نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایت
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت
به کبر شعر مَبینم کــه تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت
"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت ..
من فکر میکنم اگر آدم قدر خودش را میدانست،
هرشب برای غم از دست دادن،
تا صبح بیدار نبود.
ذات انسان با خلأ آمیخته شده و انسان ها به دنبال انسان دیگری میگردند تا حفره های خالی وجودشان را پر کنند.
نادانیم و غافل،
که هیچ چیز و هيچکس جز خدا نمیتواند جبران آن همه جای خالی باشد.
او آشکارا به ما تذکر همراه بودن همیشگی اش را داده،
ما مهر غفلت خورده بر فهممان!!
بیا امشب خیره شویم به آسمان و در میان ستاره ها عظمتش را جست و جو کنیم.
بیا ماه را ببینیم و غم هایمان را به نور مهتابی اش بدهیم.
بیا امشب از خواب غفلت بیدار شویم و در آغوش خدایی اش بخوابیم.
قل هو الله احد؛
بگو او نیز تنهاست ..
الله الصمد؛
که اوست تنها خدای ما ..
لم یلد و لم یولد؛
از ازل تنها بوده بدون هیچ مادر و پدر و فرزندی!
و لم یکن له کفوا احد؛
و بی شک هيچکس مثل او این چنین پناه و دلسوز،
در این جهان وجود نه داشته و نه خواهد داشت :)
انگار که ما را هم در این دنیا تنها آفرید تا جز خودش در هنگام سختی، به سراغ کسی نرویم ..
بیا امشب بیشتر به بودنش فکر کنیم.
شب بخیر انسان فراموشکار و تنها*
[ #زینبِبهار| در این حوالی؛ یکشنبه 22 مهر 1403 ]
من بلدت نیستم،
ولی وقتی چشمات برق میزنه
میفهمم که داری از غصه آب میشی
و میخوای گریه کنی ..
الان اومدم بهت بگم:
جلوی من میتونی بزنی زیر گریه،
منم قول میدم ازت نپرسم دلیلشو که اذیت نشی :))
•
نه شکوفهای نه برگی نه ثمر نه شاخه دارم
همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را ..
●
حدیث قدسی داریم که خدا خودش فرموده
ای انسان همه چیز را برای تو آفریدم،
و تو را برای خودم :))
اینم دلیل کشت ما ..