما فیلسوفان اسلامی و برخی از فیلسوفان و معرفتشناسان غربی این مدعا را قبول ندارند و تفاسیر دیگری از قضایای تحلیلی ارائه میکنند که مستلزم گزارشگری این دسته قضایا از جهان واقع نیز میباشد. (جهت اطلاع ر.ک.به: احمد ابوترابی، چیستی و نقش قضایای تحلیلی و ترکیبی در منطق و معرفتشناسی، به ویژه ف11)
6⃣ «با بررسی استدلالهای فیلسوفان در طول تاریخ معلوم می شود که آنها خود به این منطق برهانی التزام نداشته و از مبادی غیر یقینیِ فراوانی در ادله خود استفاده کردهاند که خود تایید می کند که منطق برهان به معنای معهود، در فلسفه چندان مصداقی ندارد.»
🔆 نقد: صرف طرح یک مدعا آن هم با این گستره وسیع بدون ارائه شواهد روشن گرهی از کار معرفت نمیگشاید.
7⃣ «حقائق جهان از تنوع فراوان برخوردار است و بخش بزرگی از واقعیت هستی، پدیدههائی است که از طریق احساس، تجربه، استقراء، تاریخ و وحی به ما می رسد و تفسیر هستی بدون در نظر گرفتن این حقائق، نارسا و ناراست است. گزارههای اولی غالبا به حقائق عام و انتزاعی بازمی گردد و به تنهائی کاروان فلسفه را به مقصد نمی رساند.»
«دستگاه معرفت شناسی فلسفه، با هدفگیری برای دستیابی به یقین خاص، عملا نه تنها معرفت فلسفی را از روشها و مبادی گوناگون معرفت انسانی و الهی محروممی کند، بلکه قلمرو فلسفه را به حوزهها و موضوعات خاص کلی و انتزاعی محدود می کند و در عمل هم نمی تواند به وعده خود برای التزام به یقین خاص وفا کند.»
🔆 نقد: فلسفه اولی/متافیزیک تنها عهدهدار تفسیر و توضیح اصل واقعیتمندی واقعیات است. اما بررسی وجوه دیگر واقعیات برعهده سایر علوم است و هر یک از آنها نیز روش مختص به خود را دارند. مگر قرار است فلسفه همه جزئیات هستی را تفسیر کند؟! چرا از فلسفه انتظار دارید باری را بر دوش بکشد که خود از ابتدا اعلام کرده است که این بار بر دوش او نیست. از فلسفه نخواهید بار سایر علوم را نیز بر دوش کشد.
با آرزوی توفیق الهی برای سخنران محترم، این نقد تنها بر برخی مواضع روشن متن خلاصه سخنرانی ایشان است. روشن است که اگر متن کامل این سخنرانی در اختیار پژوهشگران قرار گیرد، مجال گستردهتری برای مباحثه گشوده خواهد شد.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
🌺💐
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❇️ یازده کلام نورانی به مناسبت ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
💠 بهترین برادر انسان کیست؟
قال الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَام: خَيْرُ إِخْوَانِكَ مَنْ نَسِيَ ذَنْبَكَ إِلَيْهِ. (1)
بهترين برادر تو كسى است كه خطايت را فراموش كند.
💠 مواظب تربیت خردسالان باشیم
قَالَ (ع) جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ فِي صِغَرِهِ تَدْعُو إِلَى الْعُقُوقِ فِي كِبَرِهِ. (2)
گستاخى فرزند بر پدر و مادر در خردسالى، به نافرمانى در بزرگْ سالى مى انجامد.
💠 دو نشانه متواضعان
قَالَ (ع): مِنَ التَّوَاضُعِ السَّلَامُ عَلَى كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الْمَجْلِسِ. (3)
سلام كردن به هر كس كه بر او مى گذرى و نشستن در جايى كه پايين تر از جايگاه (توست)، نشانه تواضع و فروتنى است.
💠 گناه نابخشودنی
قَالَ (ع): مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لَا تُغْفَرُ لَيْتَنِي لَا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا. (4)
از گناهان نابخشودنى اين است كه گفته شود: اى كاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نكنند!
💠 شیوه قضاوت امام مهدی (عج)
قَالَ (ع): فَإِذَا قَامَ قَضَى بَيْنَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ كَقَضَاءِ دَاوُدَ ع لَا يَسْأَلُ الْبَيِّنَةَ. (5)
زمانى كه (حضرت مهدى عليه السلام) قيام كند، در ميان مردم با علم خودش قضاوت مى كند، همان گونه كه حضرت داود عليه السلام قضاوت مى كرد و از مردم، بيّنه و شاهد نمى طلبد.
