eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
532 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
شد چهار سال؛ منو دور از خودت نخواه عزیزِدلم ..
- من آدم‌ دوام آوردن بودم. این که بنشینم و بگذارم هرموقع کاسه‌ی صبرم لبریز شد، حرف بزنم. تا یک‌جایی اسمش صبر بود، اما بعد تر ها فهمیدم که نه، من آدم‌ دوام آوردنم، نه صبر کردن. صبر مقدس است. با گذشت است. بدون فکر های پریشان و غر زدن و نالیدن است. صبر عزیز است. صبر را هرکسی بلد نیست و صبر کردن در همه جارا، فقط آدم های خوب بلد اند، نه من! من دوام می‌آوردم فقط چون بلد نبودم حرف بزنم. ناراحت می‌شدم، گریه می‌کردم، غر میزدم، ولی با غول بی شاخ و دم مشکلم، حرف نمی‌زدم. گاهی این غول یک آدم بود، گاهی یک اتفاق، گاهی یک فکر و خلاصه هربار به شکل های مختلف می‌آمد تا دوام مرا اندازه‌گیری کند. یک عمر با دوام آوردن، زندگی کردم. یک عمر فکر کردم، راه درستی را می‌روم، اما نه! درست نبود. آمدم بگویم شما دوام نیاورید. خسته که شدید، جلوی غول بد ترکیبی که اذیتتان می‌کند، در بیایید. گریه کنید، داد بزنید، ناراحت باشید، خسته بشوید و خلاصه هرکاری کنید، که این غول نگذارد شما خودتان را یک آدم بادوام بدانید. دوام خوب است، اما به چه قیمت؟ گذشت عمری پر حسرت، در انتظار رسیدن یک روز خوب با یک گله غول بی شاخ و دم زبان نفهم؟ نه! منطقی به نظر نمی‌آید. شما دوام نیاورید و خسته شوید. شما حرف بزنید و همان اول، نگذارید غول تا انتهای قلبتان نفوذ کند؛ به اسم صبر. قوی بودن را دوست ندارم. دوام آوردن را هم. حالا بعد از گذشت سال‌ها، مدتی‌ست دوام نمی‌آورم و قوی نمی‌مانم. حالا مدتی‌ست قوی نیستم و هرموقع بخواهم، حرف می‌زنم و گریه می‌کنم و ترک می‌کنم و می‌روم. حالا از خودم راضی ترم. انگار هرچه از تحمل کردن دور می‌شوم، صبر را بیشتر می‌فهمم. حالا به صبر نزدیک ترم. به ناراحت نشدن. به بخشیدن. به گذشتن. به مهم نبودن نگاه غول های بد ترکیبی که در نگاه بعضی ها هست. به نگریستن و شنیدن، و به گذشتن و به شدن. حالا خودم ترم. یک خود نه چندان قوی، اما صبور، لااقل کمی صبور. حالا انسان ترم و به خدا نزدیک تر.. یک عمر اشتباه رفتن ارزشش را داشت؟ شاید! شاید بهای رسیدن به این روزها، همان دوام هایی بودن که صبر می‌دانستمشان. شما ولی دوام نیاورید و همین حالا برگردید. جاده‌ی صبور بودن، زیباتر است. مطمئن باشید. • وَاصْبِرُوا؛ إِنَّ الله مَعَ الصَّابِرِينَ :)) ° [ | فی البداهه، مروری برای خودم، برای چشم هایی که نیازش دارند؛ چهارشنبه ۵ آذر ۱۴۰۴ ]
چقدر آقا امشب «پدر» بود. در موعد سالانه دیدار با بچه‌ها که هم را ندیدند، پیام جداگانه برایشان فرستاد. سلام بچه‌ها؛ همیشه پشت هم باشید. کسی جدایتان نکند ها. مراقب باشید زیاده اسراف نکنید. از دولتتان خوب حمایت کنید. بچه‌ها عبادت و یاد خدا جزو برنامه‌هایتان باشد ها. آسیب و موفقیت را باهم ببینید. اگر کسی زیر گوش‌تان خواند که آسیب‌های مادی که در جنگ دیدیم از آسیب‌های صهیونیست‌ها بیشتر بود، باور نکنید. من مطلع‌تر از دیگرانم‌. فکت ناگفته استفاده آمریکا از زیردریایی درجنگ را که کسی تاامروز نگفته بود، میگویم که باور کنید از سر اطلاع با شما حرف میزنم. چاقوکش‌ها آمدند بزنند، کتک خوردند. راستی بچه‌ها، گفتم که برای باران و امنیت هم حسابی دعا کنید؟
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
خدایا توروخدا میشه بارون بفرستی؟ از این بارون‌ زیادها که اگه یک دقیقه زیر آسمون وایسی موش آب کشیده میشی و سرمامیخوری و شیش بار میری زیر سرم. از همونا دقیقاً.
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
میاین باهم یه #قرار قشنگ بذاریم؟ بیاین روزِ هشتم هر ماهمون رو تقدیم کنیم به بابا رضا؛ به احترامش اون
آقای امام رضا؛ دل خوشم که این ها، یه روزی به وصال میرسه :)) من دل‌بسته‌ی هشتمین روز هر ماهم، که با یاد شما سپری میشه .. مراقبم باش عزیزم، مراقبم باش✨
• سلام.. بیشتر بنویسید 🥲 حیفه که نیستید ● بچه ها، یسری از افراد اینجا با یسری کارهاشون، باعث شدن من حس امنیت نداشته باشم. و الا من عاشق نوشتن توی ماه من بوده و خواهم بود 🤝
• عاشقانه تربنویس .ادبی قشنکه ولی گاهی خودمونی تر زیباتره .من ادم کمال گراییم هیچوقت بلدنبودم نییستم انتخاب کنم اما درواقع شما بهترین کلمات رو در جملاتتون جای میدید ● وای ذوق😭✨ من ته ته تههه عاشقانه هام، میرسه به نجات دهنده‌ی آینه 😂
• بعد از چندی... بالاخره قولنج ادبی مان شکست... من دوست دارم. اگه فرضا نیاز باشه راحت بنویسی ، باید همین ها رو ویرایش عامیانه بزنی برای مخاطب خاصش، نه اینکه این استعداد و سبکت رو نابود کنی. مثلا یه جایی تو نوشته هات برای توصیف حرارت عراق گفته بودی: انگار خورشید لپ این گوشه از زمین را ماچ کرده است! برای من خیلی جالب انگیز ناک بود، تشبیه زمین به ماچ شونده انگار که یه آدمی هست که ماچ شده و حرارت خورشید بهش رسیده و داغ شده(داغی از بیرون)، اما دقیق تر که شدم دیدم وقتی یه آدم پر حرارت ماچت کنه اصلا خودتم پر حرارت میشی(داغی از درون و دفاعی دوبرابر...). میشد بگی: پُخیدیم ، کباب شدیم، و یا چیزهای عامیانه دیگه... اما کجا این تصویر رویایی شکل میگرفت ● چه بانمک تقد میکنین و چه با مزه تعریف میکنین😭✨ ولی من عامیانه هم خیلی می‌نویسم بچه ها.. اینجا نمیذارم پرایوت تلگرامم پرهههه از عامیانه هایی که با زیرشلواری نوشتمشون 😂✨
هل جزاء الاحسان، الا الاحسان... ● :)))))))))
کلمه بگین، عکس از گالریم می‌فرستم🌝