eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
532 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
نیازمند خوندنم؛ البته کنار شماها ..
مگر در آسمان داریم از خورشید بالاتر؟ مگر اهل یقین دارند از تردید بالاتر؟  
مرا انداخت پشت گوش، مثل پیچ موهایش مگر عاشق کُـشان دارند از این تبعید بالاتر؟  
به خاک پاش، زینت داده احمد شانه ی خود را چطور او را کند دیگر از این تمجید بالاتر؟!  
شب دفنش زیارت کرد حیدر را خودِ حیدر ندیده عالَم عرفان از این تجرید بالاتر؛  
شب معراج با احمد ندایی گفت که در عرش  برای دیدن مولا بفرمایید بالاتر ..  
علی را دید در آیینه وقتی که خدا خود را ندیدم در همه ادیان از این توحید بالاتر !!  
خدا الله، او بنده؛ ولی حرفم دقیق اینجاست مگر اهل یقین دارند از این تردید بالاتر(:؟  
تمام حرف من از مدح مولا هست یک مصرع ‹مگر در آسمان داریم از خورشید بالاتر؟(:›
•ناشناس !
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
-
به خودم فکر میکنم؛ به انتهایی که آغاز میشوم . - وارد آرامستان باغ رضوان می‌شوم . مقصد را نمیدانم، گویی اینجا مقصد همه مرگ است . یکی زودتر و یکی دیرتر′! پایین یک مزار گره میخورم به مصراعی که روی سنگ آن هک شده و همان‌جا سر جای خود قفل زمین میشوم . . «بی تو با خاطره هایت چه کنم؟!» . یک لحظه تمامِ دوست داشتنی های زندگی ام به قاب خیالاتم نقش می‌دهند و تپش قلبی بس ناجوان مردانه به سراغم می‌آید . قطره‌اشکی دیده هایم را تار می‌کند و بغضی صد ساله راه گلویم را می‌بندد . ناگهان در میان عزیزانم، چشم میدوزم به تصویر لبخند های خودم .. او من است، منِ عزیزم، من‌ِ قهرمانم، منِ تنها و قوی‌ام، منِ پر غصه و صبورم؛ به سمت خودم می‌روم . به خود می‌آیم و خود را در مقابل سنگ مزار میبینم .. خدایش او را آفریده و او اکنون در زمین خدایش بدور از انسان ها آرمیده(:′ به روزی که در زمین خدایم آرام بگیرم فکر می‌کنم، زمین همان زمین است اما جا و مکانش فرق می‌کند . یک زمین میشود آرامستان و دیگری گلستان .. ای کاش من هم پروانه شوم و سهمم از زمینِ خدایم، گلستانش باشد(:′ فکر میکنم؛ به مرگی که بر خلاف انسان های زندگی ام، با مهربانیِ تمام مرا به آغوش می‌کشد؛ به مرگی که مرا از میانِ انسان های ظاهرا مهربان ولی سنگ دل نجات میدهد . - به خودم فکر میکنم؛ به انتهایی که مرا آغاز میکند . [ | سرگذشت روزی از روز هایم؛ برای روزی که آغاز میشوم؛ ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ ]