eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
532 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
رنج نبودن" زمان کنفرانسش بود. رفت و روی سکوی کلاس ایستاد. چادرش را درست کرد و با گفتن بسم الله شروع کرد. آنقدر خوب شروع کرد که همه‌ی کلاس به یکباره ساکت شد. تمام حواس هارا در مشتش گرفته بود. بچه ها غرق بودند در کلامش. از رنج می‌گفت و این که دنیا وجودش آمیخته با رنج است. رسید به رنج از دست دادن؛ بغضش گرفت. می‌دیدم سوی نگاهش را؛ برق چشمانش داد میزد که می‌خواهد گریه کند. اما هربار با سرفه ی کوچکی بغضش را مهار می‌کرد. آخر تاب نیاورد، گفت: دوستی داشتم که با رنجش به خوبی کنار می آمد. دوستی که سرطانش را مهمان ناخوانده خطاب می‌کرد و چقدر قوی بود. دوستی حضورش بعد از سفر حجی که رفتم کمرنگ شد و فهمیدم غده‌های نامهربان به سرش رسیده اند و حالش را حسابی بهم ریخته اند؛ طوری که دیگر نمیتوانست به کلاس ها بیاید. دوستی که بعد از سفر حج حضورش کم رنگ و کم رنگ تر شد، تا این که بلاخره یک روز فهمیدم که برای همیشه حسرت دیدنش به دلم ماند. گریه اش گرفت اما شرم حضور استاد نمی‌گذاشت اشک هایش آزادانه روی گونه هایش سر بخورند. مدام سکوت می‌کرد تا بغضش فرو بنشیند. از رنج برایمان می‌گفت و با چشمانش رنج را نشانمان می‌داد. از غمگین ترین و زیباترین ساعت های درسی بود. کلاس که تمام شد، یکی از بچه هارا به آغوش گرفت و گریه کرد. بعد اشک هایش را پاک کرد و با لبخند و شادی غیرقابل فهمی از کلاس بیرون رفت. ظرف بیست دقیقه تمام آنچه باید می آموخت را، آموخت. می‌خواستم از کلاس بیرون بروم که در خاطرم سخنی از حضرت ابوتراب نقش بست و تمام این بیست دقیقه آخر کلاس تداعی شد. من امروز صحنه‌ی آن سخن را با چشم خود دیدم و باور کردم حرف پدر را آنجا که فرمود: دنیا مضحکه ای گریه انگیز است. [ | از امروزی گذشت؛ سه شنبه 22 آبان 1403 ]
هدایت شده از ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
نماز امام جواد رو بخونید؛ تغیراتی که توی زندگی براتون حاصل میشه رو عینا می‌بینید، در ضمن برای طلب درخواست های دنیایی هم سفارش میشه :). به این صورت که روز چهارشنبه، بعد از نماز عصر دو رکعت نماز میخونید، مثل نماز صبح و بعد از اتمام نماز ۱۴۶ مرتبه میگید ‹ماشاءالله؛ لاحول ولا قوة الا بالله› و بعد درخواست هاتون رو از خدا طلب می‌کنید؛ من رو هم دعا کنید :).
ممنون که با بودنت دنیارو قابل تحمل تر می‌کنی برام.
برخی پایان‌ها همانندِ قهوه تلخ‌اند؛ اما از تو فردی هوشیار و آگاه می‌سازند. - محمود درویش -
مهربون باشید؛ فاکتور که نمیندازه؛ مهربونیتون هم قطع نمیشه مثل برق. گاهی یه کلمه، یه لبخند، یه آغوش، یه جمله‌ی شما، روز یه نفرو می‌سازه. یسریا یجوری عبوس و جدی اند انگار مردم باید تاوان ناراحتی و غم هاشون رو بدن. باور کنید همه مشکل دارن و درگیر یه رنج روحی یا جسمی اند؛ مهربون باش انسان دوست‌داشتنی؛ مهربون باش*
یه حمد به نیت شفا برای همه‌ی بیماران، بخصوص بیماران پروانه ای می خونید؟
خاك" من سرخود برای قلب بی‌تابم، خاک تجویز کردم و وقتی این را به همه گفتم، سرم داد زدند. گفتند: دهانم را ببندم. گفتند: خدا نکند. اخم کردند و زود واکنش نشان دادند!! فکر می‌کردم مثل کودکی که در مشکلاتم می‌پرسیدند: "میخواهی چه خاکی بر سر کنی؟" و من می‌گفتم: "خاک رس" و می‌خندیدم، می‌خواهند بپرسند: چه خاکی؟؛ اما نپرسیدند! هيچکس نپرسید چه خاکی، تا من هم در جوابش بگویم: خاك تربت؛ من برای قلب بی‌تابم خاك تربت تجویز می‌کنم. تربت حالم را خوب می‌کند. تربت یادآوری می‌کند که هزاران سال پیش کسی بود، که هیچ غمی هنوز به پای غم هایش نرسیده. درمان من خاك تربت است. همین! [ | یک نیازمندی ]
دعا کنید این روزها بگذرن؛ به خیر بگذرن؛ به خوبی بگذرن؛ به صبر بگذرن؛ و خلاصه این که "به خون جگر نشود .."
حرفی نیست؛ بیاین بخونیم
از روی همه رد شد و آغوش مرا خواست میخواست که حرفی بزند، گوش مرا خواست ..
در دفترِ اغیار، سخن، نصفه رها کرد اوراقِ پراکنده‌ی مخدوش مرا خواست
چشمش که خمار آمد و گیسوش که خوابید چرخاند سر و پلک زد و دوش مرا خواست