مبین به سیبِ زَنَخدان که چاه در راه است
کجا همی رَوی ای دل بدین شتاب کجا
هدایت شده از اتاق ِ۴۷۰ .
حس میکنم دارم میمیرم از قلب درد ، میشه دعا کنید ؟
‹مـٰاهِ مَـڹ›
حس میکنم دارم میمیرم از قلب درد ، میشه دعا کنید ؟
ایضا برای سردرد و گردن درد من.
در خلسه ام.
از آن هایی که ناگهان دلت میگیرد، زمین و زمان دست به دست هم میدهند تا با غم نابودنت کنند، صدایت در نمیآید، کنایه هارا میشنوی و سعی داری به خودت نگیری، خودت را به بیخیالی میزنی.
هنذفری را بر میداری.
با شوق به سمت پلی لیستِ محبوبت میروی، روی یکی از آهنگ ها میزنی و چشمانت را میبندی.
صدایی نمیآید.
دستت را روی دکمهی کم و زیاد گوشی میگذاری، صدارا تا ته بالا میبری!
همچنان ولی صدایی نمیآید.
سیم هندزفری را جابه جا میکنی،
صدا قطع است.
در آن لحظه انگار غم هفت آسمان بر سرت میریزد.
در یک لحظه به درونت میروی؛
میبینی که آنجا هم صدایی نمیآید.
همهی صداها قطع شده؛
میخواهی از این اوضاع اسفناک داد بزنی و شروع به گله و شکایت کنی،
اما حتی حنجره ات هم یاری نمیکند.
تنها میشوی،
تنهای تنهای تنها .
و زیر لب از خود میپرسی:
′چه شد که به اینجا رسیدم؟′
[ #زینبِبهار| نمیدانم نوشت؛ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ ]
هدایت شده از [ تائب ]
هنگامی که تو نماز میخوانی ، من آنچنان با عشق و توجه به تو گوش میکنم که گویی همین یک بنده را دارم
اما تو چنان غافلی که گویی هزاران خدا داری :)
- امضاء : خدا .