‹مـٰاهِ مَـڹ›
دارم میرم پیش بابا رضا؛ بگو اگه حرفی داری تا بهش بزنم :) https://daigo.ir/pm/L5KjLr
غم داره حرفاتون :)
حسرت میخورم به حالتون که اینقدر قشنگ حرف میزنید با امامتون :)
بابا رضا؛
میشه یکم حرف بزنم باهات؟
فردا قراره راه بیفتم و بیام پیشت.
اونقدر لبریزم از حرف که موندم وقتی نگاهم گره خورد بهت؛ کدومشو اول بگم؟
خوبه اول کربلامو بخوام؟
وقتی یه نفر از کربلا تعریف میکنه؛چقدر تنها میشم درونم.
نه تصویری، نه خاطره ای، نه یادی، نه صدایی ..
هیچیِ هیچی :)
آخه من که کربلا نرفتم تصدقت بشم!
بابا رضا؛
میشه راضیم کنی؟
خستم؛
خیلی خسته!
از خودم، از فکرام، دلتنگیام، آدمای غلط زندگیم، انتخاب های اشتباهم؛
از همه چیز خستم بابا رضا ..
راضیم کن.
میبینی چند وقته دل شوره دارم؟
آرومم کن.
بابا رضا؛
بغلم کن :)
فوری ..
تا قبل اینکه از دست برم!!
خب رفقا؛
ما دیگه داریم میریم.
برای فرج دعا کنید :)؛
منو هم از دعاتون بی بهره نذارید.
احتمالاً نیستم تا از مشهد برگردم!