ایتا - ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›

برایت حسّ شعر و یک سبد بیتابی آوردم
برایت دسته دسته پُر، رُزِ سُرخابی آوردم!

141 مشاهده17:16

از آن شبهای شور و شِکوِه و شیرینی و شادی،
لبِ حوضی و گلدان و شبی مهتابی آوردم!

142 مشاهده17:16

زبان؛ سرخ و سرم؛ سبز و شبم؛ نغز و دلم؛ خسته؛
سخنهایی نگفته از لبی عنّابی آوردم!

143 مشاهده17:17

چه شبهایی که با شعرِ "مشیری" کوچه را گشتم؛
برایت چشمِ پُف کرده، پُر از بی‌خوابی آوردم!

151 مشاهده17:17

تماشا دارد آن رخسارِ گندمگونِ مهتابی
که در باغی پُر از فیروزه‌های آبی آوردم!

156 مشاهده17:17

مرا مهمانِ یک ساعت تغزّل های شیرین کن
که آهنگی جدید از آلبوم ِ"اصحابی" آوردم!

159 مشاهده17:18

ردیف و قافیه از خاطره، سرشارِ دلتنگی
دوباره قافیه از گریه و دلتنگی آوردم ..

318 مشاهده17:18

شبم تنگ و دلم سنگ و سرم منگ و تنم رنجور
بیا ..تندیسی از تندیسهای سنگی آوردم!

161 مشاهده17:19

تجسّم‌های رنگارنگِ خود را باز بوییدم
دوباره یک شب از فانوسهای رنگی آوردم!

160 مشاهده17:19

•محمد صفرپور!

157 مشاهده17:19

_

1 مشاهده18:18

مطالب بعدی