💠 نوید ظهور حضرت حجت(عج)
قَالَ (ع): أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ الْبِيضِ تُحَقَّقُ [تَخْفِقُ] فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ. (6)
حضرت مهدى عليه السلام داراى غيبتى است (طولانى) كه نادان ها در آن زمان متحير مى شوند، اهل باطل در آن غيبت به هلاكت مى رسند و کسانی به دروغ، زمان ظهور او را تعیین کنند، سپس ظهور و خروج مى كند، گويا مى بينم پرچم هاى سفيدى را كه در نجفِ كوفه بالاى سر او به اهتزار در آمده است.
💠 بی پروا نباشیم
قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ النَّاسِ لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ. (7)
کسی كه از چهره هاى مردم پروا نكند، از خداوند پروا نمى كند.
💠 خواب زیاد ممنوع
قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَنْ أَكْثَرَ مِنَ الْمَنَامِ رَأَى الْأَحْلَامَ. (8)
کسی كه زياد بخوابد، خواب هاى پريشان می بيند.
💠 مرکب رسیدن به خداوند
قَالَ (ع): إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ- لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْلِ. (9)
رسيدن به خداوند عزّ و جلّ سفرى است كه جز با نشستن بر مركب شب، پيموده نشود.
💠 در برابر قضای الهی قوی باشیم
قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِذَا كَانَ الْمَقْضِيُّ كَائِناً فَالضَّرَاعَةُ لِمَا ذَا؟. (10)
اگر قضاى الهى واقع شدنى است، بی تابی چرا؟!
💠 بهتر از زندگی و بدتر از مرگ چیست؟
قَالَ (ع) خَيْرٌ مِنَ الْحَيَاةِ مَا إِذَا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَيَاةَ وَ شَرٌّ مِنَ الْمَوْتِ مَا إِذَا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ. (11)
بهتر از زندگى، چيزى است كه هرگاه از دستش دهى از زندگى بيزار شوى و از مرگ بدتر چيزى است كه هرگاه گرفتارش گردی آرزوی مرگ کنی.
(1)- نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 145.
(2)- تحف العقول، النص، ص: 489.
(3)- همان، ص: 487.
(4)- همان.
(5)- الكافي، ج1، ص: 509.
(6)- كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص: 296.
(7)- نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 145.
(8)- همان، ص 146.
(9)- بحار الأنوار، ج75، ص: 380.
(10)- نزهة الناظر و تنبيه الخاطر، ص: 147.
(11)- تحف العقول، النص، ص: 489.
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
♨️ #معرفت_دینی در دام #نص_گرایی 2⃣
نصگرایی از قرن نخست اسلام مطرح بوده است، و اهل حدیث پیشگامان و بارزترین چهرههای نصمحوری در سنت اسلامی و در میان اهل سنت هستند. برای نمونه، هنگامی که مقصود از «استوای خداوند بر عرش» را از مالک بنانس (93-179ق) پرسیدند، پاسخی داد که شهرت فراوانی یافت. وی برای پرهیز از هبوط به وادی جسمانگاری حق تعالی یگانه راهچاره را در سکوت درباره برخی صفات الهی و پذیرش دیدگاه تعطیل در معرفت خداوند دید. پاسخ وی این بود که معنای استوا روشن، اما چگونگی آن ناشناخته است، ایمان به آن ضروری و پرسش درباره آن بدعت است:
« الإستواءُ معلومٌ، و الكيفيةُ مجهولةٌ، و الإيمانُ به واجبٌ، و السُّؤالُ عنه بدعۀٌ».
