1. یه داغی روی.mp3
5.84M
#نوحه_امام_صادق
( علیه السلام )
#حاج_مهدی_رسولی
یه داغی روی قلبم هست
دلی خون ، سینه ای چاکه
کسی که خاک زیر پاش
شرفِ عرش افلاکه
بشر فهمش ، زمین گیره
چون او مافوق ادراکه
مزارش توو یه جا هست که
تا چشم کار میکنه خاکه
غریبه ،
غریبه نه به این دلیلی که
« حرم نداره ... »
کی میگه ، غربت
قبرِ بی سنگ و مزاره
غربت ، یعنی
دوره امام صادق
بینِ ۴ هزار نفر، بدون یاره
پیامبرِ خدا خیلی
یاسر و عمار داشت
علیِ مرتضی کلی
میثمِ تمار داشت
ابی عبدالله که نگو
میر و علمدار داشت
غریب ، امام صادقِ
اصلا مگه یار داشت ؟
(غریب امام صادقه) تکرار
سرِ سودایِ عاشورا
توو این دوران یک دستیم
به قالَ الصادقیِ صادق
تمام عمر ، دل بستیم
کلاسِ درس تو ، درسِ
قشنگش روضه و اشکه
با این تفسیر ، ما ها هم
همه شاگردِ تو هستیم
غریبی
غریبی واسه اون بلا ها که
سرت آوردن
غریبی
شمارو کِشون کِشون
از خونه بردن
(غریب امام صادقه) تکرار
گویم ز امام صادق این
طُرفه حدیث
تا شیعه ی او
به لوح دل بنگارد
فرمود که بر
شفاعت ما نرسد
هر کس که نماز را
سبک بشمارد
قالَ صادق ، شیعه حسین
بعد هر نماز
گریه بر حسین ...
اباعبدالله اباعبدالله
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_مرثیه_شهادت
#امام_صادق_علیه_السلام
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد
همین که پا شدی از جا دوباره افتادی
دوباره کینه آن بی خدا زمینت زد
بلند شو که دوباره جسارتی نکند
چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد
رسیده ای وسط کوچه بنی هاشم
صدای ناله خیرالنسا زمینت زد
صدای سیلی و آن گوشواره می آید
صدای سیلی او بی صدا زمینت زد
فدای گریه تو یا مروج العاشور
همیشه یاد غم کربلا زمینت زد
سری که گشت جدا از قفا شما را کشت
سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد
میان شعله به یاد رقیه افتادی
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
وحید محمدی
https://eitaa.com/maddahankhomein
#امام_صادق_علیه_السلام
نیمه شب بود و عاشقی بیدار
مست حق بود و راحت از اغیار
نیمه شب بود و وقت راز و نیاز
بین سجاده بود، بین نماز
با تأسی به مادرش زهرا
دست خود برده بود سوی خدا
داشت همسایه را دعا می کرد
گره ها را دوباره وا می کرد
ذکرِ ارباب عالمین گرفت
بوسه از تربت حسین گرفت
ناگهان صحبت از تهاجم شد
خلوتش بین نعره ها گم شد
داد و فریاد، بی دلیل زدند
شعله بر خانه ی خلیل زدند
حرمت این حرم شکسته شد و
دست او بین خانه بسته شد و
پا شد از جای خود ولی افتاد
یاد مظلومی علی افتاد
از غریب مدینه دم می زد
وسط شعله ها قدم می زد
خاک و خاکستر از عباش تکاند
اشک بر مادرش دوباره فشاند
حرف داغِ گران زهرا بود
میخ در روضه خوان زهرا بود
پیر مردی وحید را بردند
آن محاسن سپید را بردند
باز هم روضه ها به کوچه کشید
آه... آقای ما بگو چه کشید؟!
