eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
533 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
اولین جلدش را از دوستِ دیرینه‌ی مامان هدیه گرفتم. برای مهمانی به خانه‌شان رفته بودیم که جلدِ سبز و گلدار کتابِ روی طاقچه، حواسم را پرتِ خودش کرد. همان شب در مهمانی ۴۰ صفحه اش را خواندم و پس از اتمامِ هر صفحه از شوقی که داشتم می‌رفتم و برای مامان و دوستش تعریف می‌کردم مبحث خوانده شده را. آنقدر غرق در مطالب کتاب شده بودم که دوست مامان متوجه شد و بعد هم بلافاصله گفت: «این کتاب برای خودت.» در صفحه‌ی اولش برایم این شعر را نوشت: تو که یک گوشه‌ی چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد؛ این بیت را که خواندم، در فکر فرو رفتم که برای چه این بیت نوشته شد در صفحه‌ی اول!؟ اما آنقدر از گرفتن کتاب به وجد آمده بودم، که فرصت پیدا کردن پاسخ سوالم را نکردم. روز های بعد که خواندن کتاب به پایان رسید، متوجه شدم که این کتاب جلد دوم یک مجموعه‌ی سه جلدی‌ست. از همان لحظه بی قرار شدم برای خریدن دو جلد دیگرش. یک جلدش را اینترنتی سفارش دادم و آقای پستچی زحمت آوردنش را کشید. جلد دیگرش را هم از کتابخانه‌ی بستِ شیخ طوسی در حرمِ امام الرئوف خریدم. به مناسبت پیوند آسمانی آب و آینه‌، امروز به سمت کتاب هایم رفتم و با دیدن این دو کتاب در کنار هم، لبخندی عمیقی مهمان لب هایم شد. اولین جمله‌ای که در اولین کتابی که هدیه‌ام بود توجهم را آن شب جلب خود کرد این بود: ″زنان نزد شما، امانت یزدان‌اند؛ پس به آنان زیان نرسانید و در مشکلات تنهایشان نگذارید:)″ با مرور دوباره‌ی این سخن، در افکارم غرق شدم و یاد سوال آن شب افتادم. شایدهم بیت صفحه‌ی اول کتاب دلگویه‌ای باشد از علی برای زهرایش′. نمی‌دانم.. براستی که زهرا را برای تو و تو را برای زهرا ساخته بودند؛ حضرتِ پدر. [ | حکایتِ هدیه‌ای که ماندگار شد؛ یکم ذی‌الحجه ۱۴۴۴ ]
دیدن خطبه‌ی عقد امروز زینبِ قربانخانی فقط یه حسرت به حسرت های زندگیم اضافه کرد:))))
آ سید مهدی آقا؛ خیلی دوست دارم🫀:).
نمازهایت‌را عاشقانه‌ بخوان؛ حتی‌ اگر خسته‌ای‌ یا حوصله‌ نداری که تکرار هیچ‌چیز جز نماز در این‌ دنیا قشنگ‌ نیست . . !🌿` •شهید مصطفی چمران
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
• . آنچه امروز قلبم را احیا کرد این سخنِ پروفسور یونگ بود: « دو سوم بیمارانی که از سرتاسر دنیا به من مراجعه کرده اند، افراد تحصیلکرده و موفقی هستند که درد بزرگِ قرن یعنی پوچی و بی هدفی آنها را رنج می‌دهد. حقیقت آن است که بشرِ قرنِ بیستم لامذهب است، و لامذهبی پوچی و بی مفهوم بودن زندگی را دنبال دارد.» مردمانی که امروزه اسلام را دینی کهنه می‌دانند، همان هایی هستند که در زندگی های ظاهرا به روز و مدرنیته‌ی خود دچارِ پوچی و سردرگمی شده اند. سال ها زمان می‌برد تا بشر بفهمد اسلامِ امروز؛ همان دینی است که فرهنگ جهانی را در خود پوشش می‌دهد و تا روزی که اسلام در زمین هست، دنیا همچنان جای خوبی برای زیستن می‌تواند باشد. [ | از حال و هوای امروز؛ ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ ]
میشه نفری یه فاتحه برای یه عزیزی بخونید و برای خوانوادش هم طلب صبر کنید؟
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
-
غم ریشه دواند در جسمم و اشک شد تمامِ وجودم وقتی که فهمیدم صاحبِ این اکانت امروز بار سفر آخرش را برداشت و به ابدیت پیوست. حالا که می‌نویسم اشک خیمه زده در چشمانم و دیده هایم تار است‌.توانِ قلم زدن ندارم و هرچه می‌نویسم بدون اختیار هیچ فکری‌ست. گویی سال هاست داغِ عظیمی راه گلویم را بسته باشد، همان‌قدر غمگینم .. دیدنِ مرگِ هم سنگرها سخت است. و کاش بنویسند در کارنامه ی اعمالمان بجای پایان اینبار؛ آغازِ زندگی پایانِ مرگ یک کلمه: شهادت:)″. کاش پیش از آنکه مرگ جانمان را بستاند، زنده شویم و زندگیمان ابدی باشد‌. شبِ غمِ بزرگی‌ست؛ خدایا تو چاره کن کار بیچاره‌هایت را. منت بگذارید و برای صاحبِ اکانتی که دیگر در زمین نیست، فاتحه‌ای بخوانید:). [ | برای هم‌سنگری که دیگر نیست؛ اندر حال و هوای غمِ امشب؛ ۱ تیر ۱۴۰۲ ]
آ سید مهدی آقا؛ خیلی دوست دارم🫀:).