احمد بنحنبل (164-241ق) را باید مهمترین نماینده این تفکر دانست. به همین جهت اصحاب حدیث به وی منتسب شده، از ایشان با عنوان «حنابله» یاد میشود. تأکید افراطی احمد بنحنبل بر ظواهر روایی بدون دقت در اسناد آن و عرضه آن به کتاب الهی و پرهیز از بهکارگیری میزان عقل در فهم معانی و ارزیابی صحت و سقم روایات، موجب درافتادن در وادی تجسیم و تشبیه و اظهارنظرهای خلاف عقل سلیم شده است که از جمله آنها اثبات دست، چشم، انگشت و صورت به معنای مادی و متعارف آن برای خداوند متعال شده است، تنها بدان دلیل که ظاهر پارهای روایات، هر چند از جهت سندی ضعیف، بر آن دلالت دارد. وی در رسالهای که عقاید مورد پذیرش خود را بیان کرده، درباره صفات الهی این گونه گفته است:
«خداوند متعال . . . هر شب ـبدان گونه که خود میخواهد و با وجود آن که لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر ـ به آسمان دنیا فرود میآید، و دلهای بندگان بین دو انگشت از انگشتان پروردگار قرار دارد . . . و خداوند آدم علیه السلام را به دست خود آفرید و آسمانها و زمین در روز قیامت، در کف او جای میگیرند. و گروهی را با دست خود از آتش خارج میسازد و بهشتیان به صورتش مینگرند و او را میبینند . . ». (ر.کبه: أبوالحسین محمد بنأبییعلی الفرّاء الحنبلی، طبقات الحنابلۀ، ج1، ص62)
وی در این جملهها برخی از صفات خبریه را که همگی در آیات قرآن و روایات آمده، ذکر کرده است و گویا پافشاری او بر ظواهر این صفات، به منظور مخالفت با کسانی است که ظاهر این تعبیرها را مقصود ندانسته، دست به تأویل آنها میزنند. اما وی در عین تحفظ بر معنای ظاهری این صفات، برای آن که در دام تشبیهگرایی گرفتار نیاید، با استناد به آیه شریف «لیس کمثله شیء» و بیان جمله «بدان گونه که خود میخواهد»، با ادعای ناشناختنی بودن معنای حقیقی این صفات در دام تعطیل گرفتار میشود. بهگفته یکی از نویسندگان معاصر:
«وی به روایات پایبند بوده، از آنها فراتر نمیرفت؛ و آنها را تأویل، یا به معنایی غیرظاهر تفسیر نمیکرد و اگر فهم روایات به چیز دیگری نیازمند بود، از عقل تنها کمک نمیگرفت؛ بلکه از روایات مدد میجست و بدان وسیله، کتاب الهی را تفسیر میکرد». (محمد أبوزهرۀ، إبنحنبل؛ حیاته و عصره ـ آرائه و فقهه، ص166)
🔆 حاصل آن که، احمد بنحنبل نیز همچون انس بنمالک درصدد آن است که راه میانهای بین تعطیل و تشبیه بپیماید، یعنی از سویی صفات ذکرشده در متون دینی را به همان ظاهرشان حفظ و اثبات کند، از این رو، اموری چون دست، پا، انگشت، صورت، خنده، صدا، امکان رؤیت، فرود از آسمان و غیره را به خداوند متعال نسبت میدهد. و از سوی دیگر، با استناد به آیه «لیس کمثله شیء» مشابهت بین خدای متعال و مخلوقاتش را نفی میکند.
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🔆 انجام و آغاز
🔻دیروز با حکم وزیر محترم علوم دوران مدیریت جناب استاد حجت الاسلام خسروپناه بر مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به نقطه پایان رسید. هفت سال مديريت بر [یکی از] مهمترین مؤسسه[های] فلسفی ایران زمین با همه فراز و نشیب ها، شیرینی و تلخی ها سرآمد. در این مدت در کنار تعریف و تمجیدها، بی مهریهایی نیز بر ایشان رفت. آنچه ایشان از لبخند رضایت و اخم نفرت بر چهره ها دیده بود، آنچه از تحسین و تقبیح از زبانها شنیده بود، و هر آنچه از نوش و نیش قلمها خوانده بود، همگی به پایان آمد، اما آنچه از وی برجای مانده است، خدمات فراوانی است که تنها دیده گشوده ای لازم است تا آنها را در تاریخ مؤسسه حکمت و فلسفه به نظاره بنشیند. او مدیری سخت کوش بود که از فرصت مدیریت خود بهره وافری برد و با سامان دهی امور مؤسسه آن را پویاتر از پیش ساخت.
☀️ اکنون دانشور فرزانه آقای دکتر غلامرضا ذکيانی سکاندار مدیریت این مؤسسه شده است. ایشان که آثار مجاهدت و رزمندگی در جبهه های جنگ سخت را با خود به یادگار دارد در شرایطی سکان مدیریت مؤسسه را در اختیار گرفته است که مسیر تکاملی آن هموار و تاحدودی طی شده است. مؤسسه هنوز تا رسیدن به مرتبه مطلوب راهی طولانی در پیش دارد. در زمان مدیریت استاد خسروپناه ریل گذاری مناسب به سوی تعالی علمی انجام گرفته است، اما گامهای بلندی در انتظار پیمودن، چشم به راه همت عالی و تدبیر حکیمانه به سر میبرند.
