- و هزاران هزار حسرتِ بغل . - میدانم نمیتوان گاهی از برخی چیز ها به راحتی عبور کرد؛ اما مرضِ ثعب العلاج است اینکه در دوراهیِ دوست داشتن بمانی . ما قالب تهی میکنیم در برابر دوست داشتن هایمان و پوچ میشویم در برابر هیچ‌ترین وقایای زندگی . ما خسته می‌شویم ولی دم نمیزنیم از خستگی، ما می‌میریم از غم ولی به آن فرصت جولان نمی‌دهیم، ما درد می‌کشیم اما کسی را با درد خود نمی‌کُشیم′! بقولِ شاعر: ‹مارا به سخت جانی خود این گمان نبود› ما اینیم و نه آن که همه می‌پندارند . اما اکنون که اینقدر هوا بارانی‌ست و سرما درون وجودمان رخنه کرده و دارد مارا از پا در می‌آورد؛ مبتلاییم به آغوش . مبتلا به آغوشِ شما حضرتِ‌ لطف و رحمت؛ آغوشِ شما حضرتِ‌ باران . نمی‌دانم چگونه شرحِ تنهایی گویم؟ که انسان است و یک دنیا تنهایی . و تو در این روز های سرد مارا به آغوش بگیر و چونان طفل شیرخوار مارا گرم کن در این سرمای زمستانی′! از چه بگویم که حرف ها نگفته فریاد میزنند اتفاقات را و سکوت است سلاحِ ما رزمندگانِ رنج . تویی پناه‍ِ آنان که هیچ ندارند، الا آغوش شمارا . [ #زینبِ‌بهار| برای آغوشی که از حسرت خالی ماند؛ هوای بارانیِ امروز؛ ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ ]

حل شد(:′ الهی بحق امام جواد عاقبت بخیر بشین؛

- مولوی شعر گفت، ولی اسم کتابش شد دیوان شمس. _ عشق تو را به نام خودش ثبت میکند؛ عشق گذشت می‌آورد .

- کلی حرف دارم بزنم ولی خیلی وقته یه نوع از خستگی و بی حسی وجودمو گرفته که وقتی می‌خوام حرف بزنم این شکلی‌ام که خب که چی؟ آیا واقعا حرف زدن تاثیری داره؟ و بعد اینطوری می‌شه که دیگه هیچ حرفی نمی‌زنم. _ من همیشه اینجوری بودم ولی همیشه بیشترین حرفو زدم؛ تضاد ترین ویژگی هارو باهم توی وجودم دارم .. نمیدونم شاید سکوت چاره‌ی همچیزِ؛

- یکم از حال الانم میتونم بگم زیبارو؟! یه قضیه کوچیکی پیش اومده که تکراریه ولی دلو میشکنه،دل مامانمو شکسته،داره قران میخونه،میشه ازت بخوام یه ارزوی قشنگ کنی سر نمازت برای مامانم؟! من جونم به مامانم بنده و غم اون داره روی دلم سنگینی میکنه، هرچند کم ولی خب... مرسی ازت که چالش حرف ناشناسو گذاشتی، گاهی حرف زدن و درخواست از یک غریبه، از یک خودی خیلی بهتره! _ آره دعا میکنم(:′ سر نماز دعا میکنم .. همتونو دعا میکنم فقط لطفا شما هم منو دعا کنید

رفتم قسمت پیام های ذخیره‌شده‌ی خودم، یسری پیام کپی شده داشتم میفرستادم اونجا بعد حواسم نبود دیدم دوتا تیک میخوره ذوق کردم که چقدر زود سین شد . یادم افتاد اینجا پیوی خودمه؛

https://eitaa.com/MahMan110/9034 تقدیم با احترام و مهر✨🌿

#شعر بخونم؟ شرحِ حالِ الانمه(:′

خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی بشنــود یـک نفـر از نــامــزدش دل بــرده

مثـل یــک افـسر تحقـیق شـرافـتـمـنـدی کـه بـه پـرونده ی جـرم پسرش بـرخورده ..

خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ بین دعوای پـدر مـادر خود گـم شده است؛

خستـه مثل زن راضـی شده به مهر طلاق که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است ..