این شیرِ بی یال و دُم و اِشکَم، خودش ماندهست
در دامها، چشمْانتظارِ مُعجِزِ موشی
من پنجمین دیوارِ زندانِ خودم هستم
دیگر نماند ای اسمِ شب! نه چشم و نه گوشی
شد سجده طولانی، گمان کردی مسلمانم؟
سُبحانَ مَن...، سُبحانَکَ...، آه از فراموشی
مَتیٰ تُرانٰا وَ نَراك؛
دردم ندیدن نیست،
به خود می پیچَمـ
از اینکه تو را میبینَم
ولی نمیشناسمَت❤️🩹.
مهدیجان🫀:) ..
#اللهمعجلالولیکالفرج