eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
533 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
‹♥️.💜›

یکسال سیصد و شصت و پنج روزه؛ ولی نه برای اونایی که یه آدم توی زندگیشونه که باهاش کلی خاطره دارن..
یکی از اون آدما منم، شاید یکیش هم تویی.
ما جزو همون آدمایی هستیم که یه روزایی برامون خودش به اندازه یک سال حال خوب داره و یروزاییم اینقدر غم داشت و طولانی بود که به اندازه ده سال بزرگ ترمون کرد.
سن عدده و ما خیلی بیشتر از عدد سنمون باهم تجربه کردیم خیلی چیزارو؛
مثلا همون روزایی که آواره‌ی کوچه و خیابون میشدیم و مقصدی پیدا نمی‌کردیم که بریم اونجا ..
یا همه‌ی وقتایی که شب تا صبح از رنجِ غم بیدار بودیم و چنگ میزدیم به هر اتفاقی تا حالمون خوب بشه ..
میبینی؟
همیشه بین دو نفر باید یکی باشه که من هاشون رو ما کنه .
اون کسی که من و ما کرد تو بودی دختر؛
و امروز از همون روز هاییِ که یه بیست و چهار ساعتش معادل ۳۶۵ روزِ و یکسال به عمرِت اضافه میکنه:)′
حالا خیلی وقته که دیگه اسم ‹مَن› که میاد وسط، فقط به خودم فکر نمی‌کنم و اونی که اول میاد مهمونِ فکرم میشه تویی ..
یک سال بزرگ‌تر؛
یک سال عمیق تر؛
یک سال با تجربه تر؛
یک سال نزدیک‌تر به رنج؛
و یک سال عزیز تر شدی برای ‹مَن›.
کل سال مالِ ماست؛
ولی امروز فقط مالِ توئه.
‹تولدت مبارك دخترِ دیوانه‌ی من:)›

خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست یک روز تحمل نکنم طاقتم اینست
بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو آسوده دلا بین که ز تو راحتم اینست
جایی که بود خاک به سد عزت سرمه بیقدر تر از خاک رهم، عزتم اینست
با خاک من آمیخته خونابهٔ حسرت زین آب سرشتند مرا، طینتم اینست:))
میلم همه جاییست که خواری همه آنجاست با خصلت ذاتی چه کنم فطرتم اینست
وحشی نرود از در جانان به سد آزار ‹در اصل چنین آمده‌ام، خصلتم اینست(:›
•وحشی‌بافقی !
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
-
بیابان رد پای حضور توست هنگامی که رفتی و گردِ خاکِ کف کفش هایت ماند. • به سوی وطن باز می‌گردم با کوله باری از امید. از تو دور می‌شوم و فانوسِ ‌سخنانت را روشنی بخش غارِ تاریکِ دل می‌کنم .. دلتنگت هستم. مکرر، مداوم، همیشگی! دلتنگت هستم؛ حتی آن زمان، که دیده هایم درحال تماشای تو هستند. گوش هایم هر صدایی بجز صدای تو را پس می‌زنند و مدام در سکوتِ مخوفِ بیابان انعکاس صدای تورا جست و جو می‌کنند. به دل خوش کردن عادت دارم و تو چه خوب دلخوشیِ لحظه های سرد و تاریکِ منی:). کوه هارا پس می‌زند سرعتِ عبور دیده هایم. قبل از دیدنت دلی مملو از شک و تردید داشتم و حالا چنان بذر یقین در وجودم ریشه دوانده که گویی سال هاست در آرامش زندگی کرده‌ام. تو رسم دلبری کردن بلدی و من، چه خوب دل‌ به تو می سپارم:). کاش می‌توانستم محبتِ تورا تکه تکه کنم و در سراسر جهان نذردهم دوست داشتنت را .. دیدنت عمرِ دوباره بود و باز روشن شد شمعِ خاموش شده‌ی جانم با شنیدن صدایت. روشنی بخشِ دیده‌های تاریکم؛ مگر غیر این است که هربار بعد از شنیدن صدایت یا دیدن رخ ماه‌گونه ات عنان از کف می‌دهم و غرق در آرامش حرف‌هایت می‌شوم؟ کاش خدا بدهد به تمامِ آنان که تو را نمی‌شناسند معرفت شناختت را. -‌ خدا عمری دهد تا در رهت جانی دهم ای دوست - [ | برای وصفِ تویی که غیرقابل وصفی؛ حال و هوای نیمه‌ی خرداد ۱۴۰۲ ]