این صاحب غلام بلند شد رفت
یه مدتی هم طول کشید برگشت
میهمان گفت چی شد؟!
چی بود؟!
گفت هیچی داشتن غلام
منو تو کوچه میزدن❤️🩹
رفتم پدرشون رو درآوردم
غلام من رو میزنن؟!
مگه من مرده باشم!!!
میهمان برمیگرده میگه؛
خب تو تا الان داشتی بد و
بیراهش رو میگفتی
چه جوری رفتی انقدر
دفاع کردی ازش؟
صاحب غلام برگشت گفت که؛
خب آخه این کسی رو جز من نداره
من ازش دفاع نکنم
آخه این بیچاره کی رو داره
که به دادش برسه؟
میبینید چقدر قشنگ ترسیم شد
در این داستان که؛
الهي و ربّي مَن لي غَيرُک :)💔
خدایا اره یه جاهایی خیلی خطا کردیم
خدایا اره یه جاهایی خیلی عصبانیت کردیم..
یه جاهایی فراموشت کردیم
خدا من میدونم...
تعارف که نداریم باهم..
در حقت خیلی بد کردم...
اون چیزی که میخواستی نشدم..
هر روز گناه..
بزار برات اینجوری بگم!
احساس میکنم تو یه باتلاقم..
تمام تن و بدنم داره میره پایین..
نفسمم که دیگه نمیاد
یه دستی اون بالا فقط مونده.. :)❤️🩹
این دستِ تمام زور و قدرت منه..
که خالصانه دارم داد میزنم زور میزنم
که باباااااا
یکی بیاد منو نجاتم بده
من از دست رفتم..
خدا اره من از دست رفتم
اما دورت بگردم
تو که به خوب و بد ما نگاه نمیکنی..
تو که نمیگی این خب چندتا گناه داره؟!
فرشته ها بندازینش بیرون
خدایا تو خدایی و من بنده..
قبول دارم که در حقت بدی کردم..
ولی تو این دنیا من کسی رو جز تو ندارم 💔