برایت حسّ شعر و یک سبد بیتابی آوردم
برایت دسته دسته پُر، رُزِ سُرخابی آوردم!
از آن شبهای شور و شِکوِه و شیرینی و شادی،
لبِ حوضی و گلدان و شبی مهتابی آوردم!
زبان؛ سرخ و سرم؛ سبز و شبم؛ نغز و دلم؛ خسته؛
سخنهایی نگفته از لبی عنّابی آوردم!
چه شبهایی که با شعرِ "مشیری" کوچه را گشتم؛
برایت چشمِ پُف کرده، پُر از بیخوابی آوردم!
تماشا دارد آن رخسارِ گندمگونِ مهتابی
که در باغی پُر از فیروزههای آبی آوردم!
مرا مهمانِ یک ساعت تغزّل های شیرین کن
که آهنگی جدید از آلبوم ِ"اصحابی" آوردم!
ردیف و قافیه از خاطره، سرشارِ دلتنگی
دوباره قافیه از گریه و دلتنگی آوردم ..
شبم تنگ و دلم سنگ و سرم منگ و تنم رنجور
بیا ..تندیسی از تندیسهای سنگی آوردم!
تجسّمهای رنگارنگِ خود را باز بوییدم
دوباره یک شب از فانوسهای رنگی آوردم!