‹مـٰاهِ مَـڹ›
یه کلمه بگید تا چند سطری براتون بنویسم راجبش ..
رفیق:)″
آدم نیازداره به اینکه وقتی یه اتفاق خوب براش میفته، ذوقشو با یکی تقسیم کنه.
نیاز داره وقتی حالش بد میشه، یه نفر باشه که به وجودش پناه ببره.
هرکسی دلش میخواد یه روزایی بی دلیل با یه نفر بره و کل شهر و راه بره ..
وجود بعضی آدما مثل مکمل میمونه،
وقتی میان میشن نیمِ دیگرت.
این آدما میتونن در قالب مادر یا پدر باشن،
در قالب خواهر یا برادر باشن، در قالب استاد و معلم باشن،
یا حتی میتونن یه دوست و رفیق باشن:).
‹مـٰاهِ مَـڹ›
یه کلمه بگید تا چند سطری براتون بنویسم راجبش ..
سایه ماه″
چیزی مثل نبودنت،
مثل جای خالیِ غیبتت در عصر حاضر.
تو خورشید پنهان در پشت کوههایی،
بارانِ مانده در گلوی ابرهایی،
طراوت ریشهی شاخهی خشکیده در زمینی،
سایهی تاریک ماهی در شب های مهتابی.
تو حسِ قشنگِ انتظاری هستی که میدانم به پایان میرسد و تنها نگرانی ام کفاف دادن عمر است برای رسیدن به وصالت..
تو امامِ دلسوزی هستی که جای نبودنت را هیچ بودنی جز آمدنت نمیگیرد:).
‹مـٰاهِ مَـڹ›
یه کلمه بگید تا چند سطری براتون بنویسم راجبش ..
سیدالانبیاء″
به تو چه نسبت میدهند را نمیدانم.
تو قوت قلب دخترانی هستی که اگر نبودی، رسمجاهلِ روزگار آنان را زنده به گور میکرد.
طراوتِ بهار از مهربانیت سرچشمه میگیرد و جهان اگر نورِ هدایت تو را داشته باشد گلستان میشود.
برکت وجودِ توست و از تو نشأت میگیرد تمامِ خیر های جهان که تو رحمت جهانی:).
‹مـٰاهِ مَـڹ›
یه کلمه بگید تا چند سطری براتون بنویسم راجبش ..
گریه:)
گریه میکنم!
ولی نه بخاطر اینکه نمیتونم از خودم دفاع کنم،
بخاطر اینکه تنها پناه من در برابر اتفاقات پیرامونم گریهست.
گریه مثل یه سلاح میمونه،
سلاحی که شاید نتونه تورو از پا در بیاره ولی قطعا میتونه شعله های خشمتو کم کنه.
آدما وقتی گریه میکنند یعنی یه درد اونقدر تموم وجودشونو دربر گرفته که
مهار کردنش از دستشون خارج شده و گریه براشون مثل یه تسکینه.
‹مـٰاهِ مَـڹ›
یه کلمه بگید تا چند سطری براتون بنویسم راجبش ..
دلتنگی:)″
کنجِ اتاق مینشیند .
زانوهایش را بغل کرده و چشم هایش را میبندد؛
انگار تاریکی چشم ها پردهی سینما را روشن میکند
سینمای خاطرات′!
تک تک سکانس هایی که روزی برایش اتفاق افتاده پخش میشود .
وجه اشتراکِ عجیبی در همهی سکانس ها هست و آن هم خنده هاییست که از عمقِ جانش بیرون میآید .
و اما تفاوت؟
یک او میشود بزرگترین تفاوتِ خاطراتش؛
تنها به خاطرات نیست؛
این روزها هرکه میبیندش
میفهمد که او را ندارد(:
دلتنگی از چشمانش پیداست؛
و بیچاره میشود، چشمی که بخواهد دلتنگی را پنهان کند .
Ali Faniبیکلام-حسین.mp3
زمان:
حجم:
4.9M
آقای امام حسین :)″
خواب دیدم اومدم حرمت و دارم زائر هارو نگاه میکنم.
از بین زائرها خودمو میخوام به ضریحت برسونم ولی هرچی تقلا میکنم فایده ای نداره.
توی خواب دنبال ضریح میگردم و پیداش نمیکنم.
از خواب بیدار میشم؛
یعنی حتی توی خوابم نمیشه ببینمت؟″
یهو یادم میاد تابحال کربلا نیومدم که تصوری از ضریحت داشته باشم.
زانو هامو بغل میکنم و شروع میکنم به گریه کردن، از تو گلهای ندارما!!
ولی از خودم چرا،
چیکار کردم که فاصله افتاده بینمون؟
نمیدونم!
فقط میدونم تو خیلی مهربون تر از این حرفایی که فکرشو میکنم؛
اگه مهربون نبودی پس چرا اجازهی دیدن زائر هاتو دادی بهم؟
تو کریم ابن کریمی و من حقیر ابن صغیر.
نذار این کوچیک از در خونهی کریم دست خالی بره ..
آقای امام حسین:))
#خالیازسخن
‹مـٰاهِ مَـڹ›
آقای امام حسین :)″ خواب دیدم اومدم حرمت و دارم زائر هارو نگاه میکنم. از بین زائرها خودمو میخوام به
بهتره با این بیکلام بخونیدش؛
‹مـٰاهِ مَـڹ›
ما را غمِ هجرانِ تو بد واقعه ای بود؛ ‹چه خوبه شنیدن صدایشما؛عزیزِجانم(:′› #جان_فدا
چهل روز تا تو:)؛
روز پنجم به نیتِ شهید حسین زینالزاده🫀!
#یکتکهکتاب
چشمانش را میبندد. دیگر نمیخواهد بیابان اطرافش را ببیند.خوشحالی چند دقیقهی پیشش بابت پیشروی، کاملا از بین رفته.
صدای خوردن چیزی به شیشه میآید.به کندی پلک بالا میدهد. صاف مینشیند. بابک است؛ با همان لبخند همیشگی.
شرم دیشب هنوز توی نگاهش است.
_من شهید میشم، حاجی!
[ بیست و هفت روز و یک لبخند؛ فاطمه رهبر ]
•یک بار دگر خانهات آباد بگو: سیب:)•
امشب احیا و شب بیداری ثواب داره؛
سلام از اینجا به شب زنده دارانی که ثواب دارن میکنن>>>