به خیابان ها که میآیم؛
همه را عزادار تو میبینم.
وجه اشتراک همه شده
رخت مشکیِ عزایت حسین جان!
هرکس با هر پوششی برایت مشکی پوشیده تا نوعی ارادتش را به تو ابراز کند.
کشتی نجات که حسین باشد،
چه بیم از طوفانهای سهمگین اقیانوس روزگار؟
اجرنا من النار یا حسین :))
#زینبِبهار
محمد حسین حدادیانenc_16593090745287926387314.mp3
زمان:
حجم:
3.8M
تو هنوزم وسط بازاری ..‹مـٰاهِ مَـڹ›
هزار و چهارصد و اندی ساله از عاشورا میگذره و همهی این سالا مجلس اباعبدالله برگزار شده.
آخه کار حسین زمین نمیمونه!!
دور تا دور این شهر که بتابی یه ردی از محرم هست، توی کوچه پس کوچه ها که بری هر چند تا یکی، خونه ها سردر خونشون پرچم یاحسین و یاعباس آویزون کردن!
طرف اعتقاد آن چنانی به روضه و هیئت نداره ولی وقتی آب میخوره میگه یاحسین′
اینا همش نشون دهندهی اینه که محبت امام حسین تو رگ و خون ماهاست!!
راستی رفقا؛
مهدیِ فاطمه کجاست؟
از اون چه خبر؟ اون این روزا کجاست؟ در چه حاله؟ چند نفر به فکرشن؟
حواسمون پرته محرم شده و یادمون رفته بابا ما یه امام زنده و حاضر هم داریما!!!
امام حي و حاضرمون تک و تنها توی این دنیا چیکار میکنه؟ شبا کجاست؟ حالش خوبه؟
خودمو میگم؛
دو سه روز از یه نفر بیخبر میشم میرم پیامش میدم، زنگش میزنم، فلانی خوبی؟ چخبر؟ حالت خوبه؟ خبری ازت نیستا!!
ولی الان مهدی فاطمه بین من و شماها توی این شهر قدم میزنه و ما نمیشناسیمش!!
بچه ها؛ اینا درده گفتنشا..
مایهی ننگ منه بچه هیئتیه اینا؛
مایهی ننگ منه بچه شیعه اس؛
مایهی ننگ منه بچه مسلمونه؛
مایهی ننگ منی که دم از انسانیت میزنمه؛
اینکه امام زمانِ خودمو نشناسم!
شناختن پیشکش اصلا؛
بیادشم نباشم.
برای اومدنش یه قدمم بر ندارم!
بابا کار فرهنگی پیشکش،
بخاطرش حاضر نباشم از خطاهام کم کنم.
الان که دارم مینویسم یادم میفته به موقعیت های مختلف زندگیم!
اینکه چقدر یجاهایی میگفتم خدایا به راه نجات بذار جلوی پام
و حواسم نبود که مهدی فاطمه اون راه نجاتس!!
بچه ها خدایی چقدر توی زندگیمون کاری کردیم که شامل دعای خاص امام حي و حاضرمون باشیم؟
چقدر پای کار بودیم که ظهورو نزدیک کنیم؟!