ایتا - ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›

مثـل حسنـم بال و پـرم می‌سـوزد 
مانند رقیـه جگـرم می‌سـوزد

193 مشاهده19:37

کابوس شبم همیشہ یک فاجعه است
یک خیمہ که در دور و برم می‌سوزد

196 مشاهده19:38

دیدم که رقیہ در حـرم با فریاد
مےگفت کمک، موی سرم می‌سوزد

198 مشاهده19:39

بیمار و میان غل و تب دار، دلم
بر حال نـزار پدرم می‌سـوزد

203 مشاهده19:40

هر بار که تازیانہ ای مےبینـم 
انگار دوباره کـمرم می‌سـوزد

208 مشاهده19:40

آنقدر ز غصہ ابر چشمم بارید
از داغ حسـین پلک ترم می‌سـوزد

210 مشاهده19:40

از شام گذر کردم و هر بار دلم
در کوچہ زمان گـذرم می‌سـوزد

209 مشاهده19:41

می‌سوخت همه قافلہ از داغ رباب
با یاد غمش بال و پـرم می‌سـوزد

204 مشاهده19:41

هی مشت به سینہ می زد و با گریہ
‹می‌گفت روی نی پـسرم می‌سـوزد(:›

207 مشاهده19:41

•سید‌‌جواد‌‌ِسادات‌‌فاطمی

209 مشاهده19:42

حیا و ایمان را به یك طناب بسته‌اند، هر کدام برود دیگری هم دنبالش می‌رود ..

آقای امام باقر:)🖤

1 مشاهده08:33

بریم یکم تو‌ بغل خدا آرامش بگیریم؛
سر نماز دعا یادتون نره:)🤍′

1 مشاهده08:39

مطالب بعدی