eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
530 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهم به گدایی به درِ غرفه‌ات آیم آنجا که تو منزل کنی ای شاه به شاهی
در آه فرود آی، تواند که دلی بود ترسم که شود آینهٔ حسن تو آهی
آن لحظه که ریزم چو فلک از مژه کوکب بیدار کسی نیست که گیرم به گواهی
تا صبح من و شمع نخفتیم ولیکن شرح شب هجر تو نگفتیم کماهی
زآن خاطره تا خون نشود خاطرم ای شوخ دیگر نگذشتیم به خیابان رفاهی
چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید بازآئی و برهانیم از چشم به راهی :))
دل گرچه مدامم هوس خط تو دارد لیک از تو خوشم با کرم گاه به گاهی
تا زلف توام باز نوازد به نسیمی چون شعلهٔ لرزندهٔ شمعم به تباهی
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست ما نیز بسازیم به تقدیر الهی
تا خواب عدم کی رسد ای عمر شنیدیم افسانه این بی سر و ته قصه واهی
شهریار
- صدای نبودنت - صدایت می‌کنم و احتمالا تو دور تر از آن باشی که صدایم را بشنوی. گاهی فکر می‌کنم چه می‌شد اگر خانه‌هایمان دیوار به دیوار هم بود که وقتی صدایت کردم، با دوتا مشت زدن به دیوار بفهمانی که صدایم را شنیدی! یا مثلا به بهانه‌ی گرفتن چند عدد نان، بیایی دم خانه‌مان و بگویی: صدایم کردی؛ آمدم ببینم چه شده! به دلم مانده یک‌بار که صدایت می‌کنم، بی معطلی جواب بدهی. یک‌بار که دم آینه ایستاده ام و صدایت می‌کنم، باشی و بگویی جانم! اصلا جانم پیشکش، من به هان گفتنت هم راضی‌ام. این روز ها در همه جا صدایت می‌کنم. خانه، خیابان، کلاس، شهر، زیر آسمان، لا به لای شلوغی جمعیت، در مغازه ها؛ اما تو؟ نیستی. رفتنت چه داغی بود که وسط این هوای گرم بر تنم کردی؟ با خودت نگفتی می‌سوزم از فراق؟ همیشه سر بزنگاه‌ها نبودی.. من همه‌ی مکان های دونفره‌ی شهر را، تنهایی رفته ام. نه برای این که بگویم بدون تو هم می‌توانم زنده بمانم؛ نه!! برای این که شاید تو را در آن مکان ها پیدا کنم. نیستی؛ و این تنها نشانه‌ای‌ست‌ که از تو در این شهر پیدا کردم. منتظرت می‌مانم تا بیایی، ماندنم بدون آمدنت مفت هم نمی‌ارزد. بیا؛ زود بیا. اردی‌بهشتی که نباشی، جهنم است." [ | یک نانوشته؛ چهارشنبه ۱۷ اردی‌بهشت ۱۴۰۴ ]