eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
533 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
یه بیت خوندم خیلی چسبید به وجودم؛
عشق‌راخواهی‌بسنجی‌عهدوایمانش‌بسنج آنکه‌پای‌دین‌خودجان‌می‌دهد‌عاشق‌تر است:)
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
چهل روز تا تو:)؛ روز اول به نیتِ حاج‌قاسم🫀!
چها روز تا تو:)؛ روز دوم به نیتِ شهید ابومهدی‌المهندس🫀!
پند فقط اون سخن که : هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز؛ زیرا ترس از آن کار بزرگتر از خود آن کار است:).
مدت ها بود دو تا از دندون هام شکسته بودن و من بدلیل اینکه می‌ترسیدم برم دندون پزشکی (البته از خود دندون پزشکی نمی‌ترسم بیشتر از دکتر هاش‌میترسم که یهو کارشون بد باشه بدتر بیچارم کنن) نمی‌رفتم دندونامو درست کنم. تا اینکه بلاخره با تشر های پدر تسلیم شدم ..
بنا بود امروز فقط برای معاینه‌ی‌دندون و نوبت گرفتن بریم. جونم بگه براتون که ما معاینه رفتیم و از قضا همون لحظه دکتر تا معاینه کرد گفت اوضاع دندون هات اورژانسیه و اگر درستش نکنی مجبور میشی جراحی کنی. بعدم گفت بدون نوبت همین الان دندون هاتو باز میکنم چون خیلی لثه هاتو درگیر کرده و خطریه.
نمیتونید تصور کنید حالم چی بود لحظه ای که سه تا دکتر عکس دندونامو دیدن و گفتن برین پیش خانم دکتر فلانی فوق تخصص از ما کاری ساخته نیست!! من اون لحظه انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم. ولی همینکه چشمم خورد به دکتر و آرامشی که توی وجودش موج میزد نگرانیم کم شد.. یه نگاهی بهم کرد و گفت: من میتونم درستش کنم نگران نباش فقط همین الان باید بخوابی اورژانسی بدون نوبت کارتو انجام بدم چون خیلی اوضاعش بده. به خودم که اومدم دیدم فک پایینم کامل بی حس شده و دوتا دندون هام از بیخ درحال تعمیرن؛ دکتری که موقع درست کردن دندون هام همینجور باهام حرف میزنه و سعی میکنه نگرانی که از چشمام فهمیده رو کم کنه:)′
امروز اورژانسی توی ترسی افتادم که فکرش خیلی بیشتر از خودش آزارم داد این مدت و اگر زودتر خودمو انداخته بودم توی موقعیت ترسم شاید دندون هام کارش به اوضاع امروز نمی‌کشید. خلاصه که تجربه ای شد برام و بلافاصله یاد این سخن امام‌علی افتادم و گفتم بیام برای شما هم بگم .. واقعاً هیچ چیز ترسناک تر از فکر ترس هامون نیست، حتی خود اون ترسی که داریم!!
و منی که همچنان فک پایینم بی حسه و نمیتونم درست صحبت کنم//: خدا باز شرمنده کرد منو و دکتری سر راهم قرار داد که اونقدر درجه یک بود که زیر دستش حتی وقتی دردم میومد آروم بودم. ان شاءالله که این تجربه حک بشه روی ذهنم و تجربه ای باشه برای اتفاقات بعدیِ زندگیم که ترسی دارم برای انجام دادنشون .. همین و یاعلی!! تا تجربیات بعدی شمارو به خدای منان می‌سپارمD:"
امام‌حسین برای زمینی‌ها مثل چتر نجاتی میمونه که مسافر های یه هواپیمای درحال سقوط رو نجات میده ..
خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