فصل :
باب إِفْعٰال از صحيح أَكْرَمَ يُكْرِمُ إِكْرٰاماً.اصل يُكْرِمُ يُأكْرِمُ بود همزه را انداختند زيرا كه در ءُاَكْرِمُ متكلم وحده دو همزه جمع شده بود يكى را بسبب ثقل انداختند و در باقى الفاظ نيز انداختند براى طرد باب. امر حاضر اين باب را از اصل مستقبل گيرند كه آن تُاَكْرِمُ است و گويند اَكْرِمْ اَكْرِمٰا اَكْرِمُوا تا آخر. و اين همزه ، همزه قطع است چون متصل گردد به ماقبل خود ساقط نگردد چون فَاَكْرِمْ ثُمَّ أَكْرِمْ. و حكم نون تأكيد ثقيله و خفيفه به طريقى است كه دانسته شد. اسم فاعل مُكْرِمٌ اسم مفعول مُكْرَمٌ.و غالب ، همزه باب افعال ، از براى تعديه ثلاثى مجردِ لازم باشد چون : أَذْهَبْتُ زَيْداً فَذَهَبَ وأَجْلَسْتُهُ فَجَلَسَ ، و شايد كه به معنى دخول در وقت باشد چون : أَصْبَحَ زَيْدٌ و أَمْسىٰ زَيْدٌ يعنى داخل شد زيد به صَبٰاح ومَسٰاء. و شايد كه براى رسيدن چيزى باشد بهنگام چون : اَحْصَدَ الزَّرْعُ و اَصْرَمَ النَّخْلُ يعنى وقت درو كردنِ غلّه و بريدنِ خرما رسيد و شايد كه به معنى كثرت باشد چون : اَثْمَرَ الرَّجُلُ اَىْ صَارَ كَثيرَ الْجُودِ وَالْخَيْرِ و شايد كه به معنى يافتن چيزى بر صفتى باشد چون : اَحْمَدْتُ زَيْداً اى وَجَدْتُهُ مَحْمُوداً يعنى او را پسنديده يافتم.
مثال واوى از باب إِفعٰال «الأِيعٰاد : بيم كردن يعنى ترسانيدن» اصلش إِوْعٰاداً بود ، واو ساكن را براى كسره ماقبل قلب بياء كردند ايعٰاد شد.
ماضى معلوم أَوْعَدَ أَوْعَدٰا أَوْعَدُوا تا آخر ، مستقبل يُوعِدُ تا آخر ، ماضى مجهول اُوْعِدَ ، مستقبل مجهول يُوْعَدُ ، امر حاضر اَوْعِدْ مثل اَكْرِمْ اسم فاعل مُوعِدٌ اسم مفعول مُوعَدٌ.
✅خاطره ای از شهید مهدی زین الدین
🖌موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. دست که بلند کرد، آقا مهدی را توی صف دیدم تازه فرمانده لشکر شده بود. به احترامش بلند شدم. گفتم بیاید جلوی صف. نیامد. ایستاد تا نوبتش شد.
موقع رفتن، تا دم در دنبالش رفتم پرسیدم «وسیله دارین؟» گفت:«آره».
هرچه نگاه کردم، ماشینی آن دور و بر ندیدم رفت طرف یک موتور گازی. موقع سوار شدن. با لبخند گفت «مال خودم نیس.
از برادرم قرض گرفته م. »
یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 23
🖊قابل توجه هرکسی که مسئولیتی داره،واز بیت المال داره استفاده میکنه.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
🌹🌹🌹
#فضایل_امیر_المؤمنین_(ع)؛
#در_کتب_اهل_سنت؛
1⃣ پیامبر اعظم (ع) فرمود:دوستی با علی (ع) نشانه ایمان و دشمنی با او نشانه نفاق می باشد.
کشاف زمخشری، ج ۱، ص ۲۲۸
2⃣ پیامبر اسلام (ص) فرمود:کسی که از علی (ع) اطاعت کند از من اطاعت کرده است و کسی که از فرمان علی سرپیچی کند از فرمان من سر پیچی کرده است.
مستدرک حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۲۱.
3⃣ پیامبر اکرم (ص) فرمود:من و علی حجت خداوند بر بندگانش هستیم.
کنوز النوادر، مناوی، ص ۴۳.
4⃣ پیامبر رحمت (ص) فرمود:علی با حق است و حق با علی است.
صحیح ترمذی، ج ۲، ص ۲۹۸.
5⃣ رسول خدا (ص) فرمود:نگاه کردن به رخسار علی عبادت است.
تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۵۱.
6⃣ پیامبر اکرم (ص) فرمود:هر کس به حقیقت فضایل علی (ع) برسد به راه راست هدایت شده است.
الریاض النضره، ج ۲، ص ۲۱۴.
