‹مـٰاهِ مَـڹ›
-
-
یک وجب قد داری و کل جهانم گشتهای؛
-
آدمی یک روزه در این دنیا مهمان است و صد روزه دعاگو،
اما اینکه چه میشود که تعلقات او را زمینی میکند و او دست میکشد از تمامِ آمال و آرزوهایش؟نمیدانم .
دل کندن سخت است،
از ابتدا نباید دل بست ..
مگر میشود دلبسته نباشی به آنها که خونت درونشان جریان دارد و از گوشت و پوست همدیگرید؟!
به جانِ عزیزترینم که نمیشود .
-عزیزترینم؟-
حسابش که میکنم میبینم مگر چقدر عزیز دارم که تازه در میان همان اندک ها، تو ترینشان هستی؛
آری تو ترین هستی عزیزترینم(:′
نه به دلیل آنکه همخون و هم کاشانهی منی،
و به این دلیل که
تو ذاتِ پاکی هستی ..
تو ذاتِ مهربانی هستی ..
تو ذاتِ الهی هستی ..
تو ذاتِ زیبایی هستی ..
تو ذاتِ خوبی و خیر و نیکی هستی ..
عزیزترین هستی به دلیل روح آسمانی ات و وابستگیِ به تو بر خلاف همهی وابستگی ها،
مرا اوج میدهد و بال پروازم را با عظمت تر میکند .
آدم های خدایی عجیب به دل مینشینند که انسان فطرتش خداییست و آنکه او را از عرش به فرش میکشاند خودِ اوست و تعلقاتش′!
وتعلقات چه عجیب سرنوشت را میسازند .
با شما هستم عزیزترین؛
بعد از آمدن ِشما دیگر زندگی زشتی ندارد و هرچه دارد زیباست آن هم فقط به واسطه ی وجودِ پاک و معصومِ شما:)′
امروز وقتی در حال ثبتِ قد و قامتتان بودم
در خود هزاربار فروریختم که چرا با اعمالم منِ درونم را از چشیدن ابدیِ معصومیت کودکی محروم ساختم؟
چرا پا نهادم در دنیای آدم بزرگ هایی که هرچه سنشان بیشتر میشود کمتر در راه میمانند و با زیاد شدن سنشان فقط به سوی بیراهه میروند؟
به شما که مینگرم میخواهم برگردم به تنظیمات کارخانه،
به همان معصومیتِ ابتدایی .
با شما بودن خوب است،
خدمت به شما؛
خدمت به طینت و ذاتِ پاکِ خداییست′!!
و من چقدر دوست دارم همیشه در کنارتان باشم جنابِ کوچکِ بزرگ(:′
سپاس خدارا که منت بر سر ما نهادند و شما را برای عبرت گرفتن مان آفریدند ..
کاش در مسیرِ عمر،
همچون کودکی سر به راه بمانیم
تا ابد″
‹آمین›
[ #زینبِبهار| حوالیِ نوشتن برای عزیزترینیکه قوت قلب دارد وجودش؛شاید برای تمامِ کوچک های بزرگِ این سرزمین؛ ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ ]
هدایت شده از بیرون پراکنی درونییاتم!
-
وقتی که زمان خانه تکانی میرسد، به سراغ کمد دفترهایم میروم و زیرو رویشان میکنم. همیشه لا به لایشان دفترهایی هستند که نصفه و نیمه رها شدهاند. با حوصله مینشینم و صفحههای نوشته شده و یا خط خطی شده را نگاه میکنم و میخوانم. بعضیها را میکَنم و مچالهیشان میکُنم و بعضیها را دسته بندی شده گوشهای میگذارم. دفترهای نو شده را کنار میگذارم، برای اینکه هر موقعه نیاز شد، داخلشان با موضوع و عنوانی جدید بنویسم.
اهل نصحیت و حرفهای قلنبه سلنبه نیستم. اصلا من روایت نویس و داستان نویس را چه به این حرفها. نصیحت را باید از اهل منبر و خطابه شنید. موعظه را باید در کتابهای امثال بهجت و در برگهی مجازی خواهران و برادرم، بنت الصابر و ترنمات و مرتاح و ... خواند.
زیاد مصدع اوقتتان نمیشوم در حد چند خط ...
وقت اتاق تکانی و سر و سامان دادن به دفترهای نصف و نیمه معمولاً آخر اسفند است. وقت اتاقک تکانی دل و کندن برگهای سیاه از دفترش چه زمانیست؟!
نباید برویم سراغش و آن برگهای سیاهی که یک مشت خط کج و معوج و اراجیف رویش است را جدا کرد و آمادهاش کرد برای نوشتههایی که مفید فایده واقع شوند؟!
شما را نمیدانم اما برای من که وقت سر و سامان دادنش امشب است. باید تا صبح با حوصله بنشینم و دلم را ورق بزنم و سیاهیهایش را بکنم و عنوان جدیدی رویش ثبت کنم بلکه چند خطی مفید رویش قلم بخورد؛
شما هم امتحان کنید. امشب سری بزنید به دفتر دلتان و ورقش بزنید شاید کاغذ سیاهی باشد که باید بکنیدش ...
بنظرم امشب میتوانیم به جای اینکه خودمان در دفتر دلمان بنویسیم، قلم و کاغذ را بدهیم دست نویسندهای مُتّبحرتر که گویا صاحب امشب هم هستند :)
فرصت را غنیمت بشماریم؛ شاید خطی یا کلمهای به روی دفتر دلمان نوشتند و همان شد نوری در دفتر دلمان ...
#مهدی_شفیعی
*خرده نوشتههایی برای امشب🌱
به وقت شب نیمهی شعبان
نوشته شده در مسیر پیاده روی جمکران.
شاید بفرمایید چقدر این بشر رو داره،
ولی بنده مثل چی دلتنگ حرم امام رضا هستم و مشهد میخوام:)′
از صاحبِ دیروز و امروز و فردا گفتن نمیدانم چه مقدمهای میخواهد؛
از من بپذیرید همین کم را
تولدتون مبارک بابای اماممهدی🤍:)′
از بعد این مشهدی که چند وقت پیش بودم،
دیگه ابدا دوست ندارم برگردم به آدم قبلی که بودم ..
وابستگیای قبلیمو کنار گذاشتم،
فکرای قبلیم،
هدفای قبلیم،
آیندهی قبلیم،
و اینی که الان هستم
نسبت به قبل خیلی مطلوب تره
چون توی ساختنش خیلی امام رضا کمک کرده؛
خیلی زیاد .
خدایا نذار برگرده من به قبلش؛
لطفاً ..
سپاس .
#بندهیامیدواربهبخششت(:′
بارالها ..
تو در دنیا گناهانم را از مردم پنهان کردی، در قیامت هم آبرویم را حفظ کن که به آن محتاجترم(:🌿′
-مناجاتشعبانیه
محمد حسین پویانفر1_1504399623.mp3
زمان:
حجم:
12.8M
وَ وَقَفْتُ بَینَ یَدَیک ..
و ماندهام میانِ دستانِ تو:)′
‹مـٰاهِ مَـڹ›
لااقل نفری سه تا صلوات هدیه تولد امام مهدی نباشه این دم غروبیه؟
#اللهمصلیعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمصلیعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمصلیعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
42.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به قول شاعر:
•مارابهسختجانیخوداینگماننبود
مااینیمونهآنکههمهمیپندارند•
:)
‹مـٰاهِ مَـڹ›
به قول شاعر: •مارابهسختجانیخوداینگماننبود مااینیمونهآنکههمهمیپندارند• :)
وقتی با نوشتههای اینجا چیزی درست میکنید و میفرستید؛
حقیقتا خوشحال میشم ..
#ارسالِشما
میزان ظرفیتِ وجودی ام را میخواست بداند؛
دعوایم که کرد
ساکت تر شدم ..
#آغازِیکنانوشته
[ #زینبِبهار ]