eitaa logo
- ماھ‌ِحرم‌ .
1.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
أفتقد زيارتك يا سيدي ؛ خذني إلى الضريح لأعبدك أريدك أن تعلم أنني أريد المحال . - @Information_00 - صلوات بفرست مومن . کپی به هیچ‌عنوان رضایت نداریم !
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 خالقِ روی حَسن وجهِ خودش را رو کرد فتبارک شد و احسنت به خود با او کرد
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلام ای قرار دل بی‌قرار دوباره غروب جمعه هم رسید و مولایمان نیامد
21.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(عاشقانہ😍) 🌸 بریده ی فیلم↯ +اقا مصطفی این چه وضع رانندگیه 😂 _خیالے نیست بابا🤣 قسمٺ سوݦ❤️ [این قسمت خیلی پیشنهادی ]
بسم او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلاد باسعادت امام محمد باقر(علیه اسلام) مبارک باد
🙋‍♂️🙋‍♀️من‌ یڪ‌ 🌱 ☘️ما‌ بچه‌ بسیجی‌های‌ ڪوچه‌ باغ‌ ...😊 🤷‍♂️🤷‍♀️نه‌ ر‌ا دیده‌ایم !👀 و‌ نه‌ پای‌ 📖 نشسته‌ایم !😕 🌸نه‌ با بی‌خوابی‌😴ڪشیده‌ایم !‼️ و‌ نه‌ با در‌ بیابانهای‌ و‌ قدم‌ زده‌ایم.. !🚶‍♂️🚶‍♀️ ✴️ما‌‌ را‌ در‌ڪ‌ نڪرده‌ایم😖😣 و‌ معنی‌ حضور‌ را‌ نچشیده‌ایم...😑 ☝️اما‌ باز‌ هم‌ پای‌ این‌ و‌ مانده‌ایم...😍 🍀و‌ با‌ سَر‌ می‌دهیم با‌ و شیری ها از‌ 💞💗💓دست‌ می‌کشیم و با‌ از‌ ڪودڪانمان‌ می‌گذریم‌ و‌ می‌رویم...😇 💠آری! ما‌ خط‌ پای‌ آرمانهایمان‌ تا (؏جل‌الله)❤️🍃 خواهیم‌ ماند..! ジ😌😍🤩 لبیکـ یـا خامنهـ ای✌️ سربازان سید علیـ✌️
~🕊 ^'💜'^ ⚘شب عملیات بود... هر کس پشت لباسش چیزی نوشته بود... سید مجتبی نوشته بود «مۍروم تا انتقام بگیرم» حاج محسن داده بود غلام خطاط پشت پیراهنش بزرگ بنویسد «مۍروم تا گره از بگشایم» همه نقطه‌ۍ نهایی ارادتشان را پشت لباس‌هایشان حک مۍڪردند... ⚘اما مهدۍ لباسش را پهن ڪرده بود وسط سنگر و ماژیڪ به دست، به لباس ڪه نگاه مےکرد، زار مۍزد... نشستم کنارش...گفتم مهدۍ دادا...چی مےخواۍ بنویسی؟ بده من برات مۍنویسم... ⚘همانطورڪه زل زده بود و اشڪ می ریخت، گفت: عباس...نمےخوام چیزۍ بنویسم... گفتم:چرا؟ گفت دیشب خواب دیدم کنار وایستادم....از صبح که پاشدم، نمےدونم چی بنویسم... گفتم بده من مےدونم چی برات بنویسم... یه جمله نوشتم پشت لباسش... تموم ڪه شد، چنان ضجه‌ای زدڪه ترسیدم...بعد محکم بغلم ڪرد و به زور دستم رو بوسید.... ⚘عملیات شروع شد...همه رفتن جلو... عملیات تموم شد...همه برگشتن... اتفاقا مهدۍ هم برگشت...اما نه خودش... نه تنش...فقط خبر ... سالها بعد از زبون آزاده‌ها شنیدم، همون اول بسته بودندش پشت یڪ جیپ جنگی و وسط بیابون... حتی جسدش هم برنگشت... ⚘تنها چیزے ڪه از مهدی برایم مانده، همان جمله ایست ڪه پشت پیراهنش نوشتم... «مۍروم تا را میان کوچه‌ها فریادکنم...»