eitaa logo
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
134 فایل
[ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ] . دوست دارَد یار این آشُفتِگی کوشِش بیهوده بِه از خُفتِگی... ! . ⚫| جواب ناشناس و شرایط : @harf_rahaiea. ⚈| ادمین : @Rahill_x. ⚪|لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7372628009 [تلاش،لذت+رشد تا مقصد🫀📿🌱]
مشاهده در ایتا
دانلود
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«ایمان و عرصه عمل» | استاد رائفی پور| کسانی در حکومت (عج) به قدرت می‌رسند که قبلش این ویژگی‌ها رو داشته باشن... • دانلود با کیفیت بالا https://www.aparat.com/v/OLwtz [@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
دنیا یعنی حسین:).. [@Mahfel_Rahaiea]
امام‌حسین(ع): چيزى را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد.✨ | جلاءالعيون| [@Mahfel_Rahaiea]
آژان در حالی که با قدم های محکم به سمت من می آمد لب هایش را بهم فشرد بود گره ای در ابرو هایش انداخته بود دستانش را به سمت من دراز کرده بود هر لحظه امکان داشت چادر از سر من بکشد که با صدای بلندی شروع به فریاد کردم پدر سراسیمه در حیاط را باز کرد و جلوی آژان ظاهر شد آژان در حالی که دست و پایش را گم کرد بود خودش را به سمت دیوار رساند سعی می کرد از کوچه تنگ خارج شود که ناگهان چند تا از همسایه ها با سر صدا از خانه خارج شدند و با یک حرکت او را داخل خانه ی ما انداختد مادر که با سر صدا های ی که از کوچه شنیده بود ترسیده بود از مطبخ بیرون آند که چشمش به آژان افتاد رنگ از چهره اش پرید با صدای بلند فریاد زد چی شده ! پدر در حالی که با عصابیت فریاد زد شما برید توی مطبخ من و مادرم داخل مطبخ رفتیم و صدای های مبهم شنیدیم که آژان فریاد می زد پدرتان را در می آورم ازتان شکایت می کنم به نظمیه 😱 اما بی فایده بود پدر و مرد همسایه بیشتر از این حرف ها عصبانی بودند حسابی او را کت زدند تا دیگر مزاحم ناموس مردم نشوند بعد هم با تنی زحمی او را در کوچه رها کردند من که از این وضعیت حسابی ترسیده بودم کنار حوض رفتم به آرامی اشک ریختم 😢 نویسنده : تمنا🌺 کپی در صورتی با نویسنده صحبت شود🌿
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا🌱