پیر را طاقت دویدن نیست
می رود... حاجت کشیدن نیست
فلک از غصه شرمگین شده بود
شیخ ما نقش بر زمین شده بود
پیکرش را چقدر آزردند
تا که شیخ الائمه را بردند
خوب شد بر سرش جدال نشد
غارت پیکرش حلال نشد
تشنگی تاب و قدرتش نگرفت
تیر و نیزه به قامتش نگرفت
رخش از خون تازه رنگ نشد
صورتش آشنا به سنگ نشد
خوب شد قاتلی سویش نرسید
پنجه ای بین گیسویش نرسید
خواهری با شکستنش نشکست
بر روی سینه اش کسی ننشست
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
در حریم یار
ای نور خدا امام صادق
خورشید لقا امام صادق
پویا ز تو شد فقاهت عشق
ای رمز بقا امام صادق
افتاده ردای مکتب نور
بر دوش تو یا امام صادق
دستان تو ای کرامت محض
مفهوم عطا امام صادق
با هر نفست شود شکوفا
گل های دعا امام صادق
هر شیعه شود لبالب از نور
با مهر شما امام صادق
ذکر تو شفای قلب خسته
نام تو دوا امام صادق
ایجاد شد از فقاهت تو
آئین هدا امام صادق
بر پیکر ما تو جان دیگر
ای روح ولا امام صادق
در پیش ستمگران تویی تو
فریاد رسا امام صادق
تفسیر بلند درد باشد
این بغض صدا امام صادق
تا کاخ ستم فرو بریزد
گشتی تو به پا امام صادق
جان تو برای ماندن دین
گردید فدا امام صادق
بر درگه جود بی حسابت
ماییم گدا امام صادق
ما دیده به رحمت تو داریم
ای شافع ما امام صادق
دست من و لطف بی کرانت
در روز جزا امام صادق
آتش زده غربت بقیع ات
هستی مرا امام صادق
هر ذزه ز خاک مرقد تو
لبریز شفا امام صادق
افتاده دلم چو داغداران
در شور و نوا امام صادق
باران غم تو گشته جاری
از دیده ی ما امام صادق
پرپر شده لاله ی وجودت
از زهر جفا امام صادق
گردیده مدینه در غم تو
چون کرب و بلا امام صادق
در کوی تو مرغ جان «یاسر»
گردیده رها امام صادق
محمود تاری «یاسر»
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_صادق_علیهالسلام
#چهارپاره
عالمی که هزار تا شاگرد
روز و شب پای منبرش بودند
آن امامی که جن و انس و ملک
دست بر سینه نوکرش بودند
آنکه در دور خانه اش هر روز
ملکی گرم رفت و آمد بود
پیرمردی که در حدیث و اصول
زیر این آسمان زبانزد بود
مثل هر شیخ دیگری باید
شیخ این شهر محترم باشد
بعد مرگش مسلما باید
صاحب قبه و حرم باشد
بی ادب این نبیرهی زهراست
حرف زشت و خراب لازم نیست
تو برو او خودش میآید آه
به خدا که طناب لازم نیست
بی مروت اجازه می دادی
که نمازش تمام می شد بعد
دست کم می گذاشتی کوچه
خالی از ازدحام می شد بعد
حداقل اجازه می دادی
که عبا و عمامه می پوشید
فرصتی را به شیخ می دادی
تا که نعلین و جامه می پوشید
تو بگو یک قدم محال است این
چه رسد با تو پا به پا بدود
اینکه در شان بچه سید نیست
نیمه شب پشت اسب ها بدود
محض ریش سفید او که شده
قول خنجر به حنجرش ندهید
می زنیدش بس است پس دیگر
ناسزاها به مادرش ندهید
رسم مردی اصول دارد ما
بعضی از این اصول را بلدیم
مثلا تا به حال سیلی به
دختر و پیرمرد ها نزدیم
سر زده توی خانه جایز نیست
بروی ، خانه ای که زن دارد
یادم آمد میان این قصه
غصه ای که دل حسن دارد
حسنم چادر مرا بتکان
بی حیا باز قد علم کرده
حسنم چشم من نمی بیند
حسنم صورتم ورم کرده؟؟؟
#علی_کاوند
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#غزل #شیخالائمه
#امام_صادق_ع
دهان شیرین به قول قال صادق میشود گاهی
حدیثت نقل استادان حاذق میشود گاهی
برای روشنی بخشی به دنیا هستی اما حیف
که ابری سد راه صبح صادق میشود گاهی
هوای بین گیسویت تنفسگاه خوشبوییست
اگر هر حزب بادی هم موافق میشود گاهی
رییس مذهبی و هادی راه و بنی آدم
سزاوارخلایق هرچه لایق میشود گاهی
تنور نان این خانه محبات را نسوزاند
که از نان محبت نار عاشق میشود گاهی
همیشه سفرهی روضه کنار منبرت پهن است
که از روضه دلی با دین مطابق میشود گاهی
اگر در چنگ دشمن جانمازت مانده طوری نیست
متاع قیمتی اقبال سارق میشود گاهی
مسیر روضهات از معبر کوچه گذر کرده
در و دیوار همرنگ شقایق میشود گاهی
اگر حتی نسوزد مادری پشت در از هیزم
نصیب از احتراق بیت هقهق میشود گاهی
زغالی سرخ و میخی گر گرفته باز همدستاند
در چوبی اگر آیینهی دق میشود گاهی
#سعیده_کرمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🕊 #غزل #امام_صادق_ع🕊
🍃شیخ الائمه🍃
صدق سخن های کلیم الله طوری
روح مسیحی ، حلم ایوب صبوری
ذکر نجات یونس و آرامش نوح
صوت خوش داوود در متن زبوری
شرح کتاب آیات جان بخش لب توست
با چشم های روشنت تفسیر نوری
با قال صادق ها چراغ راه مایی
همراه مان تا موسم سبز ظهوری
هارون مکی را که عشقت شعله ور کرد
