eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
533 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
بیاین امروز که تولد حضرت باقر العلومه؛ ازشون بخوایم قدرت یادگیری علم نافع بفهمون بدن، توانایی یادگیری علوم رو بهمون بدن که جزو شیعیان عالمشون باشیم :). از علم خودشون به ما هم بدن .. ‹أَللّٰهُمَّ إِنّٖى أَعوذُ بِكَ مِنْ عِلمٍ لا يَنْفَع›
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
" یا أحلی نـوبات جــنونی " ای‌ شیرین‌ترین‌ دیوانگی‌ام!
ماهِ رجبدعایماهرجب فرهمند.mp3
زمان: حجم: 4.5M
وَزِدْنی مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ :)) بیفزا بر من از فضلت‌ای بزرگوار .. ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
من این روایت رو خیلی دوسدارم؛ نامه‌ای به امام هادی‹عليه‌السلام› نوشت واز دوری‌ِراه برای عرض حاجت و پرسش از ايشان گلايه كرد . امام فرمود: هرگاه درخواست وكاری داشتی، كافی است آن را بر لب آوری؛ صدایت را میشنویم و به تو پاسخ خواهيم داد :))′ -كَشفُ المُحجّة۲۱۱
عشقم اگر علی‌ست سرِ دارم آرزوست
من سرگذشت میثم تمّارم آرزوست :))
بوقت 08:08 ___ چشم به طلوع خورشید می‌دوزم؛ یادت می‌کنم. در حرمت آهسته آهسته گام بر میدارم؛ چشم می‌بندم و وارد خیالاتم می‌شوم. در خیال خود از باب الجواد وارد شدم، و حالا به سمت صحن انقلاب می‌آیم . اول صحن جمهوری و بعد پاگرد بزرگی که تا صحن انقلاب است. می‌رسم به اتاقکی که روی تابلو سردرش نوشته شده «صحن انقلاب اسلامی». وارد اتاق می‌شوم؛ از همان اتاق شلوغی صحن را می‌بینم، نیمی از سقاخانه را نیز! سر پایین می‌اندازنم. اتاق تمام می‌شود. به درب چوبی می‌رسم، روشنایی اول صبحی و صدای زائر ها نظرم را جلب می‌کند. نگاهم را بالا می آورم، به سمت آسمان گنبدت. خیره به طلاییِ گنبد می‌شوم؛ سلام آقای دلتنگی هایم، سلام پناهِ دوست‌داشتنیِ چهارشنبه ها؛ دست بر سینه می‌گذارم و زیر لب زمزمه می‌کنم: السلام علیک یا امام الرئوف، یا علی‌ابن موسی الرضا المرتضی :)؛ همان هنگام ساعت حرم به صدا در می‌آید و پشت سر هم چهار بار می‌گوید: دینگ . دینگ .. دینگ ... دینگ .... از ماذانه ها می‌فهمم ساعت 8 شده؛ انعکاس صدای صوت صلوات خاصه، در صحن‌ها می‌پیچد. من نیز همراه صوت می‌خوانم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏ :)). نفس عمیقی می‌کشم، پلک بر هم می‌زنم، میخواهم به سمت پنجره فولاد بیایم، با پلکی که بر هم می‌گذارم، به خود می‌آیم. از رویای قشنگم بیرون آمدم؛ حالا دلتنگ‌ترم، مبتلا تر، بی‌قرار تر؛ کاش مارا دعوت کنی. دلتنگم محبوبِ خراسانی‌ام، خیلی دلتنگ .. مگذار دلتنگت بمانم؛ لطفاً!! [ | درخیال صبحگاهی؛ چهارشنبه‌ی دوست‌داشتنی، ۲۷ دی ۱۴۰۲ ]
پیوسته آرزو کنمت بلکه آرزو ؛ از شرم ناتوانی خود جان به سر شود ..
یه بخونیم روحمون جلا پیدا کنه ..
روی خوب خویش را پنهان مکن دل به دست تست قصد جان مکن