#ناحله
#قسمت_بیست_و_چهارم
تو فکر بودم که رسیدم دم سپاه شهرِ خودمون .
گزارش کارا رو گرفتم و برناممونو براشون توضیح دادم .
رفتیم نماز جماعت و بعدشم به بچه ها یه سری زدم و باهم رفتیم بیرون که نهار بخوریم
دوباره برگشتیم سپاه تا به کارای عقب موندم برسم .
_
تقریبا ساعت ۵ عصر بود .
حرکت کردم سمت ماشینو روندم تا خونه.
به محض ورود با ریحانه مواجه شدم که صورتش گل انداخته بود .
بعد سلام و احوال پرسی با بابا و ریحانه
دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاق تا باهاش حرف بزنم ...
مشغول صحبت بودیم که صدای آیفون اومد
بابا اومد تو اتاق و
+نمیخای درو باز کنی ؟
دل بِکَن دیگه
با حرف بابا خندیدمو
_ای به چشم .
به صورت ریحانه نگاه کردم که از خجالت سرخ شده بود .
با خنده گفتم
_عه صدای قلبت از ۲۰ متریم شنیده میشه. چرا استرس دارییی دخترم !!!
اینو گفتمو رفتم سمت در .
با بابا رفتیم استقبالشون
راهنمایی کردیمکه ماشینشونو پارک کنن. پدر روح الله خیلی گرم و صمیمی باهامون احوال پرسی کرد
مادرشم با یه جعبه شیرینی از ماشین پیاده شد
بر خلاف تصورم پدر و مادرش جوون بودن
بعد احوال پرسی با مادرش و دعوتشون به داخل خونه منتظر موندیم که روح الله از ماشین پیاده شه
تو دلم خدا خدا میکردم ریحانه سوتی نده و بتونه مسلط ازشون استقبال و پذیرایی کنه
روح الله با دسته گل رفت سمت بابا .به وضوح استرس و تو حرکاتش حس میکردم مخصوصا وقتی که نگاه نافذ و دقیق پدرم و رو خودش دید...
بابا با همون ابهت و مهربونی که انگاری ذاتی خدا ذاتی تو وجودش گذاشته بود
سمتش رفت و بهش دست داد وخوش آمد گفت
به من که رسیده بود استرسش کمتر شد
یه لبخند نشست رو لباش و با خوش رویی احوال پرسی کرد
انگار منو به چشمِ یه حامی میدید و وجودم براش در مقابل نگاه بابا دلگرمی بود
بابا رفت و ماهم پشت سرش رفتیم تو.
ریحانه کنار در هال ایستاده بود
یه نگاه به صورتش انداختم . روسری ای که براش خریده بودم و با مدل قشنگی بسته بود و با چادرِ رو سرش خیلی خانوم شده بود.
سرخی صورتشم ک از استرس و خجالتش نشات میگرفت بامزه ترش کرده بود
ولی انقدر خانومانه رفتار میکرد که شاید فقط من میفهمیدم استرس داره .
منو یاد مامان انداخت. چقدر خوب تونسته بود ریحانه رو تربیت کنه
و ریحانه چقدر زود ب اینهمه درک و شعور رسیده بود ...
شاید اگه این فهم و شعور و تو وجود ریحانه نمیدیدم نمیزاشتم روح الله حتی اسمشم بیاره...
بابا جلو ایستاده بود و من آخر از همه !!! مثل محافظای گارد ویژه دور روح الله رو گرفته بودیم
خلاصه نمیدونم از ترس ما یا از حجب و حیای زیادش بود ک به ریحانه نگاهم ننداخت
سر ب زیر سلام کرد و دسته گل و گرفت سمتش
ریحانه هم جوابش و داد و دسته گل و ازش گرفت
دستم و گذاشتم رو کمر روح الله و راهنماییش کردم به هال
پدرم و آقا کمیل پدر روح الله گرم صحبت شدن
منم که کنار روح الله نشسته بودم سر صبحت و باز کردم تا بیشتر از این به جون دستمال تو دستش نیافته
مادرش این وسط تنها مونده بود واسه همین از روح الله عذر خواهی کردم و رفتم آشپزخونه
+ریحانه جان حاج خانوم تنهاست زودتر چایی بریز بیا بشین پیشش
_چشم
از آشپزخونه اومدم بیرون که صدای آیفون هم همون زمان بلند شد
فهمیدم داداش علی و زن داداش اومدن دکمه ی آیفونو زدم و خودم هم رفتم پایین .
بخاطر حال زن داداش دیر اومده بودن. چن وقت دیگه قرار بود عمو شم...
با دیدن علی دست دراز کردمو
_بح بح سلام داداش عزیزمم
+سلام بر آقا محمد خوشتیپ
اومدن مهمونا؟
_آره یه ربعی میشه
+آها خب پس زیادم دیر نرسیدیم
داداش رفت داخل
با زنداداش سلام واحوال پرسی کردم و بعد اینکه رفتن داخل در و بستم و دنبالشون رفتم
همه از جاشون بلند شدن و مشغول احوال پرسی بودن داداش علی هم کلی عذر خواهی کرد
دوباره رفتم آشپزخونه و به ریحانه گفتم که داداش اینا اومدن تا واسه اوناهم چایی بریزه
زن داداشم اومد آشپزخونه و ریحانه رو بغل کرد و شروع کردن ب صحبت
نشستم سر جام و به حرفای علی و روح الله گوش میدادم گاهی وقتا هم من چیزی میگفتم
زن داداشم چن دقیقه بعد اومد و سرگرم صحبت با خانوم آقا کمیل شد
خلاصه همه مشغول بودیم ک با اومدن ریحانه توجمعمون ٬توجهمون بهش جلب شد
سکوت عجیبِ بینمون باعث شد اضطراب بگیره...
ما مشتری ِ ثابت ِ درگاه ِ رضاییم . .
از ضامن ِ آهو بخری ناز ، قشنگ است :)💛✨
#دههکرامت
20.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غذاهایی که بعد از دونستن طرز تهیه شون دیگه اونارو نمیخورید😱😫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لباس شما در جلب نظر جنس مخالف تاثير دارد؟
🔹رو در رو با دختران در خيابانهاى تهران
🔹 پاسخ هاشون شنيدنيه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️نوجوان عاشق امام رضا(ع) به آرزویش رسید
🔹علی اصغر نوجوان قزوینی که تصویر اشکهای او در لحظات حضور خادمین آستان قدس رضوی در مدرسه او چند روز پیش در صفحات مجازی منتشر شد پس از پیگیری یکی از خبرنگاران بههمراه خانواده به زیارت مشهد مقدس دعوت شد.
⭕️پنجم اسفند ۱۴۰۰، حمله روسیه به اوکراین!
نهم اسفند ۱۴۰۰، تعلیق روسیه توسط فیفا!
بعد از فقط ۴ روز!!!
۱۵مهر ۱۴۰۲، حمله وحشیانه اسرائیل به غزه!
۲۸اردیبهشت ۱۴۰۳، فیفا مجددا طرح تعلیق اسرائیل را به آینده موکول کرد!
بعد از ۷ماه و قتل عام ۳۵ هزار نفر!
بله دوستان ورزش سیاسی نیست...
او خواهد آمد ،
ولی یادمان باشد !
اگر با آمدن خورشید
از خواب بیدار شویم
نمازمان قضاست ...
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
از منعقیقهستم ، برایِ ‹ مهدیفاطمه ›
تشکر بسیار زحمت کشیدین🙂🥀
روزگارم با غلامىِ "على" سر میشود
هر که را دیدم على را دیده نوکر میشود
زلزله شده بود ،
دیوار های مدینه میلرزید !
همه ترسیده بودن .
ریختن در ِ خونه مولاعلی ،
یاعلی !
یه کاری بکن ،
الان همه شهر خراب میشه !
آقا اومد وسط کوچه ،
زمین و دیوار ها هنوز میلرزیدن ،
مولا پاشو محکم کوبید به زمین !
و گفت : زمین !
ابوتراب بر تو فرمان میدهد آرام بگیر !
بوی شوم امتحان آید همی,
یار صفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم وتعلم خسته ایم،
دل به امید تقلب بسته ایم
مابرای کسب مدرک آمدیم،
نی برای درک مطلب آمدیم!
« اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ. »
خدا شما را از آن تاريكی ها و از هر اندوهى نجات می دهد
🙂✨صبحتون بخیر
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
دیگه ایندفعه تو عراق و امارات و روسیه و فلان نبود
ایندفعه بحثه آمریکا بود «آمریکا»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
نصب کتیبه ولادت امام رضا علیهالسلام
🥰🥰🥰
قلب عرش و فرش پر شده از عطر خدا
آخه تولده عشقه و سلطان کَرَم
#دهه_کرامت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابروبادومهوخورشیدوفلکدرکارند
ذکرِحیدرکهنباشد !! همگیبیکارند...⛓🫀
-هــویـاعـلـےمَدَد📎🤍-
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
شاید باورتون نشه ولی این عکس برای ساعت ۳ ظهر مشهد
یک ساعت پیش مشهد اینطوری بوده😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارش باران تگرگ هم اکنون تو صحن اتقلاب امام رضا😢🥺♥️