گل چه بود که گل تویی ناطق امر قل تویی
گر دگری نداندت چون تو منی بدانمت:))
جان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی
فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت
گوی منی و میدوی در چوگان حکم من
‹در پی تو همیدوم، گر چه که میدوانمت(:›
دارم براتون یه متن مینویسم که هی بین نوشتن مجبورم بغضمو قورت بدم تا چشمام تار نباشه بعد باز بنویسم؛
پس وقتی فرستادمش ..
روی قلبتون بذاریدش:)
خب؟