در شعله ی خود کی بسوزاند تنوری
گفتم تنور آتش به جان خرمنم ریخت
با یاد زخمی کهنه در کابوس دوری
این شهر قبل از خانه ات سوزانده در خود
دیوارو میخ و شعله و جام بلوری
#سعیده_کرمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_صادق_ع_مدح_روضه
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند
یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست
نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند
ریسمانها میکشند و فکر بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند
او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد میریزد بِهَم
باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد
باز هم صد شُکر در ، آئینهاش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینهاش را خط نزد
در میانِ کوچهها با زور او را میکِشند
بر زمین میاُفتد و بدجور او را میکِشند
روی مرکب میروند از دور او را میکِشند
پیرمرد شهر با هر زحمتی پا میشود
آه میگوید فقط " یا عَمَّتی" پا میشود
دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده
من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده
جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده
حرمله وقتی که میآید پریشان میشوم
پشتِ عمه، زجر وقتی هست پنهان میشوم
کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند
شامیان نان خشکها را پیش مهمان ریختند
دختران تَه ماندهها را پای طفلان ریختند
عمه جان حس میکنم مژگانِ بابا کم شده
خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده
استادحسن لطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
چهار پاره مرثیه شهادت امام صادق علیه السلام
دل دوباره به غم فرو رفته
یادِ غم های حضرت صادق
می نویسم من از غمِ آقا
می نویسم چنان دلِ عاشق
با غم و رنج و آه می گویم
از همه سر شکستگی هایش
از رئیس و مؤسس مکتب
از غم پَر شکستگی هایش
نه ضریحی به روی قبرش هست
نه حرم در مدینه اش دارد
او که شاگرد پروری می کرد
غصه و غم به سينه اش دارد
باید از حال بی قراری گفت
باید از ناله های او بنوشت
باید از زهر و سوزش جگرش
باید از غصه مو به مو بنوشت
شاید از بی کَسیش باید گفت
مثل حیدر میان کوچه ی تار
آن زمانی که بی عبا و رِدا
پشت مرکب دویده او بسیار
وای من شایدم زِ بزم شراب
یا که از طعنه های دشمن ها
یا که زآن حرفا که می گفتند
در اِزای سلامِ آن آقا...
وای من شاید از شراره کین
که به جانش فِتاده دشمن او
که دلش را به تاب اَفکنده
پُر زِ خاک و شراره شد تن او
یا که از بچه هاش باید گفت
که غمین و چه دل شکسته شدند
زانوی غم بغل گرفته همه،
گوشهی خانه زار و خسته شدند
گر چه آتش به خانه اش اُفتاد
گر چه شد موسفید شهرِ غریب
کِی ولی دخترش اسارت رفت؟
کِی شده قتل او فجیع و عجیب
می نویسم که او کفن شده است
می نویسم که پیکرش شد خاک
کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟
کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟
نوحه خوانِ حسین بود اما..
بدنش چون حسین پاره نبود
گفت نوحوا علی الحسینِ شهید
زخمِ او کمتر از ستاره نبود
نوحه خوانِ حسین بود اما..
رأس او روی نیزه ها نشده
دستِ آخر غروب خواهر او
از اسیرانِ کربلا نشده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شعر مرثیه امام صادق علیه السلام
باور نمی کنم که به او هم جفا شده
او که عزیز جان و دل مصطفی شده
او که امام و رهبر و مولای شیعه بود
از چه دلش به غصه و غم مبتلا شده
مذهب به دست او به ثَمر آمده بسی
مکتب به اَمر حضرت نورش بنا شده
چندین هزار مثل ابوحمزه ها فقط
در پای درس معرفت او گدا شده
درس و کتاب و بحث و روایات ما همه
با قالَ صادقش همه جا پُر بها شده
غربت شراره زد به دلِ غم چشیده اش
وقتی مدینه با دل او بی وفا شده
با زهرِ کاری از نفس افتاده، بی قرار
در بین حجره با غم دل آشنا شده
تنها نه زهرِ کاری شده قاتلش ولی
مسمومِ کین شده، غم او مُنتها شده
آتش به خانه آتش زده اَند و، قیامتی
در بینِ خانه و دلِ آقا به پا شده
سجّاده را به وقت نمازش زِ پای او
دشمن کشیده باعث رنج خدا شده
با دستِ بسته از حرمش تا که بُردهاند
دلهای زارِ اهل حرم در نوا شده
پای برهنه، پیر زمانه، کشان کشان
عالَم نَدیده در به درِ کوچه ها شده
یادِ علی غمِ دل و، با یادِ فاطمه
زخم دلش یکی و غمِ او دو تا شده
در بین کوچه، در پیِ مرکب که می دوید
جانش برای فاطمه آنجا فدا شده
گاهی به یاد حیدر و، گاهی علی الخصوص..