7⃣ رسول خدا (ص) فرمود:علی (ع) مانند کعبه است که مردم به سوی او می آیند.
اسد الغابه، ج ۴، ص ۳۱.
8⃣ پیامبر اکرم (ص) فرمود:علی (ع) اولین کسی است که در روز قیامت با من مصافحه می کند.
اسد الغابه، ج ۵، ص ۲۷۸.
9⃣ پیامبر اسلام (ص) فرمود:علی برترین انسان است و هر کس که منکر شود کافر است.
کنز العمال، ج ۶، ص ۱۵۹.
🔟 پیامبر اعظم (ص) فرمود:علی صدیق اکبر و فاروق این امت و راهبر مؤمنان است.
اسد الغابه، ج ۵، ص ۲۷۸.
✍ ر.ک:شیعه در روایات اهل سنت، احمد نباتی، ص ۸۶ تا ۹۲.
آداب عید سعید غدیر
👈عيد غدير آداب و مستحبات بسيارى دارد در اينجا به بخشى از آنها اشاره مى شود:
🔅 غسل كردن
🔹غسل کردن در روز عيد غدير مستحب مؤكّد است. و بهتر است در اول روز انجام گيرد.
🔸«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع):... فَإِذَا كَانَ صَبِيحَةُ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَجَبَ الْغُسْلُ فِي صَدْرِ نَهَارِهِ»
🔅پوشيدن لباس پاكيزه و نو
🔹«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع):... وَ أَنْ يَلْبَسَ الْمُؤْمِنُ أَنْظَفَ ثِيَابِهِ»
🔸امام صادق علیه السلام فرمود: مستحب است در این روز، مؤمن لباس نظیف بپوشد.
🔅تبريك و تهنيت گفتن به يكديگر
🔹«وَ هُوَ يَوْمُ التَّهْنِيَةِ يُهَنِّي بَعْضُكُمْ بَعْضاً»
🔸امام رضا علیه السلام فرمود: روز غدیر، روز تبریک و تهنیت گفتن به یکدیگر است.
🔅تبسم كردن.
🔹عنِ الرِّضَا (ع) قَالَ وَ هُوَ يَوْمُ التَّبَسُّمِ فِي وُجُوهِ النَّاسِ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ فَمَنْ تَبَسَّمَ فِي وَجْهِ أَخِيهِ يَوْمَ الْغَدِيرِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالرَّحْمَةِ وَ قَضَى لَهُ أَلْفَ حَاجَةٍ وَ بَنَى لَهُ قَصْراً فِي الْجَنَّةِ مِنْ دُرَّةٍ بَيْضَاءَ وَ نَضَّرَ وَجْهَهُ.
🔸امام رضا عليه السلام فرمود: روز غدير روز تبسم به روى مؤمنين است كسى كه در اين روز به روى برادر مؤمن تبسم كند خداوند در روز قيامت نظر رحمت به او مى افكند. هزار حاجتش را برآورده ساخته و قصری از دُرّ سفید برایش بنا می کند و صورتش را زیبا می سازد.
🔅 صلوات فرستادن
🔹امام رضا علیه السلام فرمود: «وَ يَوْمُ إِكْثَارِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
🔸صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد مستحب است.
🔅 رفتارهاى سخاوتمندانه
🔹در روز عيد غدير بايد چهره زندگى عوض شود همه بايد بكوشند برنامه عادى زندگى را با رفتارهاى سخاوتمندانه بيارايند. تا همگان طعم شيرين عيد را بچشند.
🔅عقد برادرى
🔹عقد برادری يكى از آداب غدير است.
🔅ديد و بازديد
🔹امام صادق علیه السلام فرمود: «... وَ صِلَةِ الْإِخْوَانِ»
🔸روز عید غدیر روز دیدار برادران دینی است.
🔅 زيارت حضرت على عليه السلام
🔅 روزه گرفتن
🔹روزه گرفتن در روز غدير بسيار مستحب است. (10)
🔸امام صادق علیه السلام فرمود: «... وَ إِنَّهُ لَيَوْمُ صِيَامٍ»
🔅 شادى كردن
🔹امام صادق عليه السلام فرمودند: روز غدير روز خوشحالى و شادى است.
🔅 عطر زدن.
🔅 طعام دادن
🔹«وَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً كَانَ كَمَنْ أَطْعَمَ جَمِيعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ».
🔸امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که مؤمنی را اطعام کند مثل این است که جمیع انبیاء و صدیقین را اطعام کرده است.
🔅صدقه دادن
🔹صدقه دادن در روز غدير يكى از مستحبات مؤكد است. على عليه السلام فرمود: فضيلت يك درهم كه در روز غدير داده شود برتر است از دويست هزار درهم در زمان ديگر.
