گفت: مگر اروپاییها رسماً و صریحاً اعلام نکردهاند که با آمریکا درباره مسائل ایران اختلافی ندارند؟!
گفتم: خواجه حافظ هم از این دیدگاه و نظر اروپا با خبر است! آنها نه یکبار و دوبار بلکه دهها بار اعلام کردهاند که با آمریکا تفاهم راهبردی دارند.
گفت: پس چرا بعضیها اصرار دارند در این خصوص با کشورهای اروپایی مذاکره کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: مثل اینکه بازهم قرار نیست به نظر کارشناسان توجه کنند و به مذاکره کردن و امتیاز دادن عادت کردهاند!
گفتم: یارو وارد قهوهخانه شد و ده پانزده تا چای را پشت سرهم نوشید! قهوهخانهچی گفت؛ از این همه چای خوردن خسته نشدی؟ یارو فکری کرد و گفت؛ حق با توست، حالا چندتا چای دیگر بیاور که خستگیام در برود
کوچکینژاد عضوکمیسیون آموزش مجلس:: تاکنون هیچ رایزنی با مجلس درباره وزیر آموزش و پرورش نشده/ دولت روحانی بدترین رفتار را با این وزارتخانه داشته است
شب بیست وپنجم: شب دحو الارض است، یعنى پهن شدن زمین از زیر کعبه به روى آب، و از شبهاى بسیار شریف است که رحمت خدا در آن نازل میشود، و قیام به عبادت د رآن اجر بسیار دارد، و از حسن بن على وشّاء روایت شده که گفته: من کودک بودم که با پدرم در شب بیست وپنجم ماه ذو القعده، در خدمت حضرت رضا علیه السّلام شام خوردیم، حضرت فرمود امشب حضرت ابراهیم و حضرت عیسى علیهما السلام متولّد شده اند، و زمین از زیر کعبه پهن شده، پس هرکه روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه روزه داشته باشد، و در روایت دیگر است که فرمود: در این روز حضرت قائم (عج) قیام خواهد کرد.
روز بیست وپنجم: روز دحو الارض است، یکى از آن چهار روزى است، که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است، و در روایتى آمده: که روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر آمده که کفاره هفتاد سال است، و هرکه این روز را روزه بدارد، و شب را به عبادت به سر آورد، براى او عبادت صد سال نوشته شود و براى روزه دار این روز، که هرچه در میان زمین و آسمان است استغفار کند، و این روزى است که رحمت خدا در آن منتشر شده، و براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیارى است، و بارى این روز جز روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل دیگر وارد است: اوّل: نمازى که در کتاب هاى علماى شیعه از اهل قلم روایت شده و آن دو رکعت است در وقت چاشت [بالا آمدن آفتاب تا پیش از گذشتن از وقت ظهر] در هر رکعت پس از سوره «حمد» پنج مرتبه سوره «و الشّمس» خوانده شود، و پس از سلام بگوید،
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ
هیچ جنبش و نیرویى نیست مگر به خداى برتر بزرگ
آنگاه دعا کند و بخواند:
يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَ مَا عِنْدِي يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ .
اى نادیده گیر لغزش ها لغزشم را نادیده گیر، اى اجابت کننده دعاها، دعایم را اجابت کن، اى شنواى صداها، صدایم را بشنو، و به من رحم کن، و از بدی هایم و آنچه نزد من است درگذر، اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.
هدایت شده از روشنگری
📸♨️ #وزیر_بهداشت بیادب
🔹 واکنش اینستاگرامی #سیدمجید_بنیفاطمه مداح اهلبیت، به اظهارات عجیب و معنادار #نمکی درباره عزاداری
🔻 یکی از عوامل #افسردگی، هزینههای کمرشکن درمان است.
🔻 اگر خیلی به فکر شادی مردم هستید، به وظیفهتان در قبال مردم عمل کنید.
🔻 توبه کنید، وگرنه چوبش را میخورید.
🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از ویتامین سیاسی
هدایت شده از ویتامین سیاسی
⚠️ هشدار
مراقب #نفوذ_دشمن باشیم
⭕️ این شخص یووال نوح هراری نویسنده #همجنس_باز_اسرائیلی است،که بیشتر آثار او جنبه الحادی👈 بی دینی و انکار وجود خدا 👉 دارد.
و با همین #تفکر_الحادی دو کتاب به نامهای «انسان خردمند و انسان خدا گونه» را تألیف کرده است و افرادی که این کتاب را مطالعه می کنند نسبت به خود، و خدا، و جهان هستی دچار حس پوچی و بی هویتی می شوند.
متأسفانه با کمک #عوامل_داخلی این دو کتاب از چاپ چهاردهم هم عبور کرده است!!!
#نفوذ_فردی
#نفوذ_جریانی
🆔 @vitaminsiyasi
هدایت شده از ویتامین سیاسی
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از آموزنده ترین و قابل تامل ترین گفت وگوهای سیاسی مربوط به سال های بعد از فتنه که تو صداوسیما پخش شد
🆔 @VitaminSiYaSi
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
⭕️ سعید جلیلی: اروپاییها با آمریکا تفاهم راهبردی دارند؛ چرا برخیها اصرار به مذاکره دارند؟
👤نماینده رهبر انقلاب در شورای عالی امنیت ملی:
🔻برخی به دنبال مذاکره با اروپاییها هستند در حالی که خود اروپاییها میگویند ما با آمریکا تفاهم راهبردی داریم.
🔻دشمن میخواهد ما را پای میز مذاکره بکشاند تا امتیاز بگیرد به طوریکه رئیس جمهوری فرانسه به صراحت گفته است ما میخواهیم با ژستهای کوچک ایران را پای میز مذاکره بیاوریم.
🔻اینکه دشمن میگوید فشار اقتصادی را باید زیاد کرد برای این است که ایران اقدامات هزینهدار علیه آنها انجام ندهد.
🔻امروز خوشبینترین افراد در این کشور نیز میگویند به آمریکا نمیتوان اعتماد کرد، رهبر معظم انقلاب این را چند سال قبل فرمودند، اما آیا باید هزینه میدادیم تا به این نتیجه برسیم؟
🔻 صبری که دشمن را گستاخ کند، صبر راهبردی نیست و اینکه امروز دشمنان به اقتدار ایران اعتراف میکنند به این خاطر است که سالها قبل شهدا برای آزادی خرمشهر به دنبال قطعنامه سازمان ملل نرفتند.
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
جایگاه اردشیر زاهدی در دوران حکومت محمدرضا پهلوی، واضحتر از آن است که نیازمند توضیحی چندان باشد. او داماد، معتمد و رابط شاه با امریکاییها بود و از این جنبه، جعبه سیاه دوره حاکمیت او به شمار میرود. از سوی دیگر روابط شاه با امریکا از بدو سلطنت تا پایان نیز، در زمره روشنترین نکتهها در تاریخچه حکمرانی اوست. او در آغاز نیل به سلطنت درصدد جایگزینی امریکا به جای انگلیس بود و در 28 مرداد نیز با اراده آنان به سلطنت بازگشت. با این همه امریکاییها در واپسین ماههای حیات شاه و هنگامی که در پی کشوقوسهای متعدد با سفر استعلاجی او به کشور خود موافقت کردند، با وی رفتاری بس توهینآمیز داشتند. زاهدی در این باره روایت میکند:
«قبل از آنکه عازم نیویورک شویم یکی از دوستانمان اطلاع داد که پرزیدنت کارتر از وزارت امور خارجه امریکا خواسته است تا قبل از عزیمت شاه، به اطلاع مقامات ایران برساند که پذیرش شاه در امریکا فقط به خاطر مسائل انسان دوستانه و انجام معالجات پزشکی است و پس از آن، شاه از امریکا خارج خواهد شد. اوایل خردادماه سال 1358 بود که با یک فروند هواپیمای جت -که از شرکت ایرانی گلف استریم (متعلق به میلیاردر ایرانی آقای نمازی) کرایه کرده بودیم- روانه نیویورک شدیم. در امریکا ایرانیان زیادی بودند که دهها شرکت کشتیرانی، هواپیمایی و پالایشگاههای گاز و نفت