#شڪرللّٰه شکرت خدا و ممنونم بابت تموم قدرتی که به بابا دادی که بره کار کنه و نون حلال بیاره توی خونه ...!💛,(:

#کمی‌پشیمانی خدایا ببخشید اگه من اونی که تو میخواستی نبودم ولی تو همیشه بیشتر اونی بودی که من میخواستم(:!

الهی‌محبت‌خدا‌هرلحظه‌توی‌دلمون‌بیشتر‌بشه ...!":) آمی‍ــــڹ

هیچوقت بهت نگفتم چقدر دارم اذیت میشم، نگفتم بهت چقدر باعث شدی قلبم مچاله بشه تو خودش و اشک بریزه، نگفتم کاری کردی که دیگه نتونم به کسی حس پیدا کنم و بهش محبت کنم، حتی از اون شبایی که میتونستی فقط با حرف زدن باهام حالمو خوب کنی ولی بجاش غمی شدی روی بقیه‌یِ غمام هم چیزی نگفتم، من هیچ کسِ زندگی تو بودم و تو تموم روز و شبایِ من بودی.

چقدر اسم مشکات رو دوسدارم:)

مشکات یکی از القاب حضرت زهرا هستش(:! مشکات یعنی چراغ خانه(((:

دهه فاطمیه داره میاد-!- خونه‌ی امام علی داره تاریک میشه:) چراغ خونه:)! چقدر این کلمه قشنگه:›

#شڪرللّٰه تشکر بابت تموم روزایی که به مو رسید ولی پاره نشد ...!💚,(:

)•🌿-) آخریں پرنده را هݦ رها ڪرده‌ام؛ امّا چیزۍدر ایں قفسِ خالۍ هست ڪہ آزاد نمی‌شود":) •گروس‌ِعبدالملکیان !

^•🌾-^ دوست داشتنی ترین لحظه های زندگی همونجاست که وسط آشوبیا و داغونیا یهو با یه اتفاق کوچیک خنده برای یک لحظه مهمون لبات میشه :) •ماهِ‌مَن !

[✨ کمی‌سخن‌از‌کنج‌دل✨] «هرکس خودش میدونه و وجدان خودش!» مدام و مکرر این جمله رو یمدت تکرار میکردم، میخواستم خودمو آروم کنم که یعنی به من چه ربطی داره بقیه چیکار میکنن، من باید خوب باشم و خوب بمونم! درست بود؟ نه(: شاید اگه اینجوری نمیگفتم خیلی وقتا خیلی اتفاقا برام نمی‌افتاد؛ شاید باید گاهی متذکر میشدم به طرفم که فلانی اینجا کارت اشتباهه، فلانی اینجا اینجوری میکنی مدیون میشیا(: حالا از ما گفتن بود» شاید باید این جملات و گاهی جاها بکارببری، بدون در نظر گرفتن اینکه طرف مقابلت کیه، شاید ناراحت بشه ولی اگه یلحظه هم به خودش بیاد و دست از کار خطاش بکشه خودش کلی واسه خدا ارزش داره-!- میدونین چیه؟ اینروزا عذاب وجدان رهام نمیکنه، مدام به خودم میگم: ای کاش یسری جاها سکوت نمیکردم؛ ای کاش یسری جاها بدون در نظر گرفتن همچی پنهان نمیکردم چقدر ناراحت میشم از دیدن یچیزایی و دم نمیزنم! الان احساس میکنم به خودم مدیونم، نمیتونم ببخشم خودمو، آرومم، دارم زندگی میکنم، میخندم، بیرون میرم، تفریح میرم، سرگرمی دارم، ولی حالم یهو میریزه بهم، یهو از فکر منفجر میشم، یهو دلم میخواد بشینم یه دل سیر با یکی حرف بزنم و اون بعد از تموم شدن حرفام شکوع کنه برام خاطره بگه، بعدش یهو وسط خاطره تعریف کردنش گریه کنم و تهشم بزنیم زیر خنده:) ولی راستش، آدم در صورتی میتونه گذشته رو فراموش کنه که دیگه جلوی چشماش چیزی از گذشته نباشه، اما من هرروز جلوی چشممه و هی از خودم آوار میشم چرا زودتر نگفتم، چرا سکوت کردم که الان اینجوری بشه، چرا چرا چرا؟ ولی یهو یجاهاییم میخوام بگم: فلانی؟ تو که فهمیدی، تو که بهت گفتم چرا هیچکاری نکردی؟(: وای که چقدر دلم تنگ شده واسه یه حرف زدن طولانی، یه گریه طولانی، یه خواب طولانی، یه آرامش طولانی، یه خنده طولانی و مجموعی از اتفاقات طولانی(-! آخ که چقدر دلم پره . . . فقط میتونم بگم: خدایا خودت درستش کن، من دیگه نمیدونم چیکار کنم(:! همین🚶🏻‍♀ _اندر‌احوالات

↯🌿↯| قوݪ بده در تماݦ سالهایۍ ڪہ باقۍ مانده، تا ابد مراقب خۅدت باشۍ، دیگر نیستݦ ڪه یاد آورۍ ڪنم":) ‌•پویارفیعی !