.. با یادِ زینبش دل او کربلا شده
در بین روضه ها، دل آن روضه خوان عجین
با روضه ی حسین و تن و بوریا شده
شکر خدا که پیکرش آخر کفن شده
کِی دیگر او سرش به روی نیزه ها شده
تنها فقط شبیه حسینش بقیع اوست
چند مرتبه خراب و، یَمِ غصه ها شده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_صادق_علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹عطر شفاعت🔹
حقپرستان را امامی هست، دینش دلبری
نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری:
آیههای احمدی را با حدیث جعفری
حرف او عشق است، فهمش را به عاشق میدهند
صادقان، دلهایشان را دست صادق میدهند
مالکیها، شافعیها، خوشهچینانش همه
سیدِ طاووسها، طاووس بُستانش همه
شیخها، علامهها، طفل دبستانش همه
گردنافرازانِ دانش، گَرد میدانش همه
جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما
لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها
علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نور، مجرم بود اما، در نظام کورها
ترس میانداخت حقش، در دل منصورها
در هراساند از وجودش، چون که میدانند کیست
حجتاللهی که جوشان در رگش، خون علیست
باز از این کوچه، امام دیگری را میبرند
باز هم با دست بسته، حیدری را میبرند
باز هم تنها، غریب مادری را میبرند
پا برهنه، سیدی را، سروری را میبرند
نسبتی خورشید را، با نیمهشب بردن نبود
حق پیر آسمانیها، زمین خوردن نبود
روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است
باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است
با طنابی بر دو دستش، روضهخوان کوچه است
در مدینه تا که مینوشد چنین جام بلا
بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا
امشب اینجا جلوهای از خیمههای کربلاست
باز آتش، شعلهور در خانۀ آل عباست
حضرت شیخالائمه در میان کوچههاست
گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست
روضهای جانسوز در این واژههای ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است
خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد
یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پر کشم با قالَ صادقها و باقرها، نشد
شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد
بر خلاف زندگیِ از خطا آکندهام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمندهام
دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم
صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم
مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم
روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم
مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که میباید شدند
مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهماند
هم جوانمردند و هم همدرد درد عالماند
غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هماند
با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکماند
دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است
📝 #قاسم_صرافان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
1_4691493505.mp3
1.79M
🏴نوحه زمینه شهادت رئیس مذهب تشیع شیخ الائمه حضرت امام جعفرصادق علیه السلام
🏴 سیدنا صادق مظلوم
شام عزاته یابن زهرا
دلم عزادارته امشب
برات به سینه میزنم من
یاصادق ای رئیس مذهب
زدن در خونتو آتیش
طناب به دستای تو بستن
حُرمت سنتو نداشتن
دلت رو بدجوری شکستن
پای برهنه بُردنت
از روی خاکا بی عصا
شنیدی طعنه ها تو از
اِبن ربیع بی حیا
زمین میخوردی و همش
مادر و میزدی صدا
جسم نحیفت شده بود
زخمیه تازیانه ها
سیدنا صادق مظلوم🏴
به قلب غمدیدتون آقا
دوباره شد تداعی غم ها
رد شدی از اون کوچه ای که
سیلی زدن به روی زهرا
یکی به تو زخم زبون زد
یکی به گریه هات میخندید
یکی سرت داد میکشید و
دردتو هیچ کسی نفهمید
نداشتن احترامتو
بهت میگفتن حرف بد
تا که میگفتی مادرم
میخوردی از اونا لگد
تاب و توون نداشتی و
میبُردنت کشون کشون
میخوندی زیر لب همش
روضه ی مادری جوون
سیدنا صادق مظلوم🏴
آوردنت تو کاخ منصور
بالاخره با کلی تحقیر
بی حیا تا دید تورو آقا
سه بار کشید روی تو شمشیر
هر دفعه اون نامرد ملعون
پیشه رو پیغمبرو میدید
میدید داره میکنه نفرین
از هیبتش به خود میلرزید
کاشکی میومدی آقا
عاشورا توی کربلا
خنجرو میگرفتی از
شمر پلید بی حیا
کاشکی بودی و نمیشد
سر از تن حسین جدا
بودی اگه تو نمیشد
تنش پامال مرکبا
سیدنا حسین مظلوم
#امیر_حسین_سلطانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein