eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
533 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
روزت مبارک(:! my
من صبورم اما ، به خدا دست خودم نیست اگر می‌رنجم ..!!

-حمیدمصدق
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
٫)🌾-) از یجایی به بعد به یسریا دیگه گیر نمیدی، غر نمیزنی، دیگه تند تند ازشون ناراحت نمیشی، و اون رو
••🌾•• ولی قبول کنین هرکسی که مهربون تره، درد و رنجاش بیشتره، توجه ها بهش کمتره و درنهایتم از همه تنها تره :) •ماهِ‌مَن !
اومد پیامم داد: چرا به فکرم نیستی؟! میخواستم بهش بگم: اینروزا توی فکر خودمم نیستم، اینروزا توی فکر هیچ آدمی نیستم، دقیقا توی اون نقطه از جاده‌ی زندگیم وایسادم که همرو یجور میبینم، حس میکنم هیچکس با هیچکس فرقی نداره، رسیدم به اون نقطه که چیزی برام ارزش نداره که سرش ناراحت بشم، گریه کنم، غصه بخورم، بجنگم و قهر کنم حتی ..!! اون یه سوال پرسید و من میخواستم یه عالمه باهاش حرف بزنم راجب اون‌سوال ولی دیگه نمی‌خواستم حتی حرفم بزنم!! یه جمله فقط گفتم: به فکرت هستم ولی دیگه نمیتونم بیان کنم((: -همین
هدایت شده از شٰائِق
زینب شکوه خواهریش را در عالمین دست کسی به غیر برادر نمی دهد:)
معنی زینب میدونین یعنی چی؟
زین+اَب
یعنی زینت پدر:))!
از خدا بخوایم بهمون صبر بده، ازونا که حضرت زینب داشتند🙂
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالها پیش دوستی داشتم که خیلی دوستش داشتم، و هر از گاهی بهش میگفتم که: خیلی دوسش دارم... تا اینکه اون بخاطر شرایط نوجوانیش بهم گفت: این چیزها رو بهم نگو! خوشم نمیاد! اذیت میشم... و من بعد از اون دیگه چیزی بهش نگفتم... و دیگه نتونستم احساساتم رو بیرون بریزم... و شاید بدونی این احساسات زیاد که نمیتونی ابرازش کنی چقدر آدمو فشار میده... تا اینکه یه روز که خیلی تحت فشار بودم که مثلا فقط یه دوستت دارم ساده برای پیامک کنم و داشتم منفجر میشدم از اینکه نمیتونم، ناگهان یه حالتی بهم دست داد که خیلی رویایی بود... یه لحظه انگار دیگه فراقی نبود... و من به او رسیده بودم... یه حالتی شبیه حضور. ‌. دست به دیوار که می‌کشیدم انگار داشتم پرواز میکردم و اونو لمس میکردم، و این حالت عجیب و رویایی واقعا در یک لحظه حالم رو خوب کرد... و من از ملاقات با دوستم برگشتم!... من مواد روانگردان مصرف نکردم و هیچوقت هم نخواهم رفت سمتش، اما طبق شنیده ها، این جریان برای من شبیه به تاثیر آن مواد بود! فقط این منو خیلی برد بالا، و من بعدش خیلی در تحمل حکم سنگین دوستم (مبنی بر ممنوعیت ابراز محبت!) قوی تر شدم، ولی مواد، مصرف کننده رو با مغز میکوبه زمین و هی ضعیف ترش می‌کنه...، غرض اینکه احساس میکنم وارد دوره محکومیت دومم شدم... و این حکم ممنوعیت دیگه از مخاطب نیست... از بالاست... یسری حزفاتون تداعی میکنه برام یچیزاییو! راهنمایی که بودم یکی از دوستانم همیشه بهم میگفت به من نگو دوسم داری، به من ثابت کن دوسم داری! الان که فکر میکنم به حرفای شما، شاید گاهی دوس داشتن توی همون گریه هایی قایم شده، که پشت گوشی میگی خوبم و داری نابود میشی! شاید دوس داشتن بین همون کلماتی قایم شده ک میخوای بزنی و اون این رو رو به تو نداده هیچوقت واسه زدن اون کلمات! وقدر حرف دارم راجب این چیزا باهاتون..!! بگذریم(:
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
••🌾•• ولی قبول کنین هرکسی که مهربون تره، درد و رنجاش بیشتره، توجه ها بهش کمتره و درنهایتم از همه تن
-🌾-! ولی اگه یروزی من نبودم، تو یادت نره چقدر دلم میخواست یجاهایی یچیزاییو باهم تجربه کنیم و تو نداشتی، نخواستی، حتی وقتی بهت گفتمم گفتی نمیتونی، اگرچه که‌میتونستی-!- گرفتی چیشد:)؟ •ماهِ‌مَن !
بریم یه سوره جمعه بخونیم بشوره غمارو ببره(:!