👐 امیدوارم مدیر جدید مؤسسه در ذیل عنایات حق تعالی با مدیریت جهادی که از دوران جهاد اصغر اندوخته است، بتواند در این سنگر مجاهدت علمی و فکری نیز مشمول توفیقات الهی شود و مؤسسه حکمت با هدایت حکیمانه ایشان گام های پسین تعالی و پيشرفت را با توان و اطمینان بیش از پیش پشت سر نهد.
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
بسم الله الرحمن الرحیم
«صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت...»
حکمت اسلامی با غنای تاریخی خویش، در انتظار امتداد یافتن در دیگر حوزههای دانش و ساحتهای اجتماعی بوده است. تأخیر در برآورده ساختن این مهم، میتواند به انزوا و شائبة ناکارآمدی فلسفه اسلامی منجر شود.
مؤسسه حکمت و فلسفه، که یکی از شناختهشده ترین مراکز فلسفی ایران به شمار میرود، درسالهای اخیر شاهد سختکوشی مجدانه، مردی باورمند به فلسفههای انضمامی و کاربست مبانی حکمی در عرصة عمل بود. او در کنار تقویت تراث حکمی پیشینیان، گشودن افقهایی نو برای نزدیکتر شدن فلسفه و عمل را دنبال میکرد. گفتگوهای حکمی اصحاب فلسفه با دانشمندان علوم مختلف، و کلانطرحهای پژوهشی گوناگون، بخشی از ثمرات این نگرش بود. حجه الاسلام خسروپناه، از طرفداران فعالیت مشترک و بینارشتهای بود و با همین دغدغه، هماندیشی میان بزرگان حکمت قم و تهران را بیش از پیش سامان داد. تلاشهای وی مسیر رشد این مؤسسه را شتاب بخشید.
اکنون سکان مدیریت این کشتی به ناخدایی باخدا، مدیری مفتخر به نشان جهاد، فرزانهای معتفد به قوت فلسفه اسلامی و تراث حکمی سپرده شده است. به عنوان یکی از علاقمندان به حکمت، توفیق روزافزون وی را از خداوند متعال خواستارم و امید صائب دارم که با تدبیر و پشتکار، مسیر علمی این موسسه را با شتاب و درایتی افزون، ارتقاء بخشد.
عبدالله محمدی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
1397/10/29
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
🌹 🌷
💐
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🔆 نقدی بر دیدگاه آقای ملکیان در تقابل ایمان و معرفت
🍃 آقای مصطفی ملکیان معتقد است میان ایمان و معرفت تقابل برقرار است. به اعتقاد وی، هر چند ایمان امری ارزشمند است، اما گلی است که در سرزمین شک و تردید سر برمی آورد اما آنجا که پای یقین و برهان در میان باشد، جایی برای ایمان باقی نمی ماند.
وی که در این نگرش تحت تأثیر اگزیستانسیالیستهای الهی به ویژه سورن کی یرکگور فیلسوف و متأله دانمارکی است، در جزوه معرفت شناسی باور دینی، ص77 به بعد این گونه گفته است:
🔹شكي نيست كه اديان و مذاهب مخصوصاً اديان و مذاهب ابراهيمي براي ايمان ارزش قائلند؛ يعني ايمان را يك امر مثبت و بي ايماني را يك امر منفي تلقي ميكنند. ام الفضائل را ايمان ميدانند و ام الرذائل را كفر ميدانند. حال اگر چيزي بخواهد متعلق امر واقع شود (يا ايها الذين امنوا امنوا) يا متعلق نهي واقع شود (لاتكفروا) بايد امر اختياري باشد. از طرفي اگر كسي مطلبي را قبول نداشته باشد و ديگري براي او برهان بر آن مطلب بياورد و او نتواند در هيچيك از مقدمات برهان او تشكيك كند، در اين صورت اگر بخواهد بدان مطلب معتقد شود، از روي اختيار نيست بلكه از روي جبر است. برهان اگر خدشه ناپذير باشد، نتيجة برهان را شخص جبراً قبول ميكند. در آنجا گزينش ميان رد و قبول ندارد.
