امروز رفته بودم بیرون با آبجی جان و یلحظه توی دلم خالی شد...
از اینکه چرا هیچوقت توی زندگیم سعی نکردم با عزیز ترینای وجودم یکم بیشتر وقت بگذرونم؟!
درسته همسن نیسیم و شاید خیلی وقتا نتونیم همو درک کنیم ولی چقدر همینکه می دونستم با کسی بیرونم که خودمم، خود خودم و نیازی نیست یچیزاییو پنهان کنم یا بخوام خوب نشون بدم آرومم میکرد:))
قلبم اکلیلی میشه وقتی با یکی بیرون میرم که مودی ترین آدم دنیاعم:)
وقت نماز که شد بدون هیچ دغدغهای رفتیم مسجد، بعدش کلی پیاده راه رفتیم و مثل دوتا اسکل که شهر و اصلا نگاهم نمیکنن کیک و نوشابه و دوتا بسکوییت گرفتیم و وسط خیابون تو چمن پیاده رو نشستیم و جاتون خالی خوردیم و این شد ناهارمون ...
نه اون خودشو گرف و نه من خودمو، نا فاز با کلاسی برداشتیم که وای من ناهار فقط باید غذا بخورم و ازین سوسول بازیا🚶♀🌱»
هرکیم میومد نگاه میکرد بهمون حس«بیخیالش بزار کیف کنیم»انتقال میدادیم بهم و این قشنگترین چیز بود برام 🚶🏻♀♥️!!
میخوام بگم چقدر ما آدما از وجود یسری نعمت هامون غافلیم، حالا چون طرفو همیشه میبینیم اصلا به فکرمونم نمیخوره که چه کارا که نمیشه باهم انجام بدیم>>>>
اون لحظه که رفتیم توی کتابخونه و دنبال کتابای قیمت مناسب میگشتیم چون میدونستیم چقدر بودجه داریم قابلیت اینو داشت حسشو توی شیشه نگه داریم، از بس مثخره شده بودیم اون لحظه و بجای محتوای کتاب داشتیم قیمتاشو میدیدیم و هرچی بهتر بود قیمتشو بر میداشتیم بعدم اگ جلدش خوشگل بود ک حتما میخریدیم(((=
الانم یه کتاب چرت از بین اون کتابا جستیم که خریدیمشون و وقتی خوندیمش دیدیم چقدر مذخرف و دارای محتویاتی با فقر شعور فرهنگیه//:💔
نتیجه حرفام؟!
هیچی فقط میخوام بگم قدر داشته های دور و برتونو بیشتر بدونین(:
بخدا هیچجا هیچ خبری نیست، هرچی خبره اول از تو خونهی خودتون شروع میشه ...
‹مـٰاهِ مَـڹ›
-🌾٫٫ «تارسیدی زنگ بزن» خودشمیتونه به تنهایی بار ۱۰۰۰ تا کیسه دوست دارم رو بدوش بکشه(: •ماهِمَن !
«🌾¡!
به گفتن باشه همه هستن، آدم باید اونیو نگه داره که وقتی حالش بده پا میشه میاد دم خونشون و حالشو خوب میکنه، از پشت این گوشی حال منو میپرسی و خیال میکنی با حرفات حالم خوب میشه؟!
اوکی(:
•ماهِمَن !
شب بخیر ای آرزوی ماه و سال من(:
#اللهمعجلالولیکالفرج🚶🏻♀💔!!
برای انتظار هایی که بی تو سر شد