🔅 زينت كردن
🔹«وَ هُوَ يَوْمُ الزِّينَةِ فَمَنْ تَزَيَّنَ لِيَوْمِ الْغَدِيرِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ خَطِيئَةٍ عَمِلَهَا صَغِيرَةً أَوْ كَبِيرَةً»
🔸امام رضا عليه السلام فرمود: روز غدير روز زينت است كسى كه براى روز غدير زينت كند خداوند هم گناهان كوچك و بزرگش را مى آمرزد.
🔅 چشم پوشى از گناه برادران
🔹چشم پوشى از گناه برادران و برقرارى ارتباط دوستانه از ديگر مستحبات روز غدير شمرده شده است.
🔅 برآوردن حوائج مؤمنان
🔹امام صادق عليه السلام فرمود در عيد غدير حاجت هاى برادرانت را برآور.
🔅مهربانى و عطوفت كردن
🔹امام على عليه السلام فرمود: عطوفت و مهربانى كردن در روز غدير موجب رحمت و عطوفت خداى متعال خواهد شد.
🔅 ملاقات، مصافحه و سلام کردن
🔹امام على عليه السلام می فرماید: در روز غدير يكديگر را ملاقات كنيد به هم دست بدهيد و سلام كنيد.
#عید_غدیر
#ایام_الله
#مناسبتها
#مبلغ_غدیر_باشیم
#تبلیغ_غدیر_بر_همه_واجب_است
🆔 @dars_akhlaq
فصل :
باب إِفْعٰال از صحيح أَكْرَمَ يُكْرِمُ إِكْرٰاماً.اصل يُكْرِمُ يُأكْرِمُ بود همزه را انداختند زيرا كه در ءُاَكْرِمُ متكلم وحده دو همزه جمع شده بود يكى را بسبب ثقل انداختند و در باقى الفاظ نيز انداختند براى طرد باب. امر حاضر اين باب را از اصل مستقبل گيرند كه آن تُاَكْرِمُ است و گويند اَكْرِمْ اَكْرِمٰا اَكْرِمُوا تا آخر. و اين همزه ، همزه قطع است چون متصل گردد به ماقبل خود ساقط نگردد چون فَاَكْرِمْ ثُمَّ أَكْرِمْ. و حكم نون تأكيد ثقيله و خفيفه به طريقى است كه دانسته شد. اسم فاعل مُكْرِمٌ اسم مفعول مُكْرَمٌ.و غالب ، همزه باب افعال ، از براى تعديه ثلاثى مجردِ لازم باشد چون : أَذْهَبْتُ زَيْداً فَذَهَبَ وأَجْلَسْتُهُ فَجَلَسَ ، و شايد كه به معنى دخول در وقت باشد چون : أَصْبَحَ زَيْدٌ و أَمْسىٰ زَيْدٌ يعنى داخل شد زيد به صَبٰاح ومَسٰاء. و شايد كه براى رسيدن چيزى باشد بهنگام چون : اَحْصَدَ الزَّرْعُ و اَصْرَمَ النَّخْلُ يعنى وقت درو كردنِ غلّه و بريدنِ خرما رسيد و شايد كه به معنى كثرت باشد چون : اَثْمَرَ الرَّجُلُ اَىْ صَارَ كَثيرَ الْجُودِ وَالْخَيْرِ و شايد كه به معنى يافتن چيزى بر صفتى باشد چون : اَحْمَدْتُ زَيْداً اى وَجَدْتُهُ مَحْمُوداً يعنى او را پسنديده يافتم.
مثال واوى از باب إِفعٰال «الأِيعٰاد : بيم كردن يعنى ترسانيدن» اصلش إِوْعٰاداً بود ، واو ساكن را براى كسره ماقبل قلب بياء كردند ايعٰاد شد.
ماضى معلوم أَوْعَدَ أَوْعَدٰا أَوْعَدُوا تا آخر ، مستقبل يُوعِدُ تا آخر ، ماضى مجهول اُوْعِدَ ، مستقبل مجهول يُوْعَدُ ، امر حاضر اَوْعِدْ مثل اَكْرِمْ اسم فاعل مُوعِدٌ اسم مفعول مُوعَدٌ.
مثال يٰايى «الأِيسارٰ : توانگر شدن» ماضى معلوم أَيْسَرَ مستقبل معلوم يُوسِرُ اسم فاعل مُوسِرٌ اسم مفعول مُوسَرٌ اصل آنها مُيْسِرٌ و مُيْسَرٌ بود ياىِ ساكن براى مناسبت ضمّه ماقبل ، منقلب به واو شد.
