؛🌿-
همهی ما یک آوینی درونمان میخواهیم؛
که هنگام سختی ها در گوشمان بگوید:
دنیا؛ سیارهی رنج است :).
آقای دولابی رحمت الله گفتند که:
هنگامی که به یاد امام حسین(؏)میافتید،
تردیدی نداشته باشید که آن حضرت هم به یاد شما است🫀:).
آخه آقای امام حسین؛
من کیم که تو اینقد بهش عزت میدی؟
آخه نکش منو با خوبیت قربونت برم :)
#یکتکهکتاب
بعد از رفتنش مدتی با خودم خلوت داشتم. زندگی زیبای مان را مرور کردم.تمام روز هایی که با مجید گذشته بود. کسی که تمامِ خواست من از این دنیا بود؛ بزرگترین معلمی که داشتم. او بنده بودن را به من یاد داد.صبر را هم. اینکه راضی باشم به رضای خداوند بزرگ. گاهی در آینه به موهایم نگاه میکنم که یک شبه سفید شدند.
«چقدر خسته است...باید بجنبم تا خوابش نبرده چای خوش طعمی برایش ببرم. مجیدِ من! بیا کمی کنار من بنشین. میخواهم مست شوم با تو. با همان گل های مریمی که دوستشان داشتی :).»
[ او مرگ را کشت؛ معصومه خسروشاهی ]
وَٱصبِر لِحُکمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعيُنِنَا وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ؛دربارۀ فرمان پروردگارت صبورى كن كه تو در حفاظ مايى و هنگامى كه برمى خيزى، پروردگارت را تسبيح و حمد گوى🤍!