eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
533 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
چقدردعاکردن را دوست دارم، چون تو در آن هستی′!
آدمی با از دست دادن هایش، بدست می‌آورد .. 👤 استاد‌صفایی‌حائری .
از جمله نعمت‌های بسیار دوست‌داشتنیِ خدا؛ انسان های ادبی و اهلِ سکوتن . اصلا صحبت کردن باهاشون روحِ‌ آدم رو جلا میده(:′
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
-
حکایـتِ بارانِ بـی امان است این گونه، که من دوستت دارم؛ امروز هوا سرده . و خب اصلا جزوِ واجباتِ بیرون رفتن توی روز‌های سرد′! بقولِ مامان آدمای عاشق فقط روزای سرد حاضر میشن بیان از خونه بیرون و خب ما عاشق بودیم . واسه‌ی همین با حالِ بدِ مامان و صدای نیم‌سوزِ من حاضر شدیم بیایم بیرون . شاید بپرسی این عکس چیه؟ میخوام بهت بگم امروز من عاشق‌زیاد دیدم؛ با هراعتقاد و پوششی . قشنگیش میدونی چی بود؟ اینکه نقطه‌ی متمرکزِ قلبِ همه یه نفر بود؛ کسی بود که این هوای سردِ مه‌آلود و سوزِ بی‌رحمش هم جلودارش نبود′! من امروز توی چشم‌ِ‌حضار، داستانِ دلیلِ عشقِ هرکس رو برای خودم‌ میساختم و لبخند میزدم . مثلا این خانم که توی عکس عقب‌تر از همه داره میره رو نگاه کن، این چشماش رنگِ دریا بود . البته‌بهتره‌ بگم دلش دریا بود و چشماش رنگِ دلش(:″ داستانش میدونی چی‌بود؟ داشت تعریف میکرد زانودرد و دیسک کمر و گردن درد داره؛ تازه خیلیم سرماییه، ولی خب اومده بود چون عاشق بود′! یا اونیکی آقارو ببین که کلاهِ کامواییِ سفید پوشیده و رو موتور نشسته؛ اون نو عروسشو آوورده بود و منتظرش بیرون ایستاده بود توی سرما . حالا فکر کن، نوعروسِ عاشق که اومده و این مردِ عاشق‌تر که توی سرما منتظرِ نوعروس وایساده؛ خیلی قشنگِ؛ مگه‌نع؟ همه اومده بودن تا فقط اسمِ خودشونو بنامِ‌دخترِ‌حاج‌قاسم ثبتِ تاریخ کنن . عشق بود امروز که موج میزد توی چشمای‌همه . از اونی که بچه‌ی نوزادشو آوورده بود تا اونی که با عصا خمیده و آروم آروم راه میرفت، همه عاشق بودن′! هرکس که اومده بود امروز؛ فقط میخواست یجوری خودشو به‌ تو″ نسبت بده . آخه میگن شهدا خویشان و بستگانشون رو اون دنیا شفاعت میکنن؛ امروز همه میخواستن یجوری خودشونو به تو بچسبونن و باهات خویش و قوم بشن .. و منِ وصله‌‌ی ناجور هم اومدم تا تو بشی بابای‌من؛ بابایِ‌حاج‌قاسم(:″ اومدم بهتون بگم همه امروز بخاطرِ شما توی سرما اومدن؛ لطفاً اون دنیا به ما یه سری بزنید و وقتی که همه‌ی خویشانمون آشناییِ خودشونو باهامون انکار میکنن، بیاین و بگین که ما اهلِ شماییم؛بابایِ‌حاج‌قاسم′:). باشه؟ [ | عاشقانه‌ی‌هوای برفیِ مراسمِ امروز| ۲۱ دی ۱۴۰۱ ]
بنشین تا برایت بخوانم .
افسانه‌ایم گرچه غم افسانه‌ساز نیست ما مطربان بزم جنونیم، ساز نیست ..
ققنوس اشک؛ بگذر از این جان بی‌رمق آتش گرفته‌ایم به هیزم نیاز نیست¡!
بانگ اذان بلند شد از کام بغض ما هنگام بوسه است، زمانِ نماز نیست-!-
یک بار هم به محفل عشاق سر بزن شرح غمم قسم به فراقت، دراز نیست٫!٫
گفتیم از تو با همه‌ی سنگ‌ریزه‌ها قلب دچار، حیف، نگه‌دار راز نیست((:
دعوت به قتلگاه نگاهش اگرچه کرد صدها هزار شکر که مهمان نواز نیست؛