🔹گزينش وقتي است كه برهان چندان مستحكم نباشد و چيزي كه انسان جبراً قبول ميكند فضيلتي ندارد. پس براي اينكه چيزي فضليت داشته باشد، چارهاي جز اين نيست كه استدلالي به نفع آن چيز وجود نداشته باشد (اين قول سه قائل بزرگ دارد كه يكي از آنها كركگور است). ميگويد ثواب ايمان را از مؤمنان نگيريد؛ اگر اثباتي براي ايمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد پس ديگر كساني كه به اين چيزها معتقدند ذرهاي ثواب نميبرند؛ چون جبراً معتقدند. اگر ايمان تبديل به علم شد اختياري بودنش از دست ميرود و باور صادق موجه است. اگر باوري موجه شد ما جبراً آن باور را داريم ديگر نميتوان گفت تصميم گرفته ام قبول كنم. اينكه در قرآن متعلق ايمان غيب است معنايش همين است. يعلمون الغيب پارادوكسيكال است، اما "يؤمنون بالغيب" پارادوكسيكال نيست، زيرا اولي يعني ميداند چيز پنهان را. چگونه ميشود چيز پنهان را دانست ولي ميشود به چيز غيب ايمان آورد (عالم الغيب و الشهاده) در مورد خداست؛ انسانها به شهادت علم دارند و به غيب ايمان ولي خدا به همه علم دارد انا عالم بماعندكم من المغيبات. همچنين در قرآن الفاظي نيز بكار ميرود كه يقين و قطعيت را ميگيرد: عسي، لعل. يظنون انهم ملاقوا ربهم. حتي در "و بالاخره هم يوقنون" ايقان به كار برده و ايقان با يقين متفاوت است. ايقان يعني الزام عملي. اما اگر برهان ابعادي را روشن نمايد و ابعادي را روشن نكند باز هم جائي براي ايمان باقي گذاشته است.
💢 منتظر نقد این دیدگاه باشید.
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
🌹 🌷
💐
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🍀 پاسخ حضرت امام قدس سره به خبرنگار هفتهنامه آمریکایی تایم مبنی بر بی اطلاعی از #علوم_انسانی_مدرن
🔴 سوال خبرنگار: شما زندگی خیلی منزویای داشتید، شما #اقتصاد_جدید و #حقوق #روابط_بینالمللی را مطالعه نکردهاید. تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در سیاست و گرفتن و دادنِ یک زندگیِ اجتماعی درگیر نبودهاید، آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمیآورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمیتوانید درک کنید؟
✅ امام(ره) : ما #معادله_جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده میشده است را شکستهایم، ما خود #چارچوب_جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم، از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم. حال شما اسمش را هرچه میخواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیمگذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایهداران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هر کسی را محکوم نمایند بلافاصله محکوم کنند.
آری با ضوابط شما من هیچ نمیدانم و بهتر است که ندانم.
📚 صحیفه امام، ج11، ص160 (۱۳۵۸/۹/۹)
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
🌹 🌷
💐
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
💢 بازخوانی متن بیانیهٔ رهبر انقلاب برای گام دوم انقلاب (بخش نخست)
💠بسم الله الرّحمن الرّحیم💠
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم بإحسان إلی یوم الدّین.
🔸از میان همهٔ ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب، همّت میگمارد، و در میان ملّتهایی که بهپا خاسته و انقلاب کردهاند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و بهجز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران، که بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّهٔ پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش، پشت سر نهاده و در برابر همهٔ وسوسههایی که غیرقابل مقاومت بهنظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد #دومین_مرحله_خودسازی_و_جامعه_پردازی_و_تمّدن_سازی شده است.
🔸درودی از اعماق دل، بر این ملّت! بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد، و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوم میشود.
🔸آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود، و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران با قدرت و شکوه، پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را بهرخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم، واکنش نشان دهند، امّا این واکنش، ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیکتر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانهٔ انقلاب و چهل دههٔ فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان بهپیش میرود.
🔸برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا #فطرت بشر در همهٔ عصرها با آن، سرشته است.
🔸آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشماندازهای مبارک، دلزده شوند. هرگاه دلزدگی پیش آمده، از #روی_گردانی_مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.
🔸انقلاب اسلامی همچون #پدیدهای_زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهٔ تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست؛ به نقدها حساسیت مثبت نشان میدهد، و آن را نعمت خدا و هشدار به #صاحبان_حرفهای_بیعمل میشمارد، امّا به هیچ بهانهای از ارزشهایش، که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی، تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهٔ نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.
🔸جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نوبهنو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بهشدّت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بهشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود، هرگز بیمبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بیشک فاصلهٔ میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصلهای طیشدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بیشک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.
#ادامه_دارد...
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
🌹 🌷
💐
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🍃 آقای مصطفی ملکیان معتقد است میان ایمان و معرفت تقابل برقرار است. به اعتقاد وی، هر چند ایمان امری ارزشمند است، اما گلی است که در سرزمین شک و تردید سر برمی آورد اما آنجا که پای یقین و برهان در میان باشد، جایی برای ایمان باقی نمی ماند.
وی که در این نگرش تحت تأثیر اگزیستانسیالیستهای الهی به ویژه سورن کی یرکگور فیلسوف و متأله دانمارکی است، در جزوه معرفت شناسی باور دینی، ص77 به بعد این گونه گفته است:
🔹شكي نيست كه اديان و مذاهب مخصوصاً اديان و مذاهب ابراهيمي براي ايمان ارزش قائلند؛ يعني ايمان را يك امر مثبت و بي ايماني را يك امر منفي تلقي ميكنند. ام الفضائل را ايمان ميدانند و ام الرذائل را كفر ميدانند. حال اگر چيزي بخواهد متعلق امر واقع شود (يا ايها الذين امنوا امنوا) يا متعلق نهي واقع شود (لاتكفروا) بايد امر اختياري باشد. از طرفي اگر كسي مطلبي را قبول نداشته باشد و ديگري براي او برهان بر آن مطلب بياورد و او نتواند در هيچيك از مقدمات برهان او تشكيك كند، در اين صورت اگر بخواهد بدان مطلب معتقد شود، از روي اختيار نيست بلكه از روي جبر است. برهان اگر خدشه ناپذير باشد، نتيجة برهان را شخص جبراً قبول ميكند. در آنجا گزينش ميان رد و قبول ندارد.
🔹گزينش وقتي است كه برهان چندان مستحكم نباشد و چيزي كه انسان جبراً قبول ميكند فضيلتي ندارد. پس براي اينكه چيزي فضليت داشته باشد، چارهاي جز اين نيست كه استدلالي به نفع آن چيز وجود نداشته باشد (اين قول سه قائل بزرگ دارد كه يكي از آنها كركگور است). ميگويد ثواب ايمان را از مؤمنان نگيريد؛ اگر اثباتي براي ايمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد پس ديگر كساني كه به اين چيزها معتقدند ذرهاي ثواب نميبرند؛ چون جبراً معتقدند. اگر ايمان تبديل به علم شد اختياري بودنش از دست ميرود و باور صادق موجه است. اگر باوري موجه شد ما جبراً آن باور را داريم ديگر نميتوان گفت تصميم گرفته ام قبول كنم. اينكه در قرآن متعلق ايمان غيب است معنايش همين است. يعلمون الغيب پارادوكسيكال است، اما "يؤمنون بالغيب" پارادوكسيكال نيست، زيرا اولي يعني ميداند چيز پنهان را. چگونه ميشود چيز پنهان را دانست ولي ميشود به چيز غيب ايمان آورد (عالم الغيب و الشهاده) در مورد خداست؛ انسانها به شهادت علم دارند و به غيب ايمان ولي خدا به همه علم دارد انا عالم بماعندكم من المغيبات. همچنين در قرآن الفاظي نيز بكار ميرود كه يقين و قطعيت را ميگيرد: عسي، لعل. يظنون انهم ملاقوا ربهم. حتي در "و بالاخره هم يوقنون" ايقان به كار برده و ايقان با يقين متفاوت است. ايقان يعني الزام عملي. اما اگر برهان ابعادي را روشن نمايد و ابعادي را روشن نكند باز هم جائي براي ايمان باقي گذاشته است.
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
🌹 🌷
💐
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
🔆 نقد دیدگاه آقای ملکیان در تقابل ایمان و معرفت
🍃نظریه تقابل ایمان و معرفت یکی از قرائت های غلیظ #ایمان_گروی (#فیدئیسم) است که همچون بسیاری از مسائل کلام جدید اندیشه ای وام گرفته از الهیات مدرن مسیحی است، چنان که خود آقای ملکیان نیز اشاره کرده است این نگرش متعلق به #سورن_کی_یرکگور فیلسوف و متأله مسیحی اهل دانمارک است.
🔹نخستین انتقاد بر این نگرش آن است که وام گیری اندیشه های الهیاتی و وارد کردن نگرشی متعلق به یک نظام الهیاتی به نظام الهیاتی دیگر بدون وحدت یا قرابت زمینه ها و بستر پیدایش آنها خطایی بزرگ است که متأسفانه بسیاری از روشنفکران ما در دام آن گرفتار میشوند. مقدم دانستن ایمان بر معرفت در دامن مسیحیت تحریف شده متولد شده و از شوره زار #باورهای_ضدعقلانی آن همچون #گناه_نخستین_آدم، #گناه_ذاتی همه آدمیان، #تجسد خدای متعالی در قالب عیسی، به صلیب کشیده شدن خدا برای تحمل رنج و #فدیه گناه آدمیان سر برآورده است. #تقدم_ایمان_بر_معرفت فرزند باورهای غیرعقلانی مسیحیت تحریف شده است و متأله مسیحی برای حفظ باور دینی چنین مسیری را در پیش میگیرد و با ارائه چنین تفسیری از ایمان از ساحت باورهای خود دفاع میکند و ضدعقلانی بودن آنها را نه تنها مایه نقص نمیداند، بلکه امتیاز آنها به شمار می آورد، اما در بستر ایمان اسلامی، چنین انگاره ای قابل طرح نیست، چرا که بر پایه #الهیات_اسلامی عقل همواره بر اریکه داوری تکیه زده است و باورهای اساسی را باید پیش از تعلق ایمان به محکمه عقل برد.
آقای مصطفی ملکیان معتقد است میان ایمان و معرفت تقابل برقرار است. به اعتقاد وی، هر چند ایمان امری ارزشمند است، اما گلی است که در سرزمین شک و تردید سر برمی آورد اما آنجا که پای یقین و برهان در میان باشد، جایی برای ایمان باقی نمی ماند.
اساس مدعای آقای ملکیان این است که از یک سو، «اگر چيزي بخواهد متعلق امر . . . يا متعلق نهي واقع شود، بايد امر اختياري باشد». بر همین اساس، در قرآن کریم، به ایمان امر و از کفر نهی شده است. از سوی دیگر، «اگر كسي مطلبي را قبول نداشته باشد و ديگري براي او برهان بر آن مطلب بياورد . . . برهان اگر خدشه ناپذير باشد، نتيجة برهان را شخص جبراً قبول ميكند.» پس پذیرش نتیجه برهان که امری جبری است، نمیتواند متعلق امر یا نهی باشد. بنابراین قلمرو ایمان که با پذیرش اختیاری همراه است، از سرزمین برهان جداست. ایمان آنجاست که برهانی در میان نباشد؛ به چیزی میتوان ایمان آورد که برهانی بر آن نداشته باشیم. «اگر اثباتي براي ايمان به خدا و روز جزا وجود داشته باشد پس ديگر كساني كه به اين چيزها معتقدند ذرهاي ثواب نميبرند؛ چون جبراً معتقدند.»
این استدلال بنیادین آقای ملکیان گرفتار مغالطه «طرد شقوق دیگر» است. ایشان در این استدلال دو فرض را برای نسبت ایمان و معرفت در نظر گرفته، سپس درصدد برآمده با نفی یکی، دیگری را اثبات کند. دو فرض ایشان از این قرار است: 1) ایمان همان معرفت است، 2) ایمان مقابل معرفت است. و چون فرض نخست مستلزم عدم اختیاری بودن ایمان است، پس این فرض نادرست است. در نتیجه فرض دوم درست است و ایمان با معرفت و یقین تقابل دارد.
اشکال اساسی این استدلال آن است که شقوق مسئله منحصر در این دو نیستند. اگر آقای ملکیان در بیان شقوق گفته بود، مسئله دو فرض دارد: یا 1) ایمان همان معرفت است، یا 2) ایمان غیر از معرفت است. این تشقیق دوگانه صحیح بود، چون به اصطلاح دائر بین نفی و اثبات است، اما دو فرض موردنظر آقای ملکیان یعنی اینهمانی ایمان با معرفت و تقابل و ضدیت ایمان با معرفت جامع همه فروض مسئله نیست. از این رو، با نفی یکی، دیگری اثبات نمیشود. از نفی اینهمانی ایمان با معرفت نمیتوان تقابل و ضدیت ایمان با معرفت را نتیجه گرفت. فرض دیگر مسئله نسبت میان ایمان و معرفت آن است که ایمان عین معرفت و یقین نیست، اما تقابل و ضدیتی نیز با آن ندارد.
