eitaa logo
‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›
533 دنبال‌کننده
514 عکس
91 ویدیو
10 فایل
‹﷽› سوگند به قلم¹ و آنچه مینویسد. . . -کپیِ نوشته‌ها با نام ‹ #زینبِ‌بهار › و #ماهك؛ و مطالبِ دیگر با ذکر‌صلوات برای فرجِ‌مهدیِ‌فاطمه :).
مشاهده در ایتا
دانلود
تا دلی هست بیا رفتم از دست بیا بغض تو راه نفس های مرا بست بیا(:
به هوای دل بیچاره که تنگ است بیا آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست آه برگرد اگر آه مرا می شنوی
گوش کن ناله جانکاه مرا می شنوی غصه رفتن تو داده بر باد مرا
باورم نیست چنین برده ای از یاد مرا تا دلی هست بیا رفتم از دست بیا
بغض تو راه نفس های مرا بست بیا ‹به هوای دل بیچاره که تنگ است بیا(:›
•سید‌تقی‌سیدی !!
از آنچه فکر میکنیم خوشبخت تریم؛ کجای دنیارا دیده اید خوابیدن حسنه داشته باشد؟ غرق در آغوش خداییم، این چند صباح را قدر بدانیم(:🌿!
هدایت شده از شِیخ .
عکسِ حاج قاسم نقطه اشتراک خیلی‌ هاست . حتی [ غیرمذهبی‌ها ] اما وصیت نامه حاج قاسم نقطه‌ی شروع غربالِ خیلی‌هاست حتی [ مذهبی‌ها ] .
بچه ها یکی یه صلوات بفرستید مشکلات همه‌ی شیعیان امیرالمومنین حل بشه(:′
از چه بنویسم که آدمی هرلحظه نشسته و دارد گره ای را باز می‌کند؟ یکی گره غم هایش، یکی گره خاطراتش، یکی گره خطا هایش، و یکی سخت درحال تلاش برای باز کردن گره دلتنگی‌اش:) اسم دلتنگی که می‌آید هرکس می‌خواهد بتی بسازد و دلتنگی اش را نثار آن کند . اما من میخواهم از کوچکترین و خرد ترین دلتنگی ها حرف بزنم′! از همان دلتنگی هایی که هیچکس متوجهشان نمی‌شود و هیچ‌کس نمیداند که چه دلتنگی های عمیقی هستند همان دلتنگی های کوچک . میخواهم از دلتنگیِ دیدنِ معلم کلاس اول حرف بزنم که چقدر صدایش را صاف کرد تا با صدایی رسا به ما بیاموزد الفبای درست زیستن را؛ نگویم برایتان از دلتنگیِ نشستن اول نیمکت‌ها که چقدر برای اینکه اول نیمکت بنشینیم دعوا کردیم، گریه کردیم، گله و شکایت به مادر و مدیر و معلم و ناظم کردیم .. آخرش چه شد؟ هیچ؛ تمام نیمکت هارا در مدرسه گذاشتیم و به پایه‌ی بالاتر رفتیم . میخواهم از دلتنگیِ لِی‌لِی بازی کردن های دم در حرف بزنم؛ همان خانه‌هایی که با گچ های رنگی روی آسفالت کشیده میشد و با چند بار کشیدن کفش رویش، آن خانه ها ویران می‌شدند′ یادتان هست شعرهای معروف کودکی را؟ «پسر‌ا با پسرا؛ دخترا با دخترا؛ پسرا شیرن مثل شمشیرن، دخترا بادکنکن دست بزنیم میترکن». یادش بخیر، چقدر با این شعر دعوا کردیم . اگر از من بپرسید به شما میگویم که چقدر دلم برای رخت خواب بازی های کودکی تنگ شده′! میبینید؟ بزرگ می‌شویم و دلتنگی را خلاصه می‌کنیم در بت هایی که برایمان میسازند؛ نمیدانیم که دلتنگی در پس همین لحظه‌هاییست که می‌گذرانیمش و فکر میکنیم قرار است اتفاق بزرگتری رخ دهد تا مارا یک دلتنگ نشان دهد . اکنون باید زیست این دلتنگی هارا؛ فردا دیر میشود(:′ [ | برای واژه‌ای که دست کمش گرفتیم؛برای دلتنگی؛ ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ ]