eitaa logo
کانون مهدویت دانشگاه سمنان
278 دنبال‌کننده
655 عکس
517 ویدیو
22 فایل
◀️ ️کانال رسمی کانون مهدویت دانشگاه سمنان یا اباصالح المهدی ادرکنا🍃 ‌ ◾️ثبت‌نام و اطلاعات بیشتر : zil.ink/mahdaviat_semuni ◾️کمک مالی جهت برپایی برنامه‌های مهدوی: 6104-3386-7054-8391 ◾️روابط عمومی : @Mahdaviat_Semuni_Contact
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۲ ❇️به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمی‌شود کاری کنی که من برگردم؟ ❇️نمی‌شود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا کنند شاید اجازه دهند تا برگردم و را جبران کنم یا کارها و خطاهای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود ... اصرار کردم ... ❇️لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر حضرت زهرا شما را نمودند تا برگردی... ❇️به محض اینکه به من گفته شد برگرد ❇️یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. ❇️تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود ❇️مثل همان حالت پیش آمد به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند ❇️دستگاه شوک را چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد ❇️روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی و ظلمانی برگشتم ❇️پزشکان کار خود را تمام کرده بودند در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شوک مرا احیا کردند... ❇️در تمام لحظات ، شاهد کارهای ایشان بودم مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت ❇️حالم بهتر شده بود ، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمی‌خواستم حتی برای لحظه‌ای از آن لحظات زیبا دور شوم ❇️من در این ساعات ، تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم ❇️بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم افراد گرفتار را دیدم من تا چند قدمی بهشت رفتم ❇️مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
۳۳ ❇️حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند آن‌ها می‌خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند ❇️همین که از دور آمدند از مشاهده چهرهٔ یکی از آن ها واقعا وحشت کردم او را مانند یک گرگ دیدم که به من نزدیک میشد... ❇️مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند ❇️یکی دو نفر از بستگان می‌خواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند... ❇️به خوبی اینها را متوجه شدم اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم.... ❇️بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم ❇️احساس می‌کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است باطن اعمال و رفتار... ❇️به غذائی که برایم آوردند نگاه نمیکردم ، می‌ترسیدم باطن غذا را ببینم... ❇️دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها می‌کرد ❇️بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم میخواستم هیچ کس نبینم! ❇️یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم... ❇️دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم ❇️آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمی‌توانستم  ادامه دهم ❇️خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم ، دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم چقدر لحظات زیبائی بود آنجا زمان مطرح نبود ، آنجا احتیاج به کلام نبود ❇️با یک نگاه آنچه می‌خواستیم منتقل می‌شد حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود ❇️برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که شهید شده بودند!!! ❇️می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟! ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