👇👇👇
👆👆👆👆
توضیح آن که، ایمان ـچنان که خود آقای ملکیان پذیرفته استـ از سنخ پذیرش است، نه صِرف دانستن و علم پیدا کردن. معرفت حقیقتی است که در شرایط خاصی از راه منابع معرفت مانند حس و عقل برای انسان حاصل میشود، برای مثال، ما با چشم سالم خود به شکل اشیاء خارجی معرفت پیدا میکنیم. اما ایمان فعل اختیاری قلب است. رهآورد برهان یقین علمی است، اما هر یقین علمی مستلزم و مقدمه ایمان نیست. یقین و معرفت از سنخ امور ذهنی و مفهومی است، اما ایمان یک فعل اختیرای قلبی است. ایمان عبارت است از پذیرش قلبی آنچه که بدان معرفت پیدا کردهایم. به بیان دقیق، ایمان یک فعل قلبی مشروط به معرفت است. بنابراین ایمان نه عین معرفت است تا گفته شود که در این صورت متعلق امر قرار نمیگیرد و فضیلتی محسوب نمیشود و نه تقابل و ضدیت با معرفت دارد. ایمان نیازمند معرفت و متأخر از آن است. حاصل سخن آن که، ایمان قلبی بدون معرفت ذهنی امکانپذیر نیست.
از این جا روشن میشود که استشهاد آقای ملکیان به آیه «یؤمنون بالغیب» نیز درست نیست. ایشان فرمودند: «اينكه در قرآن متعلق ايمان غيب است، معنايش همين است. يعلمون الغيب پارادوكسيكال است، اما "يؤمنون بالغيب" پارادوكسيكال نيست، زيرا اولي يعني ميداند چيز پنهان را. چگونه ميشود چيز پنهان را دانست ولي ميشود به چيز غيب ايمان آورد.»
غیب در مقابل شهادت است. عالم شهادت، عالم امور محسوس است، اما غیب به امری گفته میشود که از حواس غایب است؛ یعنی در قلمرو معرفت حسی قرار نمیگیرد. خداوند در این آیه سوره بقره یکی از ویژگیهای مؤمنان را ایمان به غیب معرفی کرده است. بنیاسرائیل از حضرت موسی میخواستند خدا را به چشم ببینند: «أرنا الله جهرۀ» اما خداوند میفرماید مؤمنان به نادیدهها و ناشنیدهها ایمان دارند. اما این که واقعیتی چون خدا، فرشتگان، بهشت و جهنم از دسترسی معرفت حسی بیرون باشد، مستلزم آن نیست که بهکلی از دسترسی معرفت بشری خارج باشد؛ چرا که حواس تنها به پارهای از واقعیت یعنی امور جسمانی و مادی دسترسی دارند، اما بسیاری از واقعیات غیرمحسوساند و با ابزارهای دیگر از جمله عقل و نقل باید بدانها معرفت پیدا کرد. مؤمن کسی است که به امور غیرمحسوس مثل خدا و آخرت ایمان دارد.
فرجام سخن آن که، اگر ایمان منسلخ از معرفت باشد، هیچ ترجیحی میان ایمانهای متضاد وجود نخواهد داشت. در جهان ادیان متعدد متعارض، ایمانهای متعارضی وجود دارند، اگر بنا باشد، بیآنکه به صدق یک باور معرفت پیدا کنیم، بدان ایمان بیاوریم و قلب خود را بدان گره ببندیم، ایمان مسیحی، ایمان یهودی، ایمان اسلامی و سایر ایمانها هیچ تفاوتی با یکدیگر نخواهند داشت، بلکه اصلاً ایمان بر کفر ترجیحی نخواهد داشت.
اما طبق تفسیر صحیح از نسبت ایمان و معرفت، فرد نخست باید صدق و کذب یک باور به ابزارهای معرفت بهویژه عقل بسنجد و وقتی صدق یک باور مثل وجود خدا و یگانگی خدا را تشخیص داد، به این واقعیتی که متعلق معرفت وی قرار گرفته است، در گام بعدی ایمان قلبی بیاورد. ترجیح ایمان الف بر ایمان ب و بر کفر نیز در اعتبار و صدق متعلق آن است، وگرنه چه بسا ایمان باطلی که شورمندانهتر از ایمان حق باشد.
🌹
💐🌷
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi
__________________________ ✍ کانال مهدی عبدالهی
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران 🇮🇷
👉 🆔 @MAbdullahi