اجوف واوى «الأِقٰامة : بپا داشتن» ماضى معلوم أَقامَٰ أَقامٰا أَقامُوا تا آخر.اصل أَقامَ اَقْوَمَ بود ؛ واو مفتوح ، ماقبل وى حرف صحيح و ساكن بود فتحه واو را به ماقبل دادند ، واو در موضِع حركت بود ماقبل مفتوح قلب به الف كردند اَقامَ شد. و در اَقَمْنَ تا آخر الف به التقاء ساكنين بيفتاد. ماضى مجهول اُقيمَ اُقيمٰا اُقيموُا تا آخر. اصل اُقيمَ ، اُقْوِمَ بود كسره واو را به ماقبل دادند و واو را قلب بياء كردند اُقيمَ شد و در اُقِمْنَ تا آخر ياء به التقاىِ ساكنين بيفتاد.
مستقبل معلوم يُقيمُ يُقيمٰانِ يُقيموُنَ تا آخر. اصل يُقيمُ يُقْوِمُ بود كسره واو را به ماقبل دادند واو براى كسره ماقبل منقلب بياء شد يُقيمُ شد. و در يُقِمْنَ و تُقِمْنَ ياء به التقاىِ ساكنين بيفتاد. مستقبل مجهول يُقٰامُ يُقٰامٰانِ يُقٰامُونَ تا آخر. اصل يُقٰام يُقْوَمُ بود فتحه واو را به ماقبل دادند واو را قلب به الف كردند يُقٰامُ شد. و در يُقَمْنَ و تُقَمْنَ الف به التقاى ساكنين بيفتاد. امر حاضر اَقِمْ اَقِيمٰا اَقِيموُا اَقيِمى اَقِيمٰا اَقِمْنَ. نون تأكيد ثقيله اَقيمَنَّ اَقيمٰانِّ اَقيمُنَّ اَقيمِنَّ اَقيمٰانِّ اَقِمْنٰانِّ. نون خفيفه اَقيمَنْ اَقيمُنْ اَقيمِنْ. اسم فاعل مُقيمٌ تا آخر. اصل مُقيمٌ مُقْوِمٌ بود ، اعلالش بر قياس يُقيمُ. اسم مفعول مُقٰامٌ ، اصل مُقٰامٌ مُقْوَمٌ بود اعلالش بر قياس يُقْوَمُ.
نهى لٰا يُقِمْ لٰا يُقيمٰا لٰا يُقيمُوا تا آخر. جحد لَمْ يُقِمْ ، نفى لٰا يُقِيمُ ، استفهام هَلْ يُقيمُ تا آخر.و اِقٰامةً در اصل اِقْوٰاماً بود فتحه وٰاو را نقل كردند به ماقبل واو متحرّك الاصلِ ماقبل مفتوح را قلب به الف كردند ، التقاىِ سٰاكنين شد الف به التقاى ساكنين بيفتاد إِقٰاماً شد ، عوض محذوف ، تاء مصدريّة در آخرش درآوردند إِقٰامَة شد.
اجوف يايى «الأِطٰارة : پرانيدن و پريدن» ماضى اطار ، مستقبل يُطيرُ ، امر حاضر أَطِرْ ، نهى لا يُطِرْ ، اسم فاعل مُطير ، اسم مفعول مُطٰار.
ناقص واوى «الاِرضٰاء : خوشنود گردانيدن» أَرْضىٰ ، يُرْضِى ، إِرْضٰاءً ، المُرضىِ المُرضىٰ ، أَرْضِ ، لٰا تُرْضِ ، نون ثقيله أَرْضِيَنَّ ، نون خفيفه أَرْضِيَنْ. إِرٰضٰاءً در اصل اِرْضٰاواً بود واو واقع شده بود در آخر بعد از الف زايده منقلب گشت به همزه و همچنين است حال هر واو و ياء كه در آخر بعد از الف زايده باشد چون كسٰاءٍ و رَدَاءٍ كه اصل كِسٰاو و رِداوٍ بود.
لفيف مفروق «الأِيجٰاء : سوده كردن سُمِ ستوران» اَوْجىٰ ، يُوجِى ، اِيجٰاءً ، المُوجِى المُوجىٰ ، اَوْجِ ، لٰا تُوْجِ.
لفيف مقرون «الأِهْوٰاء : قصد كردن» أَهْوىٰ يُهْوىِ إِهْوٰاءً المُهْوى المُهْوىٰ أَهْوِ لا تُهْوِ.
مُضاعف «الاِحْبٰاب : دوست داشتن» أَحَبَّ يُحِبُّ إِحْبٰاباً المُحِبُّ المُحَبُّ أَحِبَّ أَحِبِّ أَحْبِبْ لٰا تُحِبَّ لٰا تُحِبِّ لٰا تُحْبِبْ.
مهمُوز الفاء «الأِيمٰان : بگرويدن» اٰمَنَ يُؤْمِنُ ايمٰاناً.اصل ايمٰاناً اِءْمٰاناً بود ،