را در مالکیت خود داشتند. موقعی که شاه شنید آقای نمازی -که یک نفر شیرازی است- جزو میلیاردرهای تراز اول امریکا به حساب میرود و صاحب دهها شرکت بزرگ بینالمللی و دهها فروند هواپیما و کشتی است، اظهار داشت: اگر من در سال 1332 فریب امریکاییها را نخورده بودم و به تهران بازنمیگشتم و مثل آقای نمازی دنبال تجارت میرفتم، اکنون پادشاه اقتصادی گمنامی بودم و هیچکس هم با من کاری نداشت! او درست میگفت، در امریکا افرادی هستند که چند برابر شاه سعودی و پادشاه برونئی یا امیر کویت ثروت دارند و هیچکس هم اسم آنها را نشنیده است. آنها در قصرهایی زندگی میکنند که کاخ سعدآباد یا کاخ نیاوران مثل سرایداری آنها میباشد! در امریکای امروز اشخاصی هستند که ثروت آنها از یکصدمیلیارد دلار هم بیشتر است یا در موارد استثنایی، افرادی مانند صاحب کمپانی مایکروسافت هستند که سالی یکصد میلیارد دلار درآمد دارند! حالا شما پاسخ بفرمایید که پادشاه واقعی چه کسی است؟ البته شاه آقای نمازی را از گذشته دور میشناخت. پدر این آقای نمازی با اعلیحضرت رضاشاه دوست بود و در موقع تبعید رضاشاه از ایران در سال 1320، از طریق کمپانی کشتیرانی خود به پادشاه تبعیدی ایران کمک کرده بود و آقای نمازی پسر هم در جریان وقایع سالهای 1331 تا 1332، موقعی که والاحضرت اشرف و علیاحضرت ملکه پهلوی (تاجالملوک) و همراهانشان توسط مصدق به خارج تبعید شده بودند و پول نداشتند، به فریاد آنها رسیده و مخارجشان را در اروپا تأمین و تأدیه کرده بود. ما در نیویورک در یک فرودگاه دورافتاده و متروک نظامی به نام پایگاه لادردیل فرود آمدیم که حالا از آن برای نشستن و برخاستن هواپیماهای کشاورزی سمپاشی استفاده میکنند. در فرودگاه یک مأمور گمرک و یک مأمور اداره کشاورزی امریکا سراغمان آمدند تا مطمئن شوند کالای قاچاق یا گل و گیاه و نباتات دیگر همراه نداریم! برخورد آنها بسیار زشت بود و حتی بلااستثنا ما را تفتیش بدنی کردند. اعلیحضرت که از این برخورد بسیار عصبی بود، خطاب به آنها گفت: من شاه هستم که یک سال قبل رئیسجمهور کارتر جلوی پایم فرش قرمز پهن میکرد!»
رفتار سودجویانه رئیس و پزشکان بیمارستان دانشگاه کورنل نیویورک با شاه، در زمره خواندنیترین فصول سفر مرگ اوست. گذشته از سطح نازلِ خدمات ارائه شده به شاه در این بیمارستان، رفتار طمعورزانه و سودجویانه آنان با وی، بس عبرتانگیز است. اردشیر زاهدی داستان آن را اینگونه بازگفته است:
«ما را برعکس انتظار به بیمارستان مموریال نیویورک نبردند، بلکه به بیمارستان دانشگاه کورنل -که مخصوص تعلیم و تربیت نوپزشکان و مبتدیان است- بردند. این بیمارستان -که به مرکز پزشکی کورنل معروف است- از بیمارستانهای درجه سوم نیویورک و بسیار کثیف و پرازدحام بود. شاه را به نام دیوید نیوسام در بیمارستان بستری کردند و در تمام پروندههای پزشکی نام ایشان دیوید نیوسام درج شده بود. من با آنکه 25 سال تمام در کنار پادشاه بودم تا آن لحظه اطلاع نداشتم که اسم امریکایی اعلیحضرت و نام ایشان در گذرنامه امریکایی ایشان دیوید نیوسام است! اتاق شاه در طبقه هفدهم بیمارستان بود و اتاقی هم در کنار آن برای شهبانو در نظر گرفته بودند... برعکس آنچه در کتابهای مختلف نوشته شده است من فقط برای تقویت روحیه اعلیحضرت همراه ایشان بودم و هیچ نقشی در پذیرش ایشان در امریکا و بیمارستان نداشتم و همه کارها را دیوید راکفلر و کیسینجر و ریچارد نیکسون و سایر دوستان امریکایی اعلیحضرت انجام دادند.
د. با آنکه تلاش زیادی شده بود تا ورود شاه به بیمارستان از چشم نمایندگان رسانههای همگانی پنهان بماند معهذا موضوع آشکار شد و مطبوعات و خبرنگاران میکروفونبهدست ایستگاههای رادیو- تلویزیونی به بیمارستان سرازیر شدند و موضوع را علنی ساختند. پس از آن دانشجویان ایران مقیم امریکا جلوی بیمارستان ریختند و تظاهرات کردند و فریاد مرگ بر شاه سر دادند. باید بگویم در بیمارستان دانشگاه کورنل مدیران بیمارستان و پزشکان و حتی پرستاران مانند کفتار و لاشخور به دور شاه ریختند و درحالیکه به شاه به چشم یک طعمه پولدار نگاه میکردند هر یک کوشیدند تا از این مریض در حال موت سودی نصیب خود سازند. اول از همه مدیر بیمارستان مراجعه کرد و ضمن آرزوی بهبودی برای شاه اظهار داشت بیمارستان کورنل برای تجهیز بخش سرطان خود نیاز به یک میلیون دلار کمک اعلیحضرت دارد. معنای این حرف آشکار بود و آنها برای شروع معالجات شاه یکمیلیون دلار میخواستند. این یک باجگیری آشکار از پیرمردی در حال مرگ بود. شاه که با مرگ دستوپنجه نرم میکرد چارهای جز پرداخت این پول نداشت. تعدادی از پزشکان نظیر دکتر «کولمن» هم که برای شیمیدرمانی اطراف شاه جمع شده بودند به بهانههای مختلف اعلیحضرت را تیغ میزدند. هر چند دقیقه یک بار پزشک جدیدی درحالیکه پروندهای در زیر بغل داشت وارد اتاق شاه میشد و چند سؤال پزشکی از او میکرد و دستی به سر و روی شاه میکشید و نبض او را میگرفت و میرفت. ما بعداً دلیل مراجعه این همه پزشک را فهمیدیم. هر یک از آنها برای معالجه چند دقیقهای به شاه و احوالپرسی از او -که اسم این کار را ویزیت و معاینه میگذاشتند- چند هزار دلار طلب میکردند! به هر حال پزشکان پس از دهها مشاوره پزشکی -که هر مشاوره برای شاه چند هزار دلار آب میخورد- ایشان را به اتاق عمل بردند و درحالیکه همه آزمایشات و عکسبرداریهای انجام شده نشان میدادند که طحال ایشان بزرگ شده و باید برداشته شود کیسه صفرای شاه را درآوردند و جای عمل را دوختند! در این موقع خبر آوردند که فریدون جوادی موفق به خروج از ایران شده و از طریق ترکیه خود را به نیویورک رسانده است. فریدون جوادی که از دوستان نزدیک شهبانو بود، به بیمارستان آمد و آمدن او سبب شد شهبانو از تنهایی و افسردگی خارج شود. فریدون مانند یک خدمتگزار صدیق در بیمارستان در جوار شاه و شهبانو باقی ماند و من که مجبور بودم برای رسیدگی به امور شخصی خود به واشنگتن برگردم با اجازه اعلیحضرت نیویورک را ترک کردم و دیگر ایشان را ندیدم و این آخرین دیدار ما در زمان حیات شاه فقید بود.»