[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
تقدیم به تمام مردم عزیز روستا های ایران😍🦋 شناسنامه کتاب سالهای نوجوانی رمان نوشته شده بر اساس وا
#قسمت_دوم
#سالهای_نوجوانی
من برای مادرم از خاطرات یک روزی که در مدرسه داشتم گفتم مادرم هم گفت: قالی
ای که قولش را بهمش رحمت داده بودم کمی بافته امتا به شهر ببرد.
به این فکر کردم که اگر مادر قالی را تمام کند پول خیلی خوبی دستمان را می گیرد
آن وقت پدر و برادرم مجبور نیستند ساعت های زیادی در دشت کارکنند
در فکر فرو رفته بودم که مادرم گفت:غذایت سرد شد کجایی دختر؟!
من هم با لبخندی گفتم: هیچی!
بعد از ناهار به سراغ کتاب های می رفتم تا درس های فردا را مرور کنم معمولا یک
ساعت تا دو ساعت وقت خودم را برای مطالعه می گذاشتم
عصر دوستانم به دنبالم آمدند گفتند بیا در هوای پائیز به دشت برویم تا تفریح کنیم از
مادرم اجازه گرفتم و با دوستانم حرکت کردیم.🌺
کپی حرام☘
شهید هادی ذوالفقاری
محمد هادی وصیت کرد اگر شهید شدم من را در وادیالسلام دفن کنید
حاج رجبعلی(پدر شهید) خاطر نشان کرد : پسرم شهید قبل از شهادت، سال ۱۳۹۳ به ایران آمد و گفت، بابا من خواب دیدم شهید میشوم. گفتم پسرم انشالله عمر طولانی داشته باشی. برای خودش قبر تهیه کرده بود. مزار شهید در وادی السلام در شهر نجف ، مقبره خانوادگی یک خانواده عراقی است.
پدر شهید ادامه داد: یک روز محمد هادی همراه فرزند این خانواده برای زیارت مزار پدرش به وادیالسلام میرود و با دیدن آن مقبره خانوادگی به دوستش میگوید که خوش به سعادتتان، چقدر مقبره خانوادگیتان به حرم امیرالمومنین(ع) نزدیک است. اگر من شهید شوم، اجازه میدهید من را اینجا دفن کنند؟ و بالاخره با اصرار بسیار خانواده دوستش را راضی میکند که هادی پس از شهادت آنجا دفن شود.
[@Mahfel_Rahaiea]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_مصاحبه با شهید هادی ذوالفقاری:)
[@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
میدونی گناه کردن چقدر بده
گناهی که به گردنته به این آسونی ها پاک نمیشه
مثلا خودتو میزنی به اون راه که مگه جه اشکالی داره ما همکاریم ما فامیلیم ما دوست خانوادگیم ما دختر عمو پسر عموییم یا نمیدونم ما خیلی باهم راحتیم همه اینا توجیهی واسه لذت و سرگرمی خودتونه
اگر پسری واقعا دوستت داشته باشه میاد خاستگاریت و باهات ازدواج میکنه نه اینکه بخواد باهات ارتباط داشته باشه