خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناه بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا ..
چراغِ عرش، فانوسِ حیاط خانه ات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا٫!٫
کمال ظرف تو بیش از حدِ امِّ اَبیهاییست
به این ترتیب، باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا¡!
عبا را اعتباری نیست بی حظِِّ حضور تو
به زیر سایهی تو جمع شد اهلِ کسا زهرا«!»
اگر درد است دردِ عشق تو،دردت به جان من
ز عشاقت نمی آید به جز قالو بلیٰ زهرا((:
جوازِ اتصالِ ما به تو دستِ حسنجان است
همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا؛
علی نام تو را وردِ لبِ فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا؛
مرا جان حسینات روز محشر گُم نکن مادر
‹محال است اینکه از دستت شود دستم رها زهرا(:›