۳۴ ✳️گفتند همه رفقای شما سالم هستند ✳️تعجب کردم ، پس منظور از این ماجرا چه بود؟ من آنها را در حالی که با وارد برزخ شدند مشاهده کرده بودم ✳️چند روزی بعد از عمل وقتی حالم کمی بهتر شد مرخص شدم اما فکرم به شدت مشغول بود ✳️یک روز برای این که حال و هوایم عوض شود با خانوم و بچه ها به بیرون رفتیم. به محض اینکه وارد بازار شدیم پسر یکی از دوستان را دیدم که از کنار ما رد شد و سلام کرد ✳️رنگم پرید!  به همسرم گفتم: این فلانی نبود؟ همسرم گفت: آره خودش بود این جوان اعتیاد داشت و دائم دنبال کارهای خلاف بود ✳️برای به دست آوردن پول مواد همه کاری میکرد گفتم این مگه نمرده؟ من خودم او را دیدم که اوضاع و احوالش خیلی خراب بود ✳️مرتب به ملائکه خدا التماس می کرد حتی من علت مرگش را هم می‌دانم خانومم با لبخند گفت: مطمئن هستی که اشتباه ندیدی؟ حالا علت مرگش چی بود؟ ✳️گفتم اون بالای دکل مشغول دزدیدن کابل های فشار قوی برق بوده که برق او را میگیره و کشته میشه! خانمم گفت: فعلا که سالم و سرحال بود ✳️آن شب وقتی برگشتیم خونه خیلی فکر کردم پس نکند آن چیزهائی هم که دیدم توهم بوده!! ✳️دو سه روز بعد خبر مرگ این جوان پخش شد از دوست دیگرم که اورا میشناخت سوال کردم گفت: بنده خدا تصادف کرده ✳️من بیشتر توی فکر فرو رفتم چون من خودم این جوان را دیده بودم حال و روز خوشی نداشت اعمال،گناهان، الناس... حسابی گرفتارش کرده بود به  همه التماس می کرد برایش کاری بکنند... ✳️روز بعد یکی از بستگان به دیدنم آمد ایشان در اداره برق اصفهان مشغول به کار بود لابلای صحبت‌ها گفت: چند روز قبل یک جوان رفته بود بالای دکل برق تا کابل فشار قوی را قطع کنه وبدزدد همان بالا برق خشکش می کند! ✳️خیره شدم به صورت مهمان و گفتم فلانی را میگوئی؟ گفت :بله خودشه ، پرسیدم مطمئنی؟ گفت آره ، خودم اومدم بالای سرش اما خانواده‌اش به مردم چیز دیگه ای گفتند ✳️پس از ماجرائی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده نزدیک را هم دیده‌ام ✳️نمی دانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم ✳️ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشید ✳️بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
۳۵ ❇️یکی دو هفته بعد از بهبودی من پدرم در اثر یک سانحه از دنیا رفت خیلی ناراحت بودم ، اما یاد حرف عموی خدابیامرزم افتادم که گفت این باغ برای من و پدرت است و او به زودی به ما ملحق می شود... ✳️در یکی از روزهای نقاهت سری به مسجد قدیمی محل زدم یکی از پیرمرد های قدیمی را دیدم ✳️سلام و علیک کردیم و وارد مسجد شدیم یکباره یاد آن پیرمردی افتادم که به من تهمت زده بود و به خاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید! ✳️صحنهٔ ناراحتی آن پیرمرد در مقابل چشمانم بود. با خودم گفتم: باید پیگیری کنم ببینم این ماجرا چقدر صحت دارد؟ دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شده را از نزدیک ببینم ✳️به پیرمرد گفتم : فلانی رو یادتون هست همون که چهار سال پیش مرحوم شد؟ ✳️گفت: بله نور به قبرش بباره .چقدر این مرد خوب بود این آدم بی سر و صدا کار خیر می کرد آدم درستی بود. مثل او کم پیدا می شود ✳️گفتم: بله اما خبر نداری این بنده خدا چیزی توی این شهر وقف  کرده مسجدی ،  حسینیه ای؟ ✳️گفت نمی‌دانم ولی فلانی با او خیلی رفیق بود از او بپرس ✳️بعد از نماز سراغ همان شخص را گرفتم پیرمرد گفت:خدا رحمتش کند دوست نداشت کسی با خبر شود اما چون از دنیا رفته به شما می‌گویم ✳️سپس به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت: این حسینیه را می‌بینی همان حاج آقا که ذکر خیرش را کردی این حسینیه را ساخت و وقف کرد ✳️نمی دانی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد الان هم داریم بنائی می‌کنیم و دیوار حسینیه را برمیداریم و وصلش می کنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر باشد ✳️بدون اینکه چیزی بگویم جواب سوالم را گرفتم... سری به حسینیه زدم و برگشتم و پس از اطمینان از صحت مطلب از حقم گذشتم و حسینیه را به بانی اصلی اش بخشیدم... ادامه دارد... ✍ کانون مهدویت دانشگاه سمنان آشنایی با کانون : zil.ink/mahdaviat_semuni شبکه های اجتماعی : t.me/mahdaviat_semuni eitaa.com/Mahdaviat_semuni
کانون مهدویت دانشگاه سمنان برگزار میکند : ‌ ❌🌐 نبرد آخر 🌐❌ 📝 همایش مهدوی با موضوع : 🔎 دست مخفی یهود از صدر اسلام تا ساعت صفر آخرالزمان 🎤 سخنران : دکتر سید محمد حسینی 🔸بنیانگذار موسسه تحقیقاتی زحل 🔸کارشناس شبکه جهانی ولیعصر پوشش رسانه‌ای برخط همایش برای دانشجویان سایر استان ها ⚜ اعطا گواهی (حضوری/ مجازی) زمان : ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۹ 📌 مکان : ساختمان علوم پایه، تالار خیام ثبت نام و دریافت توضیحات بیشتر : Zil.ink/Mahdaviat_semuniکانون مهدویت دانشگاه سمنان ‌‌
‌ همایش مهدوی با موضوع "دست مخفی یهود از صدر اسلام تا ساعت صفر آخرالزمان" سخنران این همایش جناب آقای دکتر سید محمد حسینی، بنیان گذار موسسه تحقیقاتی زحل و کارشناس شبکه جهانی ولیعصر خواهند بود. این همایش برای دانشجویان سایر استان ها . . . ادامه این خبر را از سایت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه سمنان بخوانید : https://yun.ir/g4fuifکانون مهدویت دانشگاه سمنان Zil.ink/Mahdaviat_semuni ‌ ‌‌
‌ عرض سلام و احترام همایش پیش رو یکی از سلسله همایش های مهدوی میباشد و برای هماهنگی های برگزاری و دعوت استاد مطرح در این زمینه زحمات زیادی کشیده شده است. تمامی اعضای کانون مهدویت دانشگاه سمنان جهت بصیرت افزایی در ارتباط با این موضوع مهم مهدوی "ملزم به شرکت در این همایش" میباشند. فلذا برای زمان حضور خود از قبل برنامه ریزی نمایید. باتشکر ‌
❗️اکران دانشجویی " غریب"❗️ 🏛مکان : سالن همایش های شهید سلیمانی 📅 تاریخ اکران : یک شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ⏰ ساعت ۱۹:۳۰ 🔰 لینک خرید بلیت تک نفره (۱۵,۰۰۰ تومان) 🌐https://zarinp.al/496878 🔰لینک خرید بلیت گروهی سه نفره(۳۰,۰۰۰) 🌐https://zarinp.al/496877 📌 به همراه سرویس رفت و برگشت به داخل شهر ╔═ 〰═🇮🇷═〰═╗   ☑️ @semuni_bsj ╚═〰═ 🎓═〰═╝
"بازید از مرکز زیست فناوری رویان" تاریخ برگزاری اردو : ۱۹ اردیبهشت ماه مهلت ثبت نام : تا ۱۷ اردیبهشت ماه 《ویژه خواهران》 اولویت ثبت نام با دانشجویان رشته‌های ؛ زیست سلولی مولکولی دامپزشکی علوم ازمایشگاهی دام هزینه ثبت نام ؛ ۷۰ هزار تومان 《ظرفیت محدود》 🔶️ لینک ثبت نام : https://pencraft.porsline.ir/s/sina کسب اطلاعات بیشتر 09215179171 برای ثبت نهایی شما در اردو لینک پرداخت خدمتتان ارسال میگردد . ╔═ 〰️═🇮🇷═〰️═╗ ☑️ @semuni_bsj ╚═〰️═ 🎓═〰️═╝
پویش ، به مناسبت تولد ۳۰ سالگی لطفا جهت شرکت در پویش و دریافت جزء مربوطه: نام و نام خانوادگی شماره تماس شهر سکونت تعداد جزء قرآن را به شماره ۰۹۳۰۸۹۳۸۵۷۸ پیامک نمائید. به نیت ۳۰ سالگی شهید دانشگر و قرائت ۳۰ جزء قرآن، به قید قرعه به ۳۰ نفر هدیه ای تعلق میگیرد. زمان ثبت نام: از جمعه ۸ لغایت ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ زمان قرعه کشی: ۱۸ اردیبهشت سالروز تولد شهید دانشگر دوستان جهت ختم بیشتر قرآن در نشر این عکس یاری کنید ان شاءلله همه ما مورد شفاعت شهید دانشگر قرار گیریم.