4_5857257135909374077.m4a
1.44M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
زمزمه شهادت امام هادی علیه السلام
سبک دلخوشی رفته...
از غصّه باید حسن بباره
غریبه امّا... کفن که داره
صدایِ نالهَش دلگیره امّا
به روی نیزه نمیره سرها
روضهَش شبیهِ زینبه
شنیدنِ طعنه عذابه
روضهَش شبیهِ زینبه
تو دستِ دشمنش شرابه
روضهَش شبیهِ زینبه
تو وطنِ خودش غریبه
روضهَش شبیهِ زینبه
روضهخونِ شیبُالخضیبه
وای واویلتا واویلتا (۴) آه و واویلا (۴)
رسید به خونه آتیشِ کینه
آهی کشید به... یادِ مدینه
سخته برایِ... مردی ببینه
همسرِ زخمیش رویِ زمینه
کَنده شد از جا دری ُو...
بدجوری مادرش زمین خورد
کینه دو تا دستِ یلِ...
خیبرُ و بست و با خودش بُرد
وای از غمِ دیوار و در
بارِ شیشه چرا تَرَک خورد
غلافِ کینه اومد ُو...
گلِ یاسِ مصطفی پژمرد
وای واویلتا واویلتا (۴) آه و واویلا (۴)
✍ #حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5856932702669768642.mp3
8.36M
🏴🔊 #صوتی
▫️ سبک #روضه
📝 اَهلِ دردم غَمِ هادی دارم
👤 حاج محمود #کریمی
📌ویژهٔ شهادت
▪️ #روضه_شهادت_امام_هادی👌😭
◼️◼️◼️◼️
https://eitaa.com/Madahankhomein
#السلام_علیک_یا_هادی_الامم
یا ابالحسن یا علی ابن محمد
دهمین نور کبریا هادی
روشنای مسیرها هادی
مقصد بال های خسته ی ما
حرم امن سامرا هادی
ما کجا و اسیر گمراهی
تا دلیل است و رهنما هادی
ما کویریم و هر کلام شما
شوق دریا دهد به ما هادی
کعبه دنبال طوف سامره ات
قبله مایل به توست یا هادی
عشق را دیده ایم دور ضریح
مست شش گوشه ی شما هادی
السلام علیک یا مولا
السلام علیک یا هادی
غم دنیا زمان دیدارت
می رود از سر گدا هادی
ما گدایان کوی سامره ایم
زائر مست بوی سامره ایم
زنده ام همچنان ز رحمت تو
مدح خوان شکوه عترت تو
من همان التماسِ هر روزِ
مهربانی بی نهایت تو
دستهای گدایی ام لبریز
از خیال خوش سخاوت تو
دست بخشنده تو قسمت ما
آرزو های ماست قسمت تو
دهمین آفتاب بی تکرار
منم و حسرت زیارت تو
راه من ای صراط زهرایی
مستقیم است از عنایت تو
نور از ریشه های باورمان
می ترواد به لطف همت تو
وعده وعده پر است سفره ی ما
صبح و ظهر و شب از کرامت تو
راه ها ختم می شود به خدا
فقط از کوچه ی هدایت تو
راه تاریک و من خطر نکنم
من که بی هادی ام سفر نکنم
می چکد نور حق ز دامانت
پدر و مادرم به قربانت
ابتدای تو نور علی نور و
نیست حرفی ز روز پایانت
گوش جان می دهد شبیه همه
شیر در پرده هم به فرمانت
به بلندای آسمان پر زد
هر که شد خاک بوس ایوانت
چشمه چشمه غدیر می جوشد
از کلام همیشه جوشانت
میزبان همیشه ی دلها
سائلت میشود غزل خوانت
دشمن و دوست را نوازش کرد
عطر مست نسیم احسانت
خوب شد زخم شَکِّ قلبم با
"جامعه" آیه های ایمانت
کرمتان شبیه باران است
عادَتُکم همیشه احسان است
#امام_هادی_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلمصیبت شهادت امام هادی علیه السلام
زمینگیرم کند آخر همین مضمون همین آوا
که پیشِ چشمِ مادر دست و پا میزد اِمامِ ما
عطش جان بر لبش کرد و تنش میسوخت در آتش
گریزِ روضههایش شد تهِ گودال... واویلا
جوانِ خانه مثلِ مادرش از زندگی شد سیر
چه آورده به روز مردِ تنهایِ حرم دنیا
کنایه خورده از بیگانه و دوروُبَریهایش
به چشمِ مُجرمی او را تماشا کرده سامرّا
شبیهِ عمّهجانَش روضهاش سخت و نفسگیر است
غریب است و عذاب است و شراب و بد دهانیها
اگرچه سهمِ او چون عمّهجان زخمِ زبانها شد
نخورده تازیانه دختری پایِ سَری اینجا
به رویِ نِی سری را پیشِ چشمِ خواهری بُردند
لگد میخورْد پایِ نیزه پهلویِ گُلِ مولا
صدایِ العَجل مَهدی تمامِ عرش را پُرکرد
بیا اُمّیدِ شاهِ کربلا و سامراییها
📃۱۴۰۰/۱۱/۱۵
✍ #حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔸از دوشنبه تا جمعه🔸
چه شد آخر نسیم سامرا
عطر غم از عراق آورده؟
بوی باران و بوی دلتنگی
باز بوی فراق آورده!
دستهای ستم شود کوتاه
که چنین از مدینه با اکراه
ماه را همدم غریبی و آه
سوی خاک عراق آورده
ماه کی پشت ابرها مانده؟
هر کجا بوده نور افشانده
بسکه دشمن شدهست درمانده
ماه را در مُحاق آورده
دید دیگر حریف نورش نیست
عاقبت زهر کینهاش را ریخت
خنجر از پشت میزند اینبار
خنجری که نفاق آورده
باز خاک عزا شده این خاک
آسمانها همه گریبانچاک
غم جانسوز و داغ جانکاهش
چه بر این نُه رواق آورده؟
یک دوشنبه مدینۀ غمها...
یک دوشنبه غروب سامرا...
هر دوشنبه که میرسد از راه
باز یک اتفاق آورده
گردش این زمانه دلها را
میبرد از دوشنبه تا جمعه
روزهایی که با خودش حسرت
با خودش اشتیاق آورده!
حاجت سامرا روا گردد
باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد
میرسد آفتاب و میبینیم
صبحدم را به باغ آورده
#یوسف_رحیمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
روضه هیئت هفتگی 97.12.19.mp3
2.11M
✅ شهادت حضرت امام هادی علیه السلام
🎤 حجت الاسلام استاد #میرزامحمدی
#روضه_صوتی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همهی عمر ستم دیده هماره
سنگینی اندوه تو از کوه فزون تر
غمهای فراوان تو بیرون ز شماره
کی مثل تو در حبس ستم بازوی بسته
بر قبر خود از جور عدو کرده نظاره
تو آیه تطهیری و دشمن به چه جرأت
با جام می خود به سویت کرده اشاره
از هجر تو باید کمر کوه شود خم
جایی که گریبان ولایت شده پاره
تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد
بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره
سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده
همراه عدو رفتی و او بود سواره
از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود
کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره
فوجی پی آزار دلت دست گشودند
قومی ز دفاع تو گرفتند کناره
«میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی
کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره
#استاد_غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_شهادت
جانم فدای آن امام مهربانی
که عرشیانش دست بر دامان گرفتند
یعنی امامی که گرفتاران دنیا
حاجات مشکل را ازو آسان گرفتند
قطب هدایت شد ازو توحید تابید
هادی شد و مردم ازو ایمان گرفتند
یک عده ای در ذِیل نورش رشد کردند
یک عده ای از دست خیرش نان گرفتند
یک عده، نم بودند و با لطف دعایش
مانند رودی ناگهان جریان گرفتند
یک شب درون خانه اش بی اذن، ناگاه
وارد شدند از دست او قرآن گرفتند
بردند او را بزم مِی با قصد تحقیر
ظرفی سویش با خنده نا اهلان گرفتند
اسکان که نه، در گوشهء خانِ صعالیک
جایی برایش گوشهء ویران گرفتند
کندند قبرش را جلوی چشمهایش
اینگونه ذره ذره از او جان گرفتند
وقت گریز روضه شد که روضه خوانان
با هم دمِ یا سیدالعطشان گرفتند
عمامه و پیراهن و انگشترش را
زینب زِ تل می دید این و آن گرفتند
قربان آقایی که با هم نیزه داران
با نیزه ها از پیکرش تاوان گرفتند
با نعل تازه جانِ زینب را به ناگاه
با رفت و آمد بر تن عریان گرفتند
دیدند که جسمش شده با خاک هم سطح
وقتی که گرد و خاکها پایان گرفتند
شاعر: #مهدی_مقیمی
http://eitaa.com/Madahankhomein
#مرثیه_امام_هادی
«هادی اگر تویی که کسی گم نمی شود»
ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها
ای عاشقِ تو حضرتِ عبدالعظیم ها
با گَرد و خاکِ صحنِ تو ادغام شد گِلَم
ویران شده چُنان حرمَت بارها دلم
تاریکیِ جهانِ مرا نورِ مُطلقی
ای جان فدایِ رویِ تو یا ایها النقی
در گوشه گوشه ی همه عالَم نوشته اند
بنگَر که در متونِ کُهن هم نوشته اند :
ازبس که سبکِ بَخشش و لطفَش جوادی است
گاهی توکلِ مُتوکِل به هادی است
بی شک همیشه بخششِ تو عاری از چِراست
ثروت همیشه نزدِ گدایانِ سامراست
ای خاکِ پات سُرمه ی چشمِ امیرها
سَر می نهند پای قدومِ تو شیرها
بعد از تو بس که دل به تو حسِ نیاز کرد
(صوفی نهاد دام و سَرِ حُقه باز کرد)
یک عده با تو گرچه کمی هم قبیله اند
در پُشتِ دین و اسمِ شما غرقِ حیله اند
بیزارم از تمامیِ ارباب های شهر
دلخسته ام ز جعفرِ کذاب های شهر
با سیبِ سرخِ حیله همه ناتوان شدیم
ننگا به ما که آدمکِ این و آن شدیم
از بس که خیری از همه عالم ندیده است
این جامعه به جامعه خواندن رسیده است
آقا ؛ پدر بزرگِ گُلِ آخرین تویی
یعنی برای خواندنِ او بهترین تویی
تا از قفس تمامِ جهان را رها کنی
باید خودت برای ظهورش دعا کنی
با یک دعای خود غم ما را مَحار کن
با یک دعای خود دلِ ما را بهار کن
بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود
هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود
هادی شدی که بر همگان سَر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
هادی شدی که جَلدِ غمِ سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
گمراه شد هرآنکه از این طایفه جداست
هادی شدی که پیروِ حیدر شویم ما
هادی شدی که فاتحِ دلها شوی و بعد
از عاشقانِ فاتحِ خیبر شویم ما
هرکس غلامِ خانِ شما شد امیر شد
هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما
هادی شدی که در همه ی کوچه های شهر
از بانیانِ روضه ی مادر شویم ما
زخمِ زبان زدن به تو جور است دائماً
وقتی که هم علی شده ای هم ابالحسن
آه ای امامِ شاعرِ ما شاعران سلام
ای چارمینِ علی! گُلِ حیدر نشان سلام
ای نامِ دلبرانه ی تو ذکرِ نابِ ما
یک قطره از غدیریه ات شد شرابِ ما
گفتم شراب و ذهنِ من انگار پَر کشید
هی جرعه جرعه روضه ی سَر بسته سَرکشید
دنیای شعر وشاعری ام بی شراب باد
بَزمِ شرابِ دفترِ شعرم خراب باد
شعرم به سَر رسید و به پای تو اشک ریخت
وقتِ گریز شد به کجا میتوان گریخت؟
دندان گرفته ام به جگر! روضه خوان بَس است
تنها برای کشتنِ ما خیزران بس است
ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان...
🔸شاعر: #محسن_کاویانی
http://eitaa.com/Madahankhomein
#مرثیه_امام_هادی
سامرا، امشب مدینه میشود مهمان تو
آسمانها اشک میبارند بر دامان تو
شمع روشن میکند چشم ستاره تا سحر
با گلاب اشک، میشوید تن سوزان تو
ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس
یوسفت را میبرند از گوشۀ زندان تو
گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب
گریه کن، آتش گرفته سینۀ قرآن تو
چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود
در غبار چشمها، آیینۀ پنهان تو
دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت
رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو
🔸شاعر: #میثم_مومنی_نژاد
http://eitaa.com/Madahankhomein