پدرم
دوست داشتنت
مثل موسیقی عاشقانه است
ناب و دلچسب
پشت هم باید تکرارش کرد..
#پـــدررر❢ #مـــاااادر ❥❣❥ ʝσɨŋ 👇🏻
┏━━━━•✾•●•✾•━━━━┓
Jõıň ⇄☞ @Madarpedar ❥•••
┗━━━━•✵•●•✵•━━━━┛
#سمانه
#کمپین_من_ماسک_میزنم
┄┅┅┄┅✶❤️✶┅┄┅┅┄
از خدا پرسيد: «خوشبختي را کجا ميتوان يافت؟»
خدا گفت: «آن را در خواستههايت جستجو کن
و از من بخواه تا به تو بدهم.»
با خود فکر کرد و فکر کرد:
«اگر خانهاي بزرگ داشتم بيگمان خوشبخت بودم.»
خداوند به او داد.
«اگر پول فراوان داشتم يقيناً خوشبختترين مردم بودم.»
خداوند به او داد.
اگر... اگر... و اگر...
اينک همه چيز داشت اما هنوز خوشبخت نبود❗️
از خدا پرسيد:
«حالا همه چيز دارم اما باز هم خوشبختي را نيافتم.»
خداوند گفت: «باز هم بخواه.»
گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.»
خدا گفت: «بخواه که دوست بداري...
بخواه که ديگران را کمک کني...
بخواه که هر چه را داري با مردم قسمت کني...
او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب
ديد لبخندي را که بر لبها مينشيند
و نگاههاي سرشار از سپاس به او لذت ميبخشد.
رو به آسمان کرد و گفت:
💛خدايا خوشبختي اينجاست
🍁در نگاه و لبخند ديگران🍁
🔸اثر رضایت پدر در قبر!
✔آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیمالشّأنی در آنجا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
🔹ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند!
💥از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
🔶گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست!
🍂ايشان ميفرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد -
🎯وقتي میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند.
🍃ايشان ميفرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
💢لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بیسواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اينقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
✅گزیده¬ای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
(باغچه کوچک شُکر )
" پدرم میگوید:
فصل سرما، فصل همدردی هاست...
و به من می گوید:
تو برو نان بخر...
تکه وسط نان را تو بخور، تا شَوَدَت قوّت جان...
ولیک...
تکه ی گوشه ی نان را تو مخور...
گوشه ی نان خمیر، تو بُکُن خرد پسر...
و در آن ضلع حیاط و در آن حوض که نه...
وَز لبِ باغچه ی کوچک شُکر...
برف ها پارو کن...
خرده نان ها را ریز (به معنی ریختن-بریز)...
وَندر آن گوشه بایست...
دزدانه ببین، شکر آن گنجشکان...
لحظه ی دیدن آن دلِ پرکینه شفا می یابد...
غصه هایت به دعاشان، رنگِ شادی گیرد....
براى خودت زندگى كن
بپوش ؛ برقص
بگو ؛ بخند
هر طور كه دلت مى خواهد
يادت باشد تو تنها كسى هستى كه
ميتوانى حال دلت را خوب كنى !
الهی حال دلتون همیشه خوب❤️