eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
سید جان کاری براش پیش اومده نتونستند ادامه ناشناس رو ادامه بدن و خواستند از طرفشون از همتون عذر خواهی کنم 😊
چرا حجابت رو رعایت نمی کنی ..... چون هنوز بچه ام و تنها ۱۸ساله امه چرا نماز نمی خونی ....... چون هنوز بچه ام و تنها ۱۸ساله امه چرا با نامحرم حرف می زنی ........ چون بچه هستم و تنها ۱۸ساله امه چرا و چون های زیادی ولی یادمان باشد فاطمه هم تنها ۱۸سال داشت...🥺🥀
💚 «بسم رب المهدی عج»💚 💚...به تایم رمان ...💚
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟!  5⃣ قسمت پنجم 🌷 تا چشامو وا می‌کنم، وسط مزار شهدام، اما برخلافِ روزای دیگه‌س
؟!  6⃣ قسمت ششم 🔍 حاجی ادامه می‌ده و می‌گه: مهدی! شما و بچه‌های غواص برین سمت دبیرستان، کلی اونجا کار داریم. هوای قلب بچه‌ها رو داشته باشین! یه از خدا بی‌خبر داره توی کلاس با‌شبهه، فکر بچه‌هامون رو خراب می‌کنه… کم‌کم دور و برمون خلوت می‌شه. من می‌مونم و حمید. می‌پرسم: راستی به مسجد ما هم سر می‌زنین؟ می‌گه: سید! ما همه‌جا هستیم، هر جا که لازم باشه میایم! کنارتون هستیم. توی شبای هیأت، توی سینه‌زدنتون، توی روضه ارباب... وقتی یادمون می‌کنین، توی روزایی که یادمون نمی‌کنین، ما هستیم. ❓ برمی‌گرده طرفم و با دلخوری می‌گه: گاهی ازتون دلخور می‌شیم، اما خراب‌کاری‌هاتون رو ردیف می‌کنیم. شمام که بی‌خبر از عالم، راست‌راست میاین و می‌رین، نه می‌پرسین چی شد که اوضاع یهویی باب دلتون شد! دستش رو می‌گیرم و می‌گم: نمی‌خوای جواب سوالمو بدی؟ چی شد راحت دل بریدین و رفتین؟! منو می‌کشه دنبال خودش و می‌گه: فعلاً بیا بریم، توی راه واست می‌گم. 📱 وارد کلاس می‌شیم. از دیدن فضای کلاس و خانم معلم و دخترا حسابی جا می‌خورم. می‌گه: دخترمه! همون که ندیدمش. معلم شده و هر وقت دلم واسش تنگ می‌شه، میام دیدنش! مگه نشنیدی دخترا بابائین؟! گاهی وقتی دخترا، با‌شبهه سوال‌پیچش می‌کنن، کمکش می‌کنم جواب شبهه رو پیدا کنه. واسه خودش یه افسر جنگ نرمه، همون که حضرت آقا می‌خواد، شبا توی فضای مجازی می‌جنگه، روزا سر کلاس از داشته‌هامون دفاع می‌کنه. می‌دونی که چی بهش می‌گن؟! تندی می‌گم: جهاد تبیین. ☀️ سری به نشونه تأیید تکون می‌ده. ذوق می‌کنم. ادامه می‌ده و می‌گه: سید! من با دخترم همیشه هستم، توی تنهایی‌هاش، پای اشک‌ریختناش… اما خوشحالم، همسرم خوب تربیتش کرده، می‌دونم دخترم می‌تونه معلم خوبی باشه. نه اینکه دخترمه! نه! هر کی دستشو بذاره توی دست اهل بیت، بدجور هواشو دارن. 🔔 صدای زنگ اومد. بچه‌ها از کلاس رفتن بیرون. من موندم و حمید که اونور نیمکت نشسته بود. خواستم بپرسم که پیشدستی کرد و گفت: خودت جواب سوالتو بده؛ فکر می‌کنی چرا ماها راحت دل بریدیمو و رفتیم؟ گفتم: باورهای دینی و ایمان و وطن‌پرستی و از اینجور حرفا... 🙂 خندید. صورتش گل انداخت و گفت: قشنگ حرف می‌زنی سید! همه اینا می‌تونه درست باشه، اما بگذار یه جواب بهت بدم که کل این جوابا توشه! تا حالا شنیدی می‌گن: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»… 🗣 ادامه دارد... 📖
یک پارت ازرمان تقدیم نگاهتون 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یازهرامادر🤍
‌ *موندنی ترین رفیق من ارباب من...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا