eitaa logo
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
129 فایل
[ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ] . دوست دارَد یار این آشُفتِگی کوشِش بیهوده بِه از خُفتِگی... ! . ⚫| جواب ناشناس و شرایط : @harf_rahaiea. ⚈| ادمین : @Rahill_x. ⚪|لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7372628009 [تلاش،لذت+رشد تا مقصد🫀📿🌱]
مشاهده در ایتا
دانلود
سین مثل سینه زدن به عشق ارباب(:🌱
سین مثل سرباز حضرت آقا(:🌱
حول حالنا علی حال شهدا:) ان شاءالله امسال بشه سال شهادت طالبان شهادت... التماس دعای فرج لحظه تحویل سال ادمین های این کانال رو هم از دعای خیرتون بهرمند کنید🌿 ان شاءالله سالی پر از برکت داشته باشید..🌱 [‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Mahfel_Rahaiea]
هدایت شده از مَحیصا 🌱
74.4K
عیدتون اینجوری مبارک
Nowruz-KhosrowShakibai.mp3
960.7K
کاش امسال سال ظهورت باشد آقا :) ❤️ نوروزتان مبارک ...
*اللهم عجل لولیک الفرج* عیدتون مبارک 🌼🌱
🌷بسم اللّه الرحمن الرحیم🌷
🍃🌺ازامام صادق علیه‌السلام روایت شده: هرکه چهل روز صبح این دعای عهد را بخواند، از یاوران قائم باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و خداوند متعال برای هر کلمه از این دعا که می خواند هزار حسنه به او کرامت فرماید و هزار گناه از او محو سازد🕊 *﷽* اللّٰهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالزَّبُورِ ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَالْأَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلِينَ اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَمُلْكِكَ الْقَدِيمِ ، يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ ، أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاواتُ وَالْأَرَضُونَ ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ ، يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ ، وَيَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ ، وَيَا حَيّاً حِينَ لَاحَيَّ ، يَا مُحْيِيَ الْمَوْتىٰ ، وَمُمِيتَ الْأَحْياءِ ، يَا حَيُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ اللّٰهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَعَلَىٰ آبائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ فِي مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها ، سَهْلِها وَجَبَلِها ، وَبَرِّها وَبَحْرِها ، وَعَنِّي وَعَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللّٰهِ ، وَمِدادَ كَلِماتِهِ ، وَمَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ ، وَأَحاطَ بِهِ كِتابُهُ اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْها وَلَا أَزُولُ أَبَداً ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصارِهِ وَأَعْوانِهِ ، وَالذَّابِّينَ عَنْهُ ، والْمُسارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضاءِ حَوَائِجِهِ ، وَالْمُمْتَثِلِينَ لِأَوامِرِهِ ، وَالْمُحامِينَ عَنْهُ ، وَالسَّابِقِينَ إِلىٰ إِرادَتِهِ ، وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللّٰهُمَّ إِنْ حالَ بَيْنِي وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَىٰ عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي ، شاهِراً سَيْفِي ، مُجَرِّداً قَناتِي ، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي . اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ، وَاكْحَُلْ ناظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ ، وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَأَوْسِعْ مَنْهَجَهُ ، وَاسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ ، وَأَنْفِذْ أَمْرَهُ ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ وَاعْمُرِ اللّٰهُمَّ بِهِ بِلادَكَ ، وَأَحْيِ بِهِ عِبادَكَ ، فَإِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : ﴿ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي النّٰاسِ﴾ ، فَأَظْهِرِ اللّٰهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّىٰ بِاسْمِ رَسُولِكَ ، حَتَّىٰ لَايَظْفَرَ بِشَيْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ ، وَناصِراً لِمَنْ لَايَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ ، وَمُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكامِ كِتابِكَ ، وَمُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وآلِهِ ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللّٰهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلَىٰ دَعْوَتِهِ ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ . اللَّهُمَّ اكْشِفْ هٰذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هٰذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ ، إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَنَرَاهُ قَرِيباً ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ آنگاه «سه بار» بر ران خود دست می‌زنی و در هر مرتبه می‌گویی: الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صاحِبَ الزَّمانِ🤲 أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج.. [@Mahfel_Rahaiea]
اسلام علیک یا صاحب الزمان🌼🌱
28.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🌺 فیلم کامل پیام نوروزی رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۲ [@Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
#رمان #پارت_اول #تمامِ_من حوصلم سر رفته بود رفتم تو حیاط پیش مامان ،داشت حیاط رو می‌شست _مامان خا
دو تا دختر اومدن بیرون با اینکه خواهر بودن اما اصلا شباهتی به هم نداشتن درسا:سلااام خواهران گل بهشون دست دادم و گفتم:سلام خشبختم من مهسا هستم دو تا خواهر همزمان سلام کردن و خودشون رو معرفی کردن یکی از اونا که چشاش رنگی بود و قد بلندی داشت و لاغر بود گفت _سلام من هلن هستم و ۱۶ سالمه گفتم :خشبختم _منم هلنا هستم خواهر کوچیکه هلن هلنا یکم چاق تر از هلن بود و البته چشماش مشکی بود اون روز با کلی خنده و شادی گذشت **** _دخترم _جونم مامانی _ببین‌کیه داره زنگ درو میزنه _باشه الان میام روسریمو سرم کردم و دویدم تو حیاط کفشامو‌ پام کردم و رفتم در حیاط رو باز کردم که دیدم هلن دم دره... _سلام،چطوری؟ _سلام ممنون خوبم تو چطوری _مرسی خوبم شکر،مهسا _جان؟ _تو‌کدوم مدرسه ای؟ _زینبیه چطور؟ _دو هفته دیگه مدرسه ها شروع میشن منم میخوان بیام همونجا ثبت نام کنم _اومم باشه خوشحال میشم _منم همینطور خب من برم به مامانم بگم که منو زینبیه ثبت نام کنه _باشه فعلا _فعلا رفتم تو خونه و روی تختم نشستم و یه نگاهی به پوستر حرم آقا امام رضا کردم تا حالا مشهد نرفته بودم ولی آرزشو داشتم من همیشه نمازمو میخونم و عاشق چادرم اما خب خانوادم بهم اجازه نمیدن که چادر سر کنم یه نگاهی به پوستر مسجد جمکران کردم و گفتم :بابا مهدی یادت نرفته که باید به من چادر بدی؟🌱 اصن میدونی چیه من چادرمو از شما میخوام تو همین حال و هوا بودم که صدای اذان گوشیم اومد رفتم‌ وضو گرفتم و سجادمو روی زمین پهن کردم زیر لب گفتم الهم عجل لولیک الفرج **** یک هفته بعد _وااااای مهسا دل تو دلم نیست واسه شروع مدرسه _اووف منم،درسا _جان دلم _میای بریم با هم خرید کنیم؟همه لوازم تحریر هامونو ست بگیریم _اره اره حتما میام _باش پس بعد ظهر بریم تو همین حس و حال بودیم که هلن از پشت سرمون گفت سلام دخترا درسا:به به سلام هلن خانم شما کجا اینجا کجا هلن:راستش بچه ها بهم گفتن اینجا پاتقتونه منم اومدم درسا به نگاهی به من کرد و گفت:آجی یه چیزی بگم؟ _جانم بگو _قول بده ناراحت نشی گریه هم نکنی _جون به لبم‌کردی چی میخوای بگی؟ هلن:چه خبره؟ اتفاقی افتاده؟ درسا:بچه ها ما قراره خونمون از اینجا بره من:منظورت چیه که؟ کجا میخوای برین؟ اصلا شوخی با مزه ای نیست درساااااا _جات تو راست میگم برای کار بابام میریم تهران _هیچ میفهمی چی میگی من بی تو اینجا چکار کنم؟ هلن:من هستم🙂 من:اما هیچکی برای من درسا نمیشه درسا:آجی ناراحت نباش دیگه لطفا _باشه نتونستم بیشتر از این اونجا باشم بغض داشت خفم میکرد بدون خداحافظی از جام بلند شدم و دویدم و خودمو رسوندم به خونه و ولی گریه کردم باورم نمیشد من بدون درسا نمیتونم زیاد اونجوری هم صمیمی نبودیم ولی اگه نبود من هیچکسی رو نداشتم رمان بر اساس واقیعت هست✅ نویسنده:خادم زهرا کپی حرام❌ [ @Mahfel_Rahaiea ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واگرمرابه‌آتش‌دوزخ‌بری، اهل‌آتش‌راآگاه‌خواهم‌كردكه‌من‌تورا دوست‌میدارم:)))" 🍃 [@Mahfel_Rahaiea]
عید در عید پیشاپیش فرارسیدن ماه رمضان رو تبریک میگم:)🌱 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) : ‌ • خداوند روزه را برای آزمایش اخلاص بندگان واجب کرد. ‌ نهج‌البلاغه ، حکمت۲۵۲| [Mahfel_Rahaiea]
[ مَحفِلِ رَهایي ]🇵🇸
#رمان #پارت_دوم #تمامِ_من دو تا دختر اومدن بیرون با اینکه خواهر بودن اما اصلا شباهتی به هم نداشت
دو هفته بعد تو پذیرایی بودم و داشتم تلویزیون نگاه میکردم که صدای زنگ گوشیم از اتاق اومد رفتم که گوشیو جواب بدم دیدم شماره هلن افتاده _سلام چطوری _ممنون هلن تو چطوری _خوبم شکر آماده ای دیگه ؟ _آره آمادم ۱۰ دیقه دیگه سرویس میاد _اوم باشه فدااات شم بیا بیرون پس _باش اومدم فعلا _فعلا من و هلن یکم رفیق شده بودیم و هردو کلاس دهم بودیم البته اون تو یک کلاس دیگه بود من یک کلاس دیگه از خونه رفتم بیرون و با هلن سلام احوال پرسی کردم سرویسمون امروز یکم زودتر اومد سوار شدیم و رفتیم مدرسه تو سرویس همش داشتم به هلن نگاه میکردم چشمای سبزش قد بلندش دماغ قشنگش یه خال سیاه هم گوشه چشمش داشت هلن واقعا قشنگه زنگ تفریح دائما با هم بودیم _مهسا _جانم _میدونی چیه؟ _چیه؟ _یادته اون روز اولی که ما خونمون اومد داشتیم وسایل رو می‌بردیم خونه؟ _اومم اره _یادته که اون روز تو با درسا نشسته بودین دم در _خب؟ _از همون روز آرزو کردم که تو رفیق صمیمی من شی به شوخی و با خنده گفتم:نکنه همین آرزو تو درسا رو از من گرفت که تو رفیقم شی _نه بابا دیوونه فقط خواستم بگم که دوست دارم آجی _منم دوست دارم _مامانی من برم خونه هلن اینا _باشه برو پیرهن سفید مو پوشیدم و روسری و شلوار مشکی تو آینه به خودم به نگاه کردم و رفتم بیرون **** در زدم هلنا اومد درو باز کرد _به سلام هلنا خانوم چطوری خوبی _مرسی منم خوبم آجیم حالش بده _چشه؟ _چه میدونم‌داره گریه میکنه حتما دلتنگ‌مامانمه _مامانت؟ مگه مامانت خونه نیست؟ _نمیدونستی تو؟ _چیو _مامان فاطمه مامان من و هلن نیس مادر بزرگمونه _یعنی چی که مادر بزرگتونه؟ _بیا حالا هلن‌برات میگه از حرفای هلنا گیج شده بودم یعنی چی که مادربزرگشونه من فقط یک ماه بود که با هلن و هلنا آشنا شده بودم و زیاد با خانوادشون آشنا نبودم الان حال هلن مهم تر بود رفتم تو سلام کردم و رفتم تو اتاق هلن در زدم _بعله؟؟مگه نگفتم نهار نمی‌خورم _هلن،منم مهسا _آها تویی بیا تو رفتم تو اتاق و بغلش کردم اشکاشو پاک کردم و بهش گفتم :چی شده آجی چرا گریه میکنی یه قاب عکس دستش بود بهم نشون داد و گفت:دلم برای مامانم تنگ شده _مامانت؟هلنا گفت که خاله فاطمه مادر بزرگته... _اوهوم _مامانت کجاست؟ _اون از این دنیا رفته _ روحش شاد.خاله فاطمه مامانِ مامانته یا بابات؟ _مامانم _مامانت چرا فوت کرد؟ _خودکشی کرد تقریبا ۴ سال پیش از اون موقع ما پیش مامان فاطمه و بابا محمد زندگی می‌کنیم _پس بابات؟ نزاشت حرفمو بزنم و پرید وسط حرفم و داد زد و گفت اونم مرررده یعنی حداقل برای من مرده..... _یعـ...نی نمرده؟ _مامانم بخاطر بابام خودکشی کرد _چرا؟ _مامان و بابام خیلی همدیگه رو دوست داشتن اما بابام دچار اعتیاد شد و دیگه انقدر وضیعت خراب شده بود که حتی برای تامین پول مورد نیاز خودش وسایل خونه رو میفروخت مامانمم درخواست طلاق داد و روز دادگاه چون بابام رو خیلی دوست داشت دادگاه نرفت من و هلنا رو فرستاد خونه خالمون و اون تنها تو خونه خودشو دار زد _متاسفم. من نمیدونستم بیخیال شو آجی میدونم واقعا سخته گریه نکن به خاطر مادر بزرگت میدونی که تو و هلنا تنها یادگاری مامانت برای اون هستین _مهسا _جانم؟ _از این زندگی متنفرم رمان بر اساس واقیعت هست✅ نویسنده:خادم زهرا کپی حرام ❌ [ @Mahfel_Rahaiea ]
محبوب حسین باش نه محبوب جماعت✨🍃 [ @Mahfel_Rahaiea ]
ما خانه به دوشیم غم سیلاب نداریم ما جز پسر فاطمه اربابی نداریم:) [ @Mahfel_Rahaiea ]
او خواهد آمد:)"... (عج) [ @Mahfel_Rahaiea ]