eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
532 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار بیست و هفتم؛ بیست و هفت ثواب کارهای خوب امروزمون برسه به 50 هزار شهید این یک‌سال جنگ غزه :)) 🦋امیرالمومنین فرمودند: بهترين عدالت، يارى مظلوم است. وعده هممون امروز راهپیمایی روز قدس برای حمایت از مردم مظلوم غزه :)
قرار بیست و هشتم؛ بیست و هشت ثواب کارهای خوب امروزمون باشه برای یه مادر مهربون، حضرت شهربانو مادر امام سجاد :)) 🦋من امروز می‌خوام سعی کنم بهترین ورژن خودم باشم؛ نمی‌دونم تو بهترین ورژنت چه شکلیه، ولی بیا امروز صفر تا صدتو بزار وسط تا خوب باشی‌.. چه اخلاقی، چه رفتاری، چه کلامی ! بگو یاعلی
قرار بیست و نهم؛ بیست و نه ثواب کارهای خوب امروزمون برسه به تموم علما و شهدای مسیر حق :)) 🦋توی ماه رمضون کاری نداره چیکاره ای، خدا می‌بخشدتمون، نکنه یادمون بره از خدا طلب بخشش کنیم؟ بیاین این روز آخریه خیلی استغفار کنیم بلکه ماهم قاطی بنده خوباش بدونه و از خطاهامون بگذره :)
_____ ﷽ _____ انگار می‌خواهد جانم را بگیرد. حال عجیبی دارم؛ انگار در شهر خود غریبه‌ام. در و دیوارها به جسم و جانم دل‌تنگی و غربت تزریق می‌کنند. همچین وقت هایی، می‌مانم که کجای زندگی‌ام ایستاده‌ام. . . خاطرات اعجاز عجیبی دارند. مغناطیسی دارند که هرکجا باشی، پیدایت می‌کنند و می‌چسبند به قلب و روح و فکرت، و تا جانت را نگیرند بی‌خیال نمی‌شوند. چهار ساعت است که نشسته‌ام تا لباس جمع کنم و خاطرات مغزم دقیقا در همین چهار ساعت، یخ‌شان آب شده و تمام سلول هایم را آبیاری کرده‌اند. به هر طرف نگاه می‌کنم، دل‌تنگ می‌شوم. هر لباس که بر می‌دارم توی چمدان بگذارم، قطره‌ای خاطره از میانش می‌چکد و آشفته‌ام می‌کند. انگار دل‌تنگی بزرگی آمده و می‌خواهد جانم را بگیرد. حال عجیبی دارم؛ حس می‌کنم در شهر خود غریبه‌ام. در و دیوارها به جسم و جانم دل‌تنگی و غربت تزریق می‌کنند. همچین وقت هایی، می‌مانم که کجای زندگی‌ام ایستاده‌ام. مانده‌ام قرار است دوباره به کدام نقطه‌ی زمین سفر کنم، که از دل‌تنگی‌ام بکاهد و به خاطرات جدید بيفزايد؟ ترس دارم. ترس دل‌تنگی های بعدی را. انگار هربار به سفر می‌روم، تکه‌ای از من می‌رود و به خاطراتم پیوند می‌خورد؛ بعد که بر می‌گردم دیگر همه‌ی خودم نیستم! دوست دارم تکه‌هایم از سفرهایی که رفته‌ام برگردند. بعد به آغوششان بگیرم و بویشان کنم و باز حس کنم از دل بهترين خاطراتم برگشته‌ام. کاش برگردند، کاش برگردم. چه خوب است برگشتن* .. [ | از واژه‌هایی که ناگهان لبریز شدند، برای خاطراتی که دوست دارمشان، برای ماندن؛ سحر دوشنبه 11 فروردین 1404 ]
خبرنگار اهل غزه نوشته: ببخشیدمان، با کشته شدن و ذبیح شدن‌مان اذیت‌تان کردیم! ازعجناکم" را در عرب، مهمان دم در می‌گوید. یعنی ببخشید اذیت کردیم، دیگر داریم می‌رویم😭❤️‍🩹
_____ ﷽ _____ دردم می‌آید. درد می‌کند روحم. من کی این‌قدر بی تفاوت شدم؟ که بنشینم و عکس کودک های شهید شده را ببینم و با یک آه بلند تمام کنم غمم را؟ شاید هم تمام نشده غمم؛ چون خیلی گلو درد دارم. انگار یک دماوند در گلویم گیر کرده. آه بندان است در مسیر نفس کشیدنم. بغض هایم اشک نمی‌شوند. در بهت به سر می‌برم. کجای تاریخ ایستاده‌ایم؟ سوزن گیتی روی کدام نقطه‌ی غمگین عالم گیر کرده؟ انگار درست ظهر عاشوراست. انگار همان لحظه‌ است که اباعبدالله شش ماهه اش را بر سر دست گرفت و با اسبش به میدان تاخت. انگار تاریخ در خشم چشمان حرمله و تلظی کردن کوچک ترین علی ارباب، ایستاده.. من نیز با تاریخ ایستاده‌ام و تمام جهان نیز با تاریخ ایستاده. مو به موی تمام این لحظه‌ هایی که می‌بینم را، جایی شنیده ام. تمام این لحظات را در وسط محافل اشک و روضه شنیده‌ام!! شنیده‌ام که حرامیان به خیمه‌ها تاختند و به هیچ کودکی رحم نکردند. شنیده‌ام که همه‌شان یتیم شدند و اسیر. شنیده‌ام که آخرین لبخند علی اصغر زمانی بود که تیر در گلویش آرام گرفت. من کربلا را شنیده‌ام و غزه را دیده‌ام. من غزه را دیده‌ام و نه تنها من، که یک دنیا درحال دیدن غزه است. کاش می‌توانستم کاری کنم. کاش سنگی بودم تا در دست کودکان غزه ورزیده شوم برای تاختن در میان نا برابر جنگ. کاش لبخند مادری بودم که کودکش را سالم از زیر آوار در آورده اند. کاش ذوق پدری بودم، که تیر تفنگش به وسط پیشانی دشمن خورده.. اصلا کاش اینهمه انسان بیهوده در زمین نبود. کاش همه خاک غزه بودیم تا لااقل آرام تر اجساد کودکان را به آغوش بگیریم .. هيچ‌کس چه میداند؟ شاید خدا - یا لیتنی کنت ترابا - را برای کودکان غزه گفته! کاش خاک بودم و جسم زخمی‌ات را آرام به آغوش می‌گرفتم .. عزیزِ فلسطینی‌ام :)* - قلبم زخمی‌ست و به ناچار زنده مانده ام. بیا و برای اینهمه خون به ناحق ریخته کاری کن ای صاحب دم؛ - [ | برای غمِ غزه؛ تلخ ترین روزهای تاریخ؛ بامداد دوشنبه ۱۸ فروردین ماه ۱۴۰۴ ]
غم بخونید :))
- خوشحالم که دارمت و هستی؛ خوشحالم که موندی و یک سال دیگه حواست بود که بدتر نشم. ازت ممنونم که همه کاری کردی خوب بمونم، خوب بودن رو یاد بگیرم و زندگیش کنم. بابت تنهایی هات و غم هات و دل‌تنگی هات ازت معذرت می‌خوام. تموم سعی خودم رو می‌کنم که توی سال جدید بیشتر مراقبت باشم؛ منِ عزیزم* - تولدت مبارك من :)) - ¹⁴⁰⁴.⁰¹.²⁰ *
من دوستش دارم خیلی؛ شما هم دوستش بدارید :)) و اما ؟
هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت نگاه کن که به دست که